لهجه اصفهان
از مصدر نوشتن
نوشتیم | نویشتی | نویشت | نویشتیم | نویشتین | نویشتن |
از مصدر گفتن
گفتم | گفتی | گفت | گفتیم | گفتین | گفتن |
2- هنگامیکه (ب) علامت مفعول بواسطه بضمائر منفصل متصل گردد تلفظ ان بدو صورت زیر درمیآید.
الف:
بشم | بجای | بمن | بشد | بجای | به تو | بشش | بجای | به او |
بشمون | بجای | بما | بشدون | بجای | بشما | بششون | بجای | به آنها |
ب:
بم | بجای | بمن | بد | بجای | به تو | بش | بجای | به او |
بمون | بجای | به ما | بدون | بجای | بشما | بشون | بجای | به آنها |
با توجه به دو نحوه صرف ضمیر بالا متوجه میشویم که همواره
(ش) در قسمت اول بعد از حرف اضافه (ب) قرار گرفته والا قسمتهای ( الف و ب)
را تفاوتی دیگر نیست.
آقای ادیب طوسی استاد دانشکده ادبیات تبریز در شماره چهارم
سال پانزدهم نشریه دانشکده ادبیات تبریز آنجا که سه غزل اوحدی مراغی را که
بلهجه اصفهانی است مورد تتبع قرار داده اند و ضمائر قسمت (ب) را بصورت ذیل
مرقوم داشته اند.
که البته با طرز کنونی لهجه اصفهان تفاوت دارد.
3- هنگامیکه کلمه ای بصورت جمع با ( ها) بضمائر ملکی اضافه شود در این لهجه چنین است.
پولاشا بده | بجای | پولهایش را بده |
با توجه به مثال فوق چنین استنباط میشود که حروف (هـ - ی –
ر) در اینگونه موارد حذف می گردد و چنانکه بخواهیم صرف هر شش صیغه را
ملاحظه کنیم بصورت زیر است.
مفرد | جمع |
پولاما | بجای | پولهایم را | پولامونا | بجای | پولهایمان را | |
پولادا | بجای | پولهایت را | پولادونا | بجای | پولهایتان را | |
پولاشا | بجای | پولهایش را | پولاشونا | بجای | پولهایشان را | |
4- شان در لهجه اصفهان برای احترام بعد از ( اند) ضمیر فاعلی که مخصوص فعل لازم است قرار میگیرد مثل. بیاندشون. بیاندشان.
(شان) ضمیر فاعلی واقع میشود و موکد سوم شخص جمع فعل لازم قرار می گیرد و فقط در همین صیغه بنظر رسیده است.
5- در این لهجه در افعال بعضی مواقع حروفی باصل ریشه فعل افزوده میگردد. مثال:
ث
نوشتیم | بجای | نوشتم | که حرف ی اضافه شده است |
گیریه کردن | بجای | گریه کردن | که حرف ی اضافه شده است |
6- بر خلاف قاعده قبل بعضی مواقع حروفی نیز از اصل ریشه فعل کم میشود. مثال:
میخوام | بجای | میخواهم | که حذف (هـ) مشهود است |
بذار | بجای | بگذار | که حذف (گ) مشهود است |
تبصره – در دو فعل نیشسن و نیگا کردن هر دو قاعده دیده میشود
بدین معنی که از اصل آنها که نشستن و نگاه کردن بوده است بعضی حروف حذف و
بعضی اضافه شده است.
6- در صرف افعال غالباص به آخر صیغه سوم شخص مفرد (ش) و بسوم
شخص جمع (شون ) یا ( شان) بطور زائد اضافه میشود مانند. اومدش. اومدسش –
اومده بودش – میادش در مفرد. و امدندشون ( ماضی مطلق) اومده بودندشون (
بعید) میاندشون ( مضارع)
همچنین در این است و آن است و اینهایند و آنهایند که با افزایش الف تاکید بدینصورت تلفظ میشوند.
انساشا-اونساشا-ایناندانیشونا-اوناندانیشونا- ایناسانیشونا- اوناسانیشونا.
قوانین تطور
1- در لهجه اصفهان غالب کلماتی که به (ش) ختم میشود هنگام تلفظ حرف(ت) به آن اضافه میگردد. مثال:
برشت | بجای | برش | بالشت | بجای | بالش |
گردشت | بجای | گردش | خنشت | بجای | خنش |
ورزدشت | بجای | ورزش | خورشت | بجای | خورش |
آراشت | بجای | آرایش | | | |
2- در این لهجه هر گاه بخواهند کلمه ای را با متعلقاتش
بگویند که معنی کامل آن را بدهد آن را با کلمه ای دیگر مترداف می کنند.
