اسامی شهدای دفاع مقدس ( غ )

اسماعيل در بيست و دوم ارديبهشت‌ 1336 در خانواده‌اي پاک و مذهبي به دنيا آمد. دوران کودکي‌اش در کنار پدربزرگ و مادربزرگ مهربانش در روستاي يکان مرند گذشت و او با آن‌ها مأنوس بود.
اسماعيل بعد از اتمام تحصيلات متوسطه در مدارس مرند، وارد دانشسراي مقدماتي مراغه شد و بعد از اتمام تحصيلات به صورت سپاه دانش در دهات هشترود مشغول تدريس گشت. او دمي از جنب و جوش و فعاليت غافل نبود و زندگي براي او در جاري بودن و تکامل يافتن خلاصه مي‌شد.
اسماعيل همواره چه در دوره‌ي قبل از انقلاب و چه در دوره‌ي پس از پيروزي انقلاب در فعاليت‌هاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي حضوري فعال داشت. اکثر اوقات فراغت او در مجالس و محافل مذهبي، مساجد، پايگاه‌ها و بسيج سپري مي‌شد. با شروع جنگ تحميلي او که تاب ماندن در شهر و غرق شدن در عافيت‌طلبي را نداشت، کوله‌بار تعلّقات دنيوي را از شانه‌هاي مردانه‌اش به زمين انداخت و براي جهاد در راه خدا عازم جبهه شد و پس از ماه‌ها حضور عاشقانه در تاريخ 2/1/1361 در سنّ 25 سالگي در عمليات فتح‌المبين به شهادت رسيد.

منبع:كتاب آموزگاران شهادت جلد2 صفحه 263

خانه‌ي محمدهاشم غلام‌علي‌زاده در روز پانزدهم خردادماه سال 1339 ميزبان کودکي پاک و معصوم بود.
بهادر در روستاي فخرآوري در ميان مردماني متعهّد و صميمي بزرگ شد و به مدرسه رفت. با اتمام کلاس پنجم راهي گناوه شد تا دوره‌ي راهنمايي را به پايان برساند. اما در سال دوم راهنمايي مدرسه را رها کرد و در خارک در يک شرکت شيميايي مشغول به کار گشت تا کمک خرج خانواده باشد.
غلام‌علي‌زاده دوره‌ي خدمت نظام وظيفه را در پادگان 05 ارتش در کرمان آغاز کرد و ادامه‌ي خدمت را در شهرستان "آباد" شيراز گذراند. صبح روز اول مهرماه سال 1360 برادر و عمويش براي ديدارش به سوسنگرد رفتند. بهادر براي سربازان ناهار برده بود. عصر که برگشت جواب يادداشت برادر را نوشت و دوباره راهي خط شد که ناگهان خمپاره‌اي روي ماشين افتاد و ترکشي به صورت و قسمتي از سر بهادر اصابت نمود. او را به عقب انتقال دادند اما در ميان راه در سنّ 21 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:كتاب كبوتر و كلاه آهني   -  صفحه: 119

کبري در روز بيست و دوم ديماه سال 1350 در شهر تهران ديده به جهان گشود سالها گذشت و کبري زير سايه پرعطوفت پدري مهربان پرورش يافت.اما هنوز 16 سال بيشتر نداشت که باد خزان او را از شاخه چيد، سال سوم راهنمايي بود و مادر هزاران آرزو برايش داشت، اما روز چهاردهم اسفندماه سال 1366 روز پرواز او بود کبري به همراه پدرش محمدعلي، برادرش هادي و خواهرش مهديه و مادرش عذرا مجدآبادي در پي بمباران هوائي شهر تهران به آسمان عشق لايزال الهي پر گشود.

منبع:كتاب آينه و شقايق جلد 1 صفحه 135

محمداسماعيل غلامي فرزند محمد در سال 1332 در روستاي حسن‌آباد نوده از توابع شهرستان بيرجند ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش گذراند. و مقطع متوسطه را در حين انجام خدمت در ارتش به پايان رسانيد.
بسيار صبور، باگذشت،‌ ساده و بي‌اعتنا به دنيا بود. وي در جريان انقلاب نقش مؤثري در فرار سربازان از پادگان تهران ايفا نمود و خود با اسلحه به صفوف تظاهرکنندگان پيوست و تا پيروزي انقلاب در راهپيمايي‌ها عليه رژيم پهلوي حضور داشت. روز ورود امام به خاک ميهن اسلامي همراه با خانواده اش در بهشت زهرا حضور يافت. پس از پيروزي انقلاب به فرمان امام در پادگان محل خدمتش بازگشت و مشغول انجام وظيفه شد.
با شروع جنگ تحميلي همواره در شوق حضور در ميدان‌هاي نبرد در دلش موج مي‌زد در تاريخ بيست و يکم تيرماه سال 1367 (روزهاي پاياني جنگ) در منطقه دهلران پس از نبردي دلاورانه در سن 35 سالگي به فيض عظيم شهادت نايل آمد و پيکر پاکش در ديار غربت در قبرستان منطقه‌ رمادي در رديف 27 به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجند جلد 2 صفحه 538

علي‌اصغر در سال 1340 در منطقه خلجستان «کُندرود شهر قم» متولّد شد. کودکي او در ميان مردم زادگاهش سپري گشت و از آنان معارف الهي را فرا گرفت. سال‌ها گذشت و علي‌اصغر به منظور دفاع از کيان ايران اسلامي روانه ميدان جنگ شد.
او در عمليات بيت‌المقدس در سال 1361 در سن 21 سالگي دار فاني را وداع گفت و در جرگه شاهدان به زيارت حق نايل گشت.

منبع:روزنامه جمهوري اسلامي 3/3/84

محمدعلي غلامي در سال 1341 در روستاي جزينک از توابع شهرستان زابل ديده به جهان گشود. تحصيلاتش را تا پايه‌ي سوم متوسطه در زادگاهش ادامه داد.
در اوقات فراغت در امور کشاورزي به پدرش کمک مي‌کرد. پس از ترک تحصيل وارد ارتش جمهوري اسلامي ايران گرديد و پس از اتمام دوره‌ي آموزش وارد لشگر شانزده قزوين شد و به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل اعزام گشت.
غلامي فردي خوش‌برخورد و مهربان بود. نماز و عبادت او ترک نمي‌شد. پيرو واقعي خط امام بود و همواره دوستانش را به اطاعت از اوامر ايشان سفارش مي‌کرد.
سرانجام در تاريخ 15/5/64 پس از دو سال حضور شجاعانه در سنