0

همه چیز درباره لهجه اصفهانی

 
rasekhooner
rasekhooner
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 169
محل سکونت : اصفهان

همه چیز درباره لهجه اصفهانی

 

لهجه اصفهانی

 

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

لهجه اصفهانی یکی از لهجه‌های زبان پارسی است. فارسی اصفهانی لهجه‌ای از فارسی استاندارد (معیار) است که با آن تفاوت‌های آوایی، واژگانی و گهگاه ساخت‌واژه‌ای دارد. تفاوت لهجه اصفهانی با دیگر لهجه‌های زبان پارسی، هم در زیر و زبر آوایش واژه‌ها می‌باشد، و هم در آهنگ ادای جمله‌ها است. در لهجه اصفهانی، واژه‌هایی نیز بکار می‌رود که در دیگر لهجه‌ها کمتر بکار می‌روند و یا فراموش شده‌اند [۱]، [۲].

 


  گویش قدیمی اصفهانی

 

لهجه کنونی مردم اصفهان باز مانده، دگرگون‌یافته و سائیدهٔزبان پهلوی از دوره پارسی میانه می‌باشد. لهجه اصفهانی، به عنوان گونه محاوره‌ای ویژه مردمان اصفهان، از همان روزگار ساسانیان، در کنار زبان پهلوی (پارسیک) رایج، وجود داشته و پا به پای دیگر لهجه‌های پهلوی درگوشه و کنار سرزمین ایران و گویش‌های آغازین آنها، می‌بالیده‌است. در سده‌های نخست و دوم هجری، میان پارسی دری رایج در خراسان با پارسی رایج در مناطق مرکزی و جنوبی ایران برخی تفاوت‌های لهجه‌ای وجود داشته‌است. در پارسی رایج در خراسان وام‌واژه‌های پارتی بیشتر بوده و پارسی مناطق مرکزی و به ویژه جنوبی به پهلوی بیشتر همانندی داشته‌است [۳]. به دلیل اینکه لهجه اصفهانی، از لهجه‌های مرکزی ایران می‌باشد، می‌توان گفت که اصفهانی گونه محاوره‌ای از پهلوی بوده که در اصفهان به آن سخن گفته می‌شده‌است. [۴]، [۵].

 

قدیمی‌ترین ماخذی که در آن به لهجه اصفهانی اشاره شده بهینه التقاسیم فی معرفه‌الاقالیم تالیف ابوعبدالله محمدبن احمدالمقدسی در سده چهارم هجری است [۶]. بر اساس نوشته‌های ابن مقفع در سده پنجم، مردم اصفهان هنوز با زبان پهلوی کمابیش آشنا بودند و به آن گفتگو می‌کردند [۷].
اوحدی اصفهانی، شاعر سده هشتم، چند غزل به گویش قدیمی اصفهانی سروده‌است که در دیوانش ثبت است و جزو فهلویات شناخته می‌شود[۸]:

 
دیم تو خورد و چشم مو تر
هشکش ویکر وان خوزارو
واتت که سر فلا کروهینی تو ساعتی
کین آه سوته دل بهر چه تو وات ایستاده بو
 

و همچنین یک بیت دیگر

 
او ذیر وراده و یم نارو
از بوی تو واذ صبح تارو
 

در این چند بیت از اوحدی به گویش قدیمی اصفهانی، با وجود تاثیرپذیری از فارسی دری، هنوز آثار زمان پهلوی مشهود است و تا اندازه‌ای برای دری زبانان نامفهوم است.

 

همچنین نمونه‌هایی از لهجه اصفهانی مربوط سده هشتم در لطایف عبید زاکانی آمده‌است [۹].

 

  نمونه‌های لهجه اصفهانی در ادبیات معاصر

 

نمونه‌های معاصر از لهجه اصفهانی را می‌توان در کتاب سر و ته یک کرباس یا اصفهان نامهمحمدعلی جمالزاده که در سال ۱۳۳۵ منتشر شده، یافت. در این کتاب تأکید جمالزاده بر لهجه اصفهانی و کوشش برای ضبط دقیق واژگان به لهجه محلی است [۱۰].

 

  زیر لهجه‌ها و لهجه‌های وابسته به اصفهانی

 

لهجه اصفهان کنونی علاوه بر لهجه خاص شهر اصفهان، لهجه‌های روستاهای اطراف آن از جمله وانشان، قهرود، کشه، زفره، سده، جرقویه، گز، محلات، خوانسار، دیگر گویش‌های روستایی این منطقه را شامل می‌شود. در محله‌های مختلف شهر اصفهان، بر اساس تفاوت‌های اجتماعی، تفاوت‌هایی در لهجه اصفهانی وجود دارد. همچنین مهاجرین استان‌های دیگر بویژه خوزستان و چهارمحال بختیاری باعث تغییرات و پیدایش زیر لهجه‌های اصفهانی شده‌اند.

 

در اطراف شهر اصفهان رگه‌هایی از گویش‌های باستانی مانند پهلوی و اوستایی وجود دارد و در گفتار روزمره مردمان شهرهایی مانند سده، گز، و جرقویه هنوز هم می‌توان بسیاری از واژه‌های پهلوی را یافت [۱۱].