چنانکه هر گاه آن کلمه عضوی از اعضای بدن باشد، بعضی آن عضو و اطراف آن و
هر گاه کلمه دیگری باشد معنی کاملتری را در این لهجه مفهوم میکند. مثال:
دک آدنده | چش آچاره | لب و کوچه |
دس آپر | پک آپلو | رخت آپخت |
شل آپل | فک آفامیل | فت آفراوون |
گل آ گشاد | زخم آزیلی | زل و زیور |
3- نکته دیگری که باید گفته شود اینستکه عوام علاوه بر کلمات
فوق کلمات دیگر را موقعیکه بخواهند به آن صورت تلفظ کنند بجای حرف اول آن
حرف (م) میگذارند و هر دو کلمه با معنی و مهمل را یکجا تلفظ میکنند. مثال:
قلم ملم گل مل خونه مونه نون مون
دوات موات قوری موری استکان مستکان ساعت ماعت
قابل توضیح آنکه بجز کلماتی که خود با حرف (م) شروع میشود و آن از این قاعده مستثنی است. مثل: (مس آتس)
4- در مورد کلمه ( بذا) که در لهجه اصفهان بمعنای یک مقدار
غیر معلوم است و در مورد اشیاء و اشخاص بکار برده میشود میدانیم که (ی)
خلاصه شده ( یک است ولی در مورد قسمت دوم یعنی (ذا) علت استعمال و ریشه و
گذشته ی آن اطلاعای در دست نیست.
5- در لهجه اصفهان بجای عدد ( یک) حرف (ی) را بکار میبرند. مانند:
یخده یک خورده یگالمه یک عالم
یه هو یک هو- یک جا یه ریزنه یک ریزه
6- کلمه ( قدر) در لهجه مورد بحث ما بصورت ( قذه) استعمال میشود چنانکه در امثله زیر:
شمبه بجای شنبه سمبه بجای سنبه
یه هو بجای دنبه دمبال بجای دنبال
گمبذ بجای گنبد
8- تمام کلماتی که به (الف و نون) ختم میشوند در این لهجه به (واو و نون ) تبدیل میشوند. مثال
خیابون بجای خیابان بیابون بجای بیابان
میون بجای میان میدون بجای میدان
قلیون بجای قلیان زبون بجای زبان
اون بجای آن گرون بجای گران
9- در افعالیکه با حرف (بر) در زبان فارسی شروع مشوند در
لهجه اصفهان این پیوند به (ور) تبدیل میشود. مانند:
ورچیدن بجای برچیدن
10- در لهجه اصفهانی (ج) بسیار غلیط تلفظ میشود و حتی تلفظ
آن در بعضی موارد نزدیک به (ز) است چنانکه یکی از وجوه مشخصه تشخیص لهجه
سخنگوست.
در لهجه اصفهان مانند سایر لهجات و به پیروی از قانون کلی و
مسلم تطور بعضی کلمات را هنگام تلفظ یک یا چند حرف آنرا تبدیل به حروف
دیگر می نمایند که ما آنرا ذیل قانون تبدیل در تطور زبان اصفهان خواهیم
گفت. علاوه بر تبدیل یکی دیگر از قوانین اصلی که حذف یک یا چند حرف است
نیز دسده میشود که ما هم تحت همین قانون ( حذف بعضی از حروف) خواهیم آورد
سومین قانون تطور در لهجه مورد گفتگوی ما تقلیب است بدین معنی که یک کلمه
تمام حروفش تلفظ میشود با این تفاوت که بعضی مقدم و موخر میشوند البته در
تطور لهجه اصفهان تخفیف و تشدید نیز دیده میشود که بجای خود گفته خواهد شد.
الف – تبدیل
اول – کلمات خارجی و جدید
تورمبه torombe تلمبه در این کلمه (ل) به (ور) تبدیل شده است.
جاکت Jakat ژاکت تبدیل (ژ) (به) (ج) مشهود است.
جیگول jigul ژیگول تبدیل (ژ) (به) (ج) مشهود است.
فرمز feremez پریموس در این کلمه (پ) به (ف) و س به (ز) تبدیل شده و حذف
دو حرف (ی و (و) نیز دیده میشود
لیس Lis دیس تبدیل (د) به (ل)
نلگیر nalgir نارگیل تبدیل (ل) به (ر) که میتوان گفت این کلمه اصلاً در هم
ریخته شده است.