 


 

  آواشناسی و دستگاه آوایی

 

دستگاه آوایی لهجه اصفهانی در برخی موارد با فارسی معیار تفاوت‌هایی دارد که در ادامه به شماری از آنها اشاره می‌شود [۱۲]، [۱۳]، [۱۴]، [۱۵]، [۱۶]:

 
  • واک ج/ dʒ / در زیرلهجه برخی محله‌های اصفهان بصورت غلیظ / dʒ / و یا واکی میان ج و ز/ zdʒ / ادا می‌شود.
 
  • در فارسی اصفهانی، گاهی زبر/æ/ به زیر/ə/ دگرگون می‌شود. نمونه‌هایی از آن در جدول زیر آمده‌است:
فارسی معیار فارسی اصفهانی آوانگاری
از اِز /əz/
پدر پِدِر /pədər/
پسر پِسِر /pəsər/
گنبد گُمبُز /gombəz/
مگس مَگِز یا مِگِز /mægəz/ یا /məgəz/
قفس قَفِس /qæfəs/
بِزَن بِزِن /bəzən/
نمک نَمِک یا نِمِک /næmək/ یا /nəmək/
نَفَس نَفِس یا نِفِس /næfəs/ یا /nəfəs/
  • دگرگونی /o/ به /uː/ : نمونه‌هایی از آن در جدول زیر آمده‌است:
فارسی معیار فارسی اصفهانی آوانگاری
دکان دکون /dokkuːn/
شما شوما /uːma∫/
کجا کوجا /kuːdʒʒa/
  • دگرگونی /æ/ به /o/ : نمونه‌هایی از آن در جدول زیر آمده‌است:
فارسی معیار فارسی اصفهانی آوانگاری
مَغازه مُغازه /moqaze/
مناره مُناره /monare/
  • کارواژه (فعل) کمکی است در بیشتر موارد (همچنین در کارواژه‌های گذشته نقلی) به –ِس /əs/ دگرگونی و فرسایش یافته‌است:
فارسی معیار فارسی اصفهانی آوانگاری
خورده‌است خوردِس /xordəs/
گفته‌است گفتِس /goftəs/
چه خَبَر است؟ چه خَبِرِس؟ /t∫e xæberəs/
درست است درستس یا دُرُسِس /doros(t)əs/
بهتر است بِیتِرس /beyterəs/
بس است بَسِس /bæsəs/
  • شناسه دوم شخص یکان (مفرد) در کارواژه‌های گذشته نقلی به /ey/ فرسایش یافته‌است:
فارسی معیار فارسی اصفهانی آوانگاری
رفته‌ای رفتِی /ræftey/
خورده‌ای خوردِی /xordey/
خوانده‌ای خوندِی /xundey/
گفته‌ای گفتِی /goftey/
  • اجزای ترکیب‌های اضافی و وصفی در فارسی با یک –ِ/é/ به هم پیوند داده می‌شوند. در فارسی اصفهانی این پیوند گاهی با /iː / انجام می‌شود:
فارسی معیار فارسی اصفهانی آوانگاری
درِ باغ دری باغ /dær-i: baq/
گلِ قشنگ گلی قشنگ /gol-iː qæ∫æng/
آدمِ خوب آدِمی خُب /adəm-iː xob/
  • آوایش پیوندواژه (حرف ربط) و، در بیشتر موارد به آ دگرگون می‌شود.
فارسی معیار فارسی اصفهانی
گل و بلبل و سنبل گلا بلبلا و سنبل
خوبی و بدی خوبیا بدی
شیرین و فرهاد شیرینا فرهاد
  • آوایش پیوندواژه پس، در بیشتر موارد به پَ فرسایش می‌یابد.
فارسی معیار فارسی اصفهانی
پس کجایید؟ پَ کوجاین؟
پس چرا نمی‌آیی؟ پَ چرا نیمیای؟
  • حرف نشانه مفعولی را ، اگر بعد از ضمیر ملکی چسبان بیاید، به ا دگرگون می‌شود
کتابت را بخوان کتابدا بوخون
  • نشانه جمع (ها)، در بیشتر موارد به ا فرسایش می‌یابد. اگر واژه‌ای به ه پایان یابد، این ه، پیش از جمع بستن با ا، حذف می‌شود
فارسی معیار فارسی اصفهانی
درخت‌ها درختا
بچه‌ها بِچا
گربه‌ها گربا
  • در ساخت کارواژه امری، گاهی بجای افزودن ﺑِ پیش از ستاک، ﺑﻴ یا بو افزوده می‌شود:
فارسی معیار فارسی اصفهانی
بنشین بیشین
بریز بیریز
بگیر بیگیر
ببین بیبین
بکن بوکون
بخوان بوخون
بگو بوگو
بخور بُخور


 

  تفاوت‌های دستوری لهجه اصفهانی

 

لهجه اصفهانی در برخی موارد از نظر دستوری تفاوت‌هایی به پارسی معیار دارد که در ادامه به شماری از آنها اشاره می‌شود[۱۷]، [۱۸]، [۱۹]، [۲۰]، [۲۱]:

 
  • گاهی برای تاکید بر انجام کاری از دِ استفاده می‌شود:
 

دِ بیا دِ
دِ برو دِ
دِ پَ چرا نیمیای؟

 

نوع دیگر تاکید امر، با افزودن یا به کارواژه امر، ایجاد می‌شود: بُخوریا، بسونیا، بوگویا

 
  • در فارسی اصفهانی، شناسهٔ کارواژه دوم کسِ جمع، در بیشتر موارد ایند/ind/ است
فارسی معیار فارسی اصفهانی
رفتید رَفدیند
گفتید گُفدیند
می‌رَوید می‌ریند
می‌گویید می‌گویند /miguːynd/

هم چنین نمونه‌های خوبید، خونه‌اید، کجایید، به شکل خُبیند، خونِیند /xuːneynd/ و کوجایند به کار می‌رود.

 
  • شناسهٔ کارواژهٔ دوم کسِ جمع پایان یافته با واکه‌های o, e, a و u را -yn نوشته‌اند. اما افزون برآن (و بیشتر از آن) -ynd نیز به کار می‌رود؛
 
  • گونه‌های می‌گووَم، می‌گووِد و می‌گووَند امروز دیگر کاربردی ندارد و به جای آنها گفته می‌شود: می‌گَم، می‌گِد و می‌گَن (گَند)
 


 
  • پس از واژه‌های پایان یافته به واکه‌های o , i و u دریکم کسِ یکان و سوم کسِ همخوان‌های y یاv پیش از آن می‌آید: -yand, -yam.و.-vand,-vam
 
  • شناسه‌های -n و -yn به گونهٔ -nd و ynd هم به کار می‌رود
 


 
  • در بیان نشانهٔ ناشناسه (نکره)، ye peser-i را دربرابر «یک پسری» آورده‌اند. اما گذشته ازین (و بیشتر از این) ye peser-ey (پسری، پسری ناشناخته) گفته می‌شود.
 


 
  • آمدن e∫ -e∫un درپایان ساخت سوم کس مفرد (میادِش) و جمع نیسندِشون، (نیستند شان)، رَفدَندِشون (رفتند شان)، می‌یاندِشون (می‌آیند شان).
 


 

  واژگان ویژه لهجه اصفهانی

 

در لهجه اصفهانی واژه‌هایی هنوز کاربرد دارد که در دیگر لهجه‌های زبان فارسی یا فراموش شده‌اند و یا به گونه دیگری بکار می‌روند.

 

برخی از کارواژه‌های لهجه اصفهانی:

واژه اصفهانی معنی
اِسِدَن ستاندن
تاب خوردن گشت و گذار کردن
درا پیش کردن در را کامل نبستن
جَلد بودن عجله کردن
رفتُ را کردن رفت و آمد داشتن
لولیدن جنبیدن
جوریدن جوییدن
جُسَن جُستن
جِسن جَستن
پکیدن ترکیدن
گوسولدن گسلاندن
کار دادن هنوز کارایی داشتن
کوفیدن کوبیدن
ورمالیدن فرار کردن


 

  منابع و پانویس‌ها



 
  1.  میرسید علی جناب، رضوان پورعصار. فرهنگ مردم اصفهان. چاپ نخست، سازمان فرهنگی هنری شهرداری اصفهان، ۱۳۸۵، ۹۶۴-۹۶۱۰-۱-۴. ‏
  2.  پژوهشی رَوِشمند درگُستره یی زبان شناختی؛جلیل دوستخواه(فارسی). مجله ایران نامه؛ بنیاد مطالعات ایران (در تاریخ زمستان ۱۳۸۶). بازدید در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۸.
  3. ↑ علی‌اشرف صادقی. تکوین زبان فارسی. ۱۳۹.
  4.  شهرام کرباسی؛ به راهنمایی سید علی میرعمادی. زبانشناسی ساخت آوایی پارسی اصفهانی. پایان نامه کارشناسی ارشد زبان‏شناسی همگانی، دانشگاه علامه طباطبائی، ۱۳۷۴.
  5.   پژوهشی رَوِشمند درگُستره یی زبان شناختی؛ جلیل دوستخواه (فارسی). مجله ایران نامه؛ بنیاد مطالعات ایران (در تاریخ زمستان ۱۳۸۶). بازدید در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۸.
  6.  شهرام کرباسی؛ به راهنمایی سید علی میرعمادی. زبانشناسی ساخت آوایی پارسی اصفهانی. پایان نامه کارشناسی ارشد زبان‏شناسی همگانی، دانشگاه علامه طباطبائی، ۱۳۷۴.
  7.  تقی وحیدیان کامیار. خاستگاه زبان فارسی و کشف حلقه مفقوده. شورای گسترش زبان فارسی. بازدید در تاریخ ژانویه ۲۰۰۹.
  8.   دکتر احمد تفضلی. فهلویات(انگلیسی). دانشنامه ایرانیکا. بازدید در تاریخ نوامبر ۲۰۰۸.
  9.  شعرهای اصفهانی. پرتال شهر اصفهان. بازدید در تاریخ ژانویه ۲۰۰۹.
  10.  احمد احقری. شرح حال و زندگی سید محمد علی جمالزاده. بازدید در تاریخ انویه ۲۰۰۹.
  11.  علی اخروی؛ به راهنمایی سید علی میرعمادی. بررسی واژگان و اصطلاحات ویژه گونه فارسی اصفهانی. چاپ ۱۳۷۹، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان‏شناسی همگانی، دانشگاه علامه طباطبائی،
  12.  پژوهشی رَوِشمند درگُستره یی زبان شناختی؛جلیل دوستخواه(فارسی). مجله ایران نامه؛ بنیاد مطالعات ایران (در تاریخ زمستان ۱۳۸۶). بازدید در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۸.
  13. ↑ ایران کلباسی. فارسی اصفهانی. مؤسسهٔ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۰.
  14. ↑ علی اخروی؛ به راهنمایی سید علی میرعمادی. بررسی واژگان و اصطلاحات ویژه گونه فارسی اصفهانی. چاپ ۱۳۷۹، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان‏شناسی همگانی، دانشگاه علامه طباطبائی،
  15. ↑ شهرام کرباسی؛ به راهنمایی سید علی میرعمادی. زبانشناسی ساخت آوایی پارسی اصفهانی. پایان نامه کارشناسی ارشد زبان‏شناسی همگانی، دانشگاه علامه طباطبائی، ۱۳۷۴.
  16. ↑ علی‌اشرف صادقی. تکوین زبان فارسی. ۱۳۹.
  17.  پژوهشی رَوِشمند درگُستره یی زبان شناختی؛جلیل دوستخواه(فارسی). مجله ایران نامه؛ بنیاد مطالعات ایران (در تاریخ زمستان ۱۳۸۶). بازدید در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۸.
  18. ایران کلباسی. فارسی اصفهانی. مؤسسهٔ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۰.
  19.  علی اخروی؛ به راهنمایی سید علی میرعمادی. بررسی واژگان و اصطلاحات ویژه گونه فارسی اصفهانی. چاپ ۱۳۷۹، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان‏شناسی همگانی، دانشگاه علامه طباطبائی،
  20.  شهرام کرباسی؛ به راهنمایی سید علی میرعمادی. زبانشناسی ساخت آوایی پارسی اصفهانی. پایان نامه کارشناسی ارشد زبان‏شناسی همگانی، دانشگاه علامه طباطبائی، ۱۳۷۴.
  21. علی‌اشرف صادقی. تکوین زبان فارسی. ۱۳۹.