دوم کلمات عربی
تهصب tahassob تعصب تبدیل (ع) به (هـ)
سلاتون slatun سرطان تبدیل (ر) به (ل) و (ان) به (ون)
مصب massab مذهب تبدیل (ذ) به (ص) و حذف (هـ)
مستراب Mostarab مستراح تبدیل (ح) به (ب)
نصب nesb نصف تبدیل (ف) به (ب)
وخت vaght وقت تبدیل (ق) به (خ)
سل Sel سیر تبدیل (ر) به (ل)
طمح tamah طمع تبدیل (ع) به (ح)
مدبغ modbagh مطبخ تبدیل (ط) به (د) و (خ) به (غ)
گرازه zeَgora قراضه تبدیل (ق) به (گ)
زف zaf ضبط تبدیل (بط) به (ف) که دو حرف تبدیل به یک حرف
شده است.
نغم naghm نقب تبدیل (ب) به (م)
بفا َ bafa وفا تبدیل (و) به (ب)
خفه خون Khafekhun خفقان تبدیل (ق) به (خ)
لطیل loteil رطیل تبدیل (ر) به (خ)
مچد mach-ched مسجد تبدیل (ج) به (چ) و حذف (س)
قیقه ghedife قطیفه تبدیل (ط) به (د)
سوم – کلمات معمول فارسی
چون بیشتر این کلمات ریشه بس قدیم دارند نمی توان بدرستی معلوم کرد کلمات کنونی صحیح و تطور یافته کلمات قبل نباشد.
جو jum جام (الف) به (و) تبدیل شده است.
جوق jugh جوق (ی) به (ق) تبدیل شده است.
جوب Jub جوی (ی) به (ب) تبدیل شده است.
چچل chechel کچل (ک) به (چ) تبدیل شده است.
لوه love لابه (ابه) به (وه) تبدیل شده است.
وزک vezek بزک (ب) به (و) تبدیل شده است.
غلبوک ghalbul غربال (ر) به (ل) و (واو) به (الف)
چوق chugh چوب (ب) به (ق) تبدیل شده است
خاسگر sgerَkha خاکستر تبدیل (ک) به (گ) و تقدیم و تاخر (س) و (گ) و حذف
(ت) که در این کلمه هر سه قانون مذکور مورد بحث ما دیده میشود.
دیفال difal دیوار تبدیل (و) به (ف) و (ر) به (ل)
رسبون resbun ریسمان تبدیل (م) به (ب) و (ی) به کسره
سولاخ sulakh سوراخ تبدیل (ر) به (ل)
عسگه esge عطسه تبدیل (ط) به ( گ) و تقدیم و تاخیر (س)
فرفاره farfare فواره تبدیل (و) به (ف) و (ف) به (ر) اضافه شده
گاب gag گاو تبدیل (و) به (ب)
گمبذ gombez گنبد تبدیل (ن) به (ب) و (د) به (ذ) ( تنها کلمه ای که یادگاری
از ذال معجم فارسی است)
گشنه goshne گرسنه تبدیل (س) به (ش) و (ر) حذف شده
لقت laghat لگد تبدیل ( گ) به (ق) و (د) به (ت)
مرتاب martab مهتاب تبدیل (هـ) به (ر)
نوردون navardun نردبان تبدی (الف) به (و) و نیز اضافه شدن واو
همساده hamsade همسایه تبدیل (ی) به (د)
بللک balg برک تبدیل (ر) به (ل)
بخه yakhe بقه تبدیل (ق) به (خ)
تمون tomum تنبان تبدیل (ن) به (م) و (با) به (و)
جرزقه jerezghe جلیقه تبدیل (ل) به (ر) و اضافه شدن (ز) و حذف ی
جرقزه jereghze جلیقه تبدیل (ل) به (ر) و اضافه شدن (ز) و حذف ی
قلاق ghelagh کلاغ تبدیل (ک) به (ق)
کفتر kafter کبوتر تبدیل (ب) به (ف) حذف (واو)
زبات ziyat زیاد تبدیل (د) به (ت)
شنفتن Shonoftan شنیدن تبدیل (د) به (ت)
پمبه pambe پنبه تبدیل (ن) به (م) چنانکه در شعر زیر
" هر کی عروس عمه شد"
" سرخ آ سفید آ پمبه شد"
اسبند esband اسفند تبدیل (ف) به (ب)
شمبه shambe شنبه تبدیل (ن) به (م)
سبتی sebeti سبد تبدیل (د) به (ت)
شوور shuver شوهر تبدیل (هـ) به (و)
موردونه murdune موریانه تبدیل (الف) به (و) و اضافه شدن (د)
کیلیت kilit کلید تبدیل (د) به (ت) و اضافه شدن ی
هونک hovang هاون تبدیل (ا) به (و) و اضافه شدن گ
نیگرداشتن nigar نگه داشتن تبدیل( هـ) به (ر) و اضافه شدن ی
لغ لغ lagh-lagh لکلک تبدیل (ک) به (غ)
زله zale زهره تبدیل (ر) به (ل) و حذف هـ
اجدها ejdaha اژدها تبدیل (ژ) به (ج)
شبندروز shabanderuz شبانه روز تبدیل (الف) به (د)
وراستن varasatan اژدها تبدیل (ف) به (و)
آسکی ssekiَa آهستگی تبدیل (گ) به (ک) و حذف (هـ) و (ت)
نخت nokht نطق تبدیل (ق) به (خ) و تقدیم و تاخیر حروف
بیتر beyter بهتر تبدیل (هـ) به (ی)
پین pein پهن (سرگین) تبدیل (ه) به (ی)
شیفور sheifur شیپور تبدیل (پ) به (ف)
ذین zein ذهن تبدیل (ه) به (ی)
گرت gart گرد (غبار) تبدیل (د) به (ت)
دشغار rَdoshgha دشخوار- دشخار (مشکل) تبدیل (خ) به (غ)
شوکوم shu kum شکون تبدیل (ن) به (م)
لیسه lise ریسه تبدیل (ر) به (ل)
ب- حذف
در کلمات زیر که نمونه هائی از حذف حروف در آن دیده میشود یکی دیگر از قوانین تطور مشهود است.