طلائیه یعنی شهید

پنج شنبه 5 آذر 1388  1:31 PM
تشکرات از این پست
rasekhooner
rasekhooner
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 169
محل سکونت : اصفهان

ضرب المثل

لهجه اصفهان

از مصدر نوشتن

 

نوشتیم

نویشتی

نویشت

نویشتیم

نویشتین

نویشتن

از مصدر گفتن

گفتم

گفتی

گفت

گفتیم

گفتین

گفتن

2- هنگامیکه (ب) علامت مفعول بواسطه بضمائر منفصل متصل گردد تلفظ ان بدو صورت زیر درمیآید.

الف:

بشم

بجای

بمن

بشد

بجای

به تو

بشش

بجای

 به او

بشمون

بجای

بما

بشدون

بجای

بشما

بششون

بجای

به آنها

ب:

بم

بجای

بمن

بد

بجای

به تو

بش

بجای

به او

بمون

بجای

به ما

بدون

بجای

بشما

بشون

بجای

به آنها

با توجه به دو نحوه صرف ضمیر بالا متوجه میشویم که همواره (ش) در قسمت اول بعد از حرف اضافه (ب) قرار گرفته والا قسمتهای ( الف و ب) را تفاوتی دیگر نیست.

آقای ادیب طوسی استاد دانشکده ادبیات تبریز در شماره چهارم سال پانزدهم نشریه دانشکده ادبیات تبریز آنجا که سه غزل اوحدی مراغی را که بلهجه اصفهانی است مورد تتبع قرار داده اند و ضمائر قسمت (ب) را بصورت ذیل مرقوم داشته اند.

بم

بت

بش

بمان

بتان

بشان

که البته با طرز کنونی لهجه اصفهان تفاوت دارد.

3- هنگامیکه کلمه ای بصورت جمع با ( ها) بضمائر ملکی اضافه شود در این لهجه چنین است.

 

پولاشا بده

بجای

پولهایش را بده

با توجه به مثال فوق چنین استنباط میشود که حروف (هـ - ی – ر) در اینگونه موارد حذف می گردد و چنانکه بخواهیم صرف هر شش صیغه را ملاحظه کنیم بصورت زیر است.

مفرد

جمع

پولاما

بجای

پولهایم را

پولامونا

بجای

پولهایمان را

 

پولادا

بجای

پولهایت را

پولادونا

بجای

پولهایتان را

 

پولاشا

بجای

پولهایش را

پولاشونا

بجای

پولهایشان را

 

 

4- شان در لهجه اصفهان برای احترام بعد از ( اند) ضمیر فاعلی که مخصوص فعل لازم است قرار میگیرد مثل. بیاندشون. بیاندشان.

(شان) ضمیر فاعلی واقع میشود و موکد سوم شخص جمع فعل لازم قرار می گیرد و فقط  در همین صیغه بنظر رسیده است.

5- در این لهجه در افعال بعضی مواقع حروفی باصل ریشه فعل افزوده میگردد. مثال:

ث

نوشتیم

بجای

نوشتم

که حرف ی اضافه شده است

گیریه کردن

بجای

گریه کردن

که حرف ی اضافه شده است

6- بر خلاف قاعده قبل بعضی مواقع حروفی نیز از اصل ریشه فعل کم  میشود. مثال:

 

میخوام

بجای

میخواهم

که حذف (هـ) مشهود است

بذار

بجای

بگذار

که حذف (گ) مشهود است

تبصره – در دو فعل نیشسن و نیگا کردن هر دو قاعده دیده میشود بدین معنی که از اصل آنها که نشستن و نگاه کردن بوده است بعضی حروف حذف و بعضی اضافه شده است.