اوخد uvakhd آنوقت حذف (ن) و تبدیل حروف دیگر
اوسا َ ussa استاد حذف (ت) و (د)
پیرن prian پیراهن حذف (ا) و (هـ)
پینر pinar پیراهن حدف (ا) و (هـ) و تقدیم و تاخیربعضی از حروف
دن dan دهان حذف (هـ) و (ا)
جد jade جاده حذف (ا) و (ه)
جار jaz جهاز حذف (هـ)
چش chesh چشم حذف (م)
مچد mach-ched مسجد حذف (س) وتبدیل (ج) به (چ)
میباس mibas میبایست حذف (ت)
وخی vakhi برخیز حذف (ر) و (ز) و تبدیل (ب) به (و)
آسکی asseki آهستگی حذف (ت) و (هـ) و تبدیل (گ) به (ک)
پنا َ pana پهنا حذف (ه)
آسه sseَ a آهسته حذف (هـ) و (ت)
شالاتان n َ ta َ lla َ sha شارلاتان حذف (ر)
خسه khasse خسته حذف (ت)
قه ghah قهر حذف (ر)
خوار r َ kha خواهر حذف (و) و (هـ)
ظر zor ظاهر حذف (هـ)
کنه kone کهنه حذف (هـ)
دس das دست حذف (ت)
شاف f َ sha شیاف حذف (ی)
شالا lla َ sha انشاء الله حذف (1-ن-ء – هـ)
چوم chum چه میدانم حذف (م-ی-د-ا-ن)
اومحل umahal آنمحل حذف (ن)
پن pan پهن حذف (هـ)
نزیک nezik نزدیک حذف (د)
مز miz میرزا حذف (ر) و (الف) مثل میزاحمد
شسن shossan شستن حذف (ت)
گشنه goshne گرسنه حذف (ر)
تون ton تاوان حذف (الف)
هسه hasse هسته حذف (ت)
برفس berfes بفرست حذف (ت) و تقدیم و تاخیر حرف (ف)
لخ lokh لخت حذف (ت)
برن berane برهنه حذف (هـ)
ج- تقلیب
این عنوان مخصوص کلماتی است که یک یا چند حرف ان ضمن تلفظ با کلمه اصلی و صحیح جابجا شده باشد.
تاسگی tasgi تاکس
رقز reghz رزق
سلط salt سطل
شینیری shiniri شیرینی
عسک ask عکس
قلف gholf قفل
لاقیت laghiet لیاقت
نسخه nekhr نسخه
نخر nekhr نرخ
گیریه girye گریه
مقش maghsh مشق
کرس kars کسر
نیگا َ niga نگاه
داریه riye َ da دایره
دول dul دلو
مخش makhsh مشق
شوخه shukhe خوشه
باقالی baghali باقلا
نقط noght نطق
د- ازدیاد و تشدید
بعضی کلمات را میابیم که یک یا چند حرف به آن اضافه شده و یا اینکه یکی از حروف آن غلیظ و مشدد تلفظ میشود مانند امثله زیر.
1 – ازدیاد
حنجله hanjele حجله اضافه شدن (ن)
فرفاره farfare فواره اضافه شدن (ف) و تبدیل (و) به (ف)
باهار har َ ba بهار اضافه شدن (الف)
هونگ hovang هاون اضافه شدن (گ)
ریزنه rizne ریزه اضافه شدن (ن)
تیکه tik-ke تکه اضافه شدن (ی)
شیکر shikar شکر اضافه شدن (ی)
2- تشدید
آزاد d َ az-za آزاد بمعنی محکم
خسه khas-se خسته
هسه has-se هسته