6- در صرف افعال غالباص به آخر صیغه سوم شخص مفرد (ش) و بسوم شخص جمع (شون ) یا ( شان) بطور زائد اضافه میشود مانند. اومدش. اومدسش – اومده بودش – میادش در مفرد. و امدندشون ( ماضی مطلق) اومده بودندشون ( بعید) میاندشون ( مضارع)

همچنین در این است و آن است و اینهایند و آنهایند که با افزایش الف تاکید بدینصورت تلفظ میشوند.

انساشا-اونساشا-ایناندانیشونا-اوناندانیشونا- ایناسانیشونا- اوناسانیشونا.

قوانین تطور

1- در لهجه اصفهان غالب کلماتی که به (ش) ختم میشود هنگام تلفظ حرف(ت) به آن اضافه میگردد. مثال:

برشت

بجای

برش

بالشت

بجای

بالش

گردشت

بجای

گردش

خنشت

بجای

خنش

ورزدشت

بجای

ورزش

خورشت

بجای

خورش

آراشت

بجای

آرایش

 

 

 

2- در این لهجه هر گاه بخواهند کلمه ای را با متعلقاتش بگویند که معنی کامل آن را بدهد آن را با کلمه ای دیگر مترداف می کنند. چنانکه هر گاه آن کلمه عضوی از اعضای بدن باشد، بعضی آن عضو و اطراف آن و هر گاه کلمه دیگری باشد معنی کاملتری را در این لهجه مفهوم میکند. مثال:

دک آدنده

چش آچاره

لب و کوچه

دس آپر

پک آپلو

رخت آپخت

شل آپل

فک آفامیل

فت آفراوون

گل آ گشاد

زخم آزیلی

                                    زل و زیور

3- نکته دیگری که باید گفته شود اینستکه عوام علاوه بر کلمات فوق کلمات دیگر را موقعیکه بخواهند به آن صورت تلفظ کنند بجای حرف اول آن حرف (م) میگذارند و هر دو کلمه با معنی و مهمل را یکجا تلفظ میکنند. مثال:

قلم ملم                   گل مل           خونه مونه                نون مون

دوات موات      قوری موری     استکان مستکان                  ساعت ماعت

قابل  توضیح آنکه بجز کلماتی که خود با حرف (م) شروع میشود و آن از این قاعده مستثنی است. مثل:        (مس آتس)

4- در مورد کلمه ( بذا) که در لهجه اصفهان بمعنای یک مقدار غیر معلوم است و در مورد اشیاء و اشخاص بکار برده میشود میدانیم که (ی) خلاصه شده ( یک است ولی در مورد قسمت دوم یعنی (ذا) علت استعمال و ریشه و گذشته ی آن اطلاعای در دست نیست.

5- در لهجه اصفهان بجای عدد ( یک) حرف (ی) را بکار میبرند. مانند:

یخده             یک خورده                 یگالمه            یک عالم

یه هو            یک هو- یک جا            یه ریزنه          یک ریزه

6- کلمه ( قدر) در لهجه مورد بحث ما بصورت ( قذه) استعمال میشود چنانکه در امثله زیر:

شمبه  بجای   شنبه   سمبه  بجای   سنبه

یه هو   بجای   دنبه     دمبال   بجای   دنبال

                                       گمبذ   بجای   گنبد

8- تمام کلماتی که به (الف و نون) ختم میشوند در این لهجه به (واو و نون ) تبدیل میشوند. مثال

خیابون  بجای   خیابان            بیابون   بجای   بیابان

میون    بجای   میان              میدون  بجای   میدان

قلیون   بجای   قلیان             زبون    بجای   زبان

اون      بجای   آن                گرون    بجای   گران

9- در افعالیکه با حرف (بر)  در زبان فارسی شروع مشوند در لهجه اصفهان این پیوند به (ور) تبدیل میشود. مانند:                      ورچیدن بجای             برچیدن

10- در لهجه اصفهانی (ج) بسیار غلیط تلفظ میشود و حتی تلفظ آن در بعضی موارد نزدیک به (ز) است چنانکه یکی از وجوه مشخصه تشخیص لهجه سخنگوست.

در لهجه اصفهان مانند سایر لهجات و به پیروی از قانون کلی و مسلم تطور بعضی کلمات را هنگام تلفظ یک یا چند حرف آنرا تبدیل به حروف دیگر می نمایند که ما آنرا ذیل قانون تبدیل در تطور زبان اصفهان خواهیم گفت. علاوه بر تبدیل یکی دیگر از قوانین اصلی که حذف یک یا چند حرف است نیز دسده میشود که ما هم تحت همین قانون ( حذف بعضی از حروف) خواهیم آورد سومین قانون تطور در لهجه مورد گفتگوی ما تقلیب است بدین معنی که یک کلمه تمام حروفش تلفظ میشود با این تفاوت که بعضی مقدم و موخر میشوند البته در تطور لهجه اصفهان تخفیف و تشدید نیز دیده میشود که بجای خود گفته خواهد شد.

الف – تبدیل

اول – کلمات خارجی و جدید

تورمبه            torombe        تلمبه   در این کلمه (ل) به (ور) تبدیل شده است.

جاکت            Jakat            ژاکت    تبدیل (ژ) (به) (ج) مشهود است.

جیگول           jigul              ژیگول   تبدیل (ژ) (به) (ج) مشهود است.

فرمز              feremez        پریموس            در این کلمه (پ) به (ف) و س به (ز) تبدیل شده و حذف           

دو حرف (ی و (و) نیز دیده میشود

لیس              Lis                دیس    تبدیل (د) به (ل)

نلگیر              nalgir            نارگیل   تبدیل (ل) به (ر) که میتوان گفت این کلمه اصلاً در هم

ریخته شده است.

دوم کلمات عربی

تهصب            tahassob       تعصب   تبدیل   (ع) به (هـ)

سلاتون                   slatun           سرطان   تبدیل   (ر) به (ل) و (ان) به (ون)

مصب            massab         مذهب    تبدیل   (ذ) به (ص) و حذف (هـ)

مستراب                   Mostarab       مستراح   تبدیل   (ح) به (ب)

نصب             nesb             نصف   تبدیل   (ف) به (ب)

وخت             vaght            وقت     تبدیل    (ق) به (خ)

سل              Sel               سیر      تبدیل  (ر) به (ل)

طمح             tamah                    طمع    تبدیل   (ع) به (ح)

مدبغ             modbagh       مطبخ   تبدیل   (ط) به (د) و (خ) به (غ)

 گرازه             zeَgora          قراضه  تبدیل   (ق) به (گ)

زف                zaf               ضبط    تبدیل   (بط) به (ف) که دو حرف تبدیل به یک حرف

شده  است.

نغم               naghm          نقب    تبدیل   (ب) به (م)

بفا                  َ bafa          وفا      تبدیل   (و) به (ب)

خفه خون       Khafekhun     خفقان  تبدیل   (ق) به (خ)

لطیل             loteil             رطیل   تبدیل   (ر) به (خ)

مچد              mach-ched     مسجد تبدیل   (ج) به (چ) و حذف (س)

قیقه              ghedife          قطیفه  تبدیل   (ط) به (د)

 

سوم – کلمات معمول فارسی

چون بیشتر این کلمات ریشه بس قدیم دارند نمی توان بدرستی معلوم کرد کلمات کنونی صحیح و تطور یافته کلمات قبل نباشد.

جو                jum              جام     (الف) به (و) تبدیل شده است.

جوق             jugh              جوق    (ی) به (ق) تبدیل شده است.

جوب             Jub               جوی    (ی) به (ب) تبدیل شده است.

چچل             chechel         کچل    (ک) به (چ) تبدیل شده است.

لوه                love              لابه     (ابه) به (وه) تبدیل شده است.

وزک               vezek           بزک     (ب) به (و) تبدیل شده است.

غلبوک            ghalbul          غربال   (ر) به (ل) و (واو) به (الف)

چوق             chugh            چوب    (ب) به (ق) تبدیل شده است

خاسگر           sgerَkha         خاکستر          تبدیل (ک) به (گ) و تقدیم و تاخر (س) و (گ) و حذف

                                      (ت) که در این کلمه هر سه قانون مذکور مورد بحث ما دیده میشود.

دیفال             difal              دیوار    تبدیل (و) به (ف) و (ر) به (ل)

رسبون           resbun          ریسمان          تبدیل (م) به (ب) و (ی) به کسره

سولاخ           sulakh           سوراخ  تبدیل (ر) به (ل)

عسگه           esge             عطسه تبدیل (ط) به ( گ) و تقدیم و تاخیر (س)

فرفاره            farfare          فواره    تبدیل (و) به (ف) و (ف) به (ر) اضافه شده

گاب               gag              گاو      تبدیل (و) به (ب)

گمبذ             gombez        گنبد     تبدیل (ن) به (ب) و (د) به (ذ) ( تنها کلمه ای که یادگاری

از ذال معجم فارسی است)

گشنه            goshne          گرسنه تبدیل (س) به (ش) و (ر) حذف شده

لقت              laghat           لگد      تبدیل ( گ) به (ق) و (د) به (ت)

مرتاب            martab          مهتاب  تبدیل (هـ) به (ر)

نوردون           navardun       نردبان   تبدی (الف) به (و) و نیز اضافه شدن واو

همساده                  hamsade       همسایه         تبدیل (ی) به (د)

بللک              balg              برک     تبدیل (ر) به (ل)

بخه               yakhe           بقه     تبدیل (ق) به (خ)

تمون             tomum          تنبان    تبدیل (ن) به (م) و (با) به (و)

جرزقه            jerezghe        جلیقه  تبدیل (ل) به (ر) و اضافه شدن (ز) و حذف ی

جرقزه            jereghze        جلیقه  تبدیل (ل) به (ر) و اضافه شدن (ز) و حذف ی

قلاق             ghelagh         کلاغ    تبدیل (ک) به (ق)

کفتر              kafter           کبوتر    تبدیل (ب) به (ف) حذف (واو)

زبات              ziyat             زیاد      تبدیل (د) به (ت)

شنفتن           Shonoftan      شنیدن تبدیل (د) به (ت)

پمبه              pambe          پنبه     تبدیل (ن) به (م) چنانکه در شعر زیر

                                                " هر کی عروس عمه شد"

                                                " سرخ آ سفید آ پمبه شد"

اسبند            esband          اسفند  تبدیل (ف) به (ب)

شمبه            shambe         شنبه   تبدیل (ن) به (م)

سبتی           sebeti           سبد    تبدیل (د) به (ت)

شوور             shuver          شوهر  تبدیل (هـ) به (و)

موردونه          murdune        موریانه تبدیل (الف) به (و) و اضافه شدن (د)

کیلیت            kilit               کلید     تبدیل (د) به (ت) و اضافه شدن ی

هونک             hovang         هاون    تبدیل (ا) به (و) و اضافه شدن گ

نیگرداشتن      nigar             نگه داشتن  تبدیل( هـ) به (ر) و اضافه شدن ی

لغ لغ             lagh-lagh       لکلک    تبدیل (ک) به (غ)

زله                zale              زهره    تبدیل (ر) به (ل) و حذف هـ

اجدها            ejdaha          اژدها    تبدیل (ژ) به (ج)

شبندروز                   shabanderuz شبانه روز   تبدیل (الف) به (د)

وراستن          varasatan      اژدها    تبدیل (ف) به (و)

آسکی           ssekiَa           آهستگی تبدیل (گ) به (ک) و حذف (هـ) و (ت)

نخت              nokht            نطق    تبدیل (ق) به (خ) و تقدیم و تاخیر حروف

بیتر               beyter                    بهتر     تبدیل (هـ) به (ی)

پین               pein              پهن (سرگین) تبدیل (ه) به (ی)

شیفور           sheifur          شیپور  تبدیل (پ) به (ف)

ذین               zein              ذهن    تبدیل (ه) به (ی)

گرت              gart              گرد (غبار) تبدیل (د) به (ت)

دشغار            rَdoshgha      دشخوار- دشخار (مشکل) تبدیل (خ) به (غ)

شوکوم          shu kum        شکون  تبدیل (ن) به (م)

لیسه            lise               ریسه   تبدیل (ر) به (ل)

 

ب- حذف

در کلمات زیر که نمونه هائی از حذف حروف در آن دیده میشود یکی دیگر از قوانین تطور مشهود است.

اوخد              uvakhd          آنوقت  حذف   (ن) و تبدیل حروف دیگر

اوسا             َ ussa            استاد   حذف   (ت) و (د)

پیرن              prian             پیراهن  حذف   (ا) و (هـ)

پینر               pinar             پیراهن  حدف (ا) و (هـ) و تقدیم و تاخیربعضی از حروف

دن                dan              دهان   حذف   (هـ) و (ا)

جد                jade              جاده    حذف  (ا) و (ه)

جار               jaz               جهاز    حذف   (هـ)

چش             chesh            چشم  حذف   (م)

مچد              mach-ched     مسجد حذف   (س) وتبدیل (ج) به (چ)

میباس           mibas           میبایست        حذف   (ت)

وخی             vakhi            برخیز   حذف   (ر) و (ز) و تبدیل (ب) به (و)

آسکی           asseki           آهستگی حذف          (ت) و (هـ) و تبدیل (گ) به (ک)

پنا                 َ pana            پهنا     حذف   (ه)

آسه              sseَ a            آهسته حذف   (هـ) و (ت)

شالاتان          n َ ta َ lla َ sha  شارلاتان حذف  (ر)

خسه            khasse          خسته  حذف   (ت)

قه                ghah             قهر      حذف   (ر)

خوار              r َ kha           خواهر  حذف   (و) و (هـ)

ظر                zor               ظاهر    حذف   (هـ)

کنه               kone             کهنه    حذف   (هـ)

دس              das               دست  حذف   (ت)

شاف             f َ sha            شیاف  حذف   (ی)

شالا              lla َ sha          انشاء الله حذف (1-ن-ء – هـ)

چوم              chum            چه میدانم حذف  (م-ی-د-ا-ن)

اومحل           umahal          آنمحل  حذف   (ن)

پن                pan              پهن     حذف   (هـ)

نزیک              nezik            نزدیک   حذف   (د)

مز                miz               میرزا    حذف   (ر) و (الف) مثل میزاحمد

شسن           shossan        شستن          حذف   (ت)

گشنه            goshne          گرسنه حذف   (ر)

تون               ton               تاوان    حذف   (الف)

هسه            hasse            هسته  حذف   (ت)

برفس            berfes           بفرست          حذف   (ت) و تقدیم و تاخیر حرف (ف)

لخ                lokh              لخت    حذف   (ت)

برن               berane          برهنه   حذف   (هـ)

ج- تقلیب

این عنوان مخصوص کلماتی است که یک یا چند حرف ان ضمن تلفظ با کلمه اصلی و صحیح جابجا شده باشد.

تاسگی                    tasgi                       تاکس

رقز                          reghz                      رزق

سلط                       salt                        سطل

شینیری                             shiniri                     شیرینی

عسک                     ask                        عکس

قلف                        gholf                      قفل

لاقیت                      laghiet                    لیاقت

نسخه                     nekhr                     نسخه

نخر                         nekhr                     نرخ

گیریه                       girye                      گریه

مقش                      maghsh                  مشق

کرس                       kars                       کسر

نیگا                         َ  niga                     نگاه

داریه                        riye َ da                   دایره

دول                         dul                         دلو

مخش                      makhsh                  مشق

شوخه                     shukhe                   خوشه

باقالی                      baghali                   باقلا

نقط                         noght                     نطق

د- ازدیاد و تشدید

بعضی کلمات را میابیم که یک یا چند حرف به آن اضافه شده و یا اینکه یکی از حروف آن غلیظ و مشدد تلفظ میشود مانند امثله زیر.

1 – ازدیاد

حنجله           hanjele          حجله            اضافه شدن (ن)

فرفاره            farfare          فواره             اضافه شدن (ف)  و تبدیل (و) به (ف)

باهار              har َ ba                   بهار               اضافه شدن (الف)

هونگ            hovang         هاون             اضافه شدن (گ)

ریزنه              rizne             ریزه               اضافه شدن (ن)

تیکه              tik-ke            تکه               اضافه شدن (ی)

شیکر            shikar           شکر             اضافه شدن (ی)

2- تشدید

آزاد               d َ az-za         آزاد بمعنی محکم

خسه            khas-se         خسته

هسه            has-se           هسته

طلائیه یعنی شهید

پنج شنبه 5 آذر 1388  1:40 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:همه چیز درباره لهجه اصفهانی

  لهجه قشنگیه ولی یاد گرفتنش خیلی سخته
پنج شنبه 5 آذر 1388  3:32 PM
تشکرات از این پست
manham
manham
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 152
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:همه چیز درباره لهجه اصفهانی

هو العزیز
سلام
دست گلت ون در نکنه
از ااینکه این مطلب زیبا را ثبت نمودید
ان شا الله زبان اصفونی مونم بهتر شه
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه
 
در تالار نقش جهان منتظرتونیم
 
پنج شنبه 5 آذر 1388  11:12 PM
تشکرات از این پست
homban
homban
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 379
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:همه چیز درباره لهجه اصفهانی

ممنون
به زودی او خواهد آمد-
he is Anticipator-
החדשות הן אבל הסיפור הוא ארוך-
یک شنبه 8 آذر 1388  8:59 AM
تشکرات از این پست
warzw1
warzw1
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 424
محل سکونت : اصفهان
چهارشنبه 18 آذر 1388  4:34 PM
تشکرات از این پست
warzw1
warzw1
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 424
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:همه چیز درباره لهجه اصفهانی

بهترین مردم دنیا را دارد اصفهان
چهارشنبه 18 آذر 1388  4:48 PM
تشکرات از این پست
tanha_pizza
tanha_pizza
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 120
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:همه چیز درباره لهجه اصفهانی

داداش دستت درنكنه خيلي باحالي

هیچ وقت شکاک نباش!!!!

 به خلیج فارس رای دهید
http://www.persianorarabiangulf.com

به وبلاگ من سر بزنیدونظر بدهید
http://bia2allthing.mihanblog.com/
 

جمعه 20 آذر 1388  5:14 PM
تشکرات از این پست
manham
manham
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 152
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:همه چیز درباره لهجه اصفهانی

هو العزیز
سلام
 راستی راسخونر مطلبت را در چند پست می زدید خیلی زیباتر می شد
آقا انگاری کسی اینجا دیگه اصفونی بلد نی
اصفونی ها بشتابید
کجایین پ دادا
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه
 
در تالار نقش جهان منتظرتونیم
 
شنبه 21 آذر 1388  11:21 PM
تشکرات از این پست
dadagholam
dadagholam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 2247
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:همه چیز درباره لهجه اصفهانی

ما اینجایم باقیه را نیمیدونم
اینجوری که شوما نوشتیند خیلی سختش کردیند

 

نوشتیم بسیجی.......کوفیان خواندند لباس شخصی نظام

نوشتیم شهید.......کوفیان خواندند مزدوران نظام

نوشتیم امام خامنه ای.......کوفیان خواندند رهبری

نوشتیم جمهوری اسلامی.......کوفیان خواندندجمهوری ایرانی

هر کس بخواهد ما را بشناسد داستان 9 دی را بعد از کربلا بخواند

چهارشنبه 25 آذر 1388  12:01 PM
تشکرات از این پست
Rasekhooner
Rasekhooner
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 169
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:همه چیز درباره لهجه اصفهانی

سيتی ( Sitee ) = دختر لوس و ناز نازی
چوم والا ( Choom valaa ) =چی بگم والا
يوری ( Yevaree ) = کج
لوقوز ( Loghoz ) = چاخان کردن
چربـتر ( Charbter ) = بيشتر ؛ زياد
گل ( Gel ) = آويزان
چماله ( Chomaleh ) = مچاله ؛ چروک
مثال: دادا کاغذا چماله نکون....حیفس
لوه ( Loveh ) = التماس
آستين کتی ( Astin katee ) = آستين حلقه ای
کنس ( Kenes ) = خسيس
دل مالش ( Del malesh ) = دل ضعفه
توتولی ( Tootoolee ) =زگيل
يقازی ( Yaghazee ) = خسيس
گرده ( Gordeh ) = پشت ؛ کمر
جختا بلا ( Jakhata_bala ) = تازه
مثال:
خيلی خوب پذيرائی ميکنه جختا بلا انتظار داره خونش هم بريم.
خيلی خوب پذيرائی ميکنه تازه انتظار داره خونش هم بريم.
شندر قاز يا چندرقاز ( Chenderghaz ) = ناچيز ؛ ک
آگيم ( Agim ) = چهره
بد آگيم = بد قيافه
استـخون دار ( ostokhoon daar ) = فرد با اصل و نصب
چوچو ( choochoo ) = بی عرضه ؛ ضعيف
رو واتی ( Roovatee ) = تظاهر
خرناسه ( khornase ) = خروپـف
دولاب ( doolab ) = کمد
گیـروندن ( Giroondan ) = روشن کردن
مثال: دادا ظفتو بیگیرون= دادا ظبط را روشن کن


طلائیه یعنی شهید

پنج شنبه 19 فروردین 1389  9:17 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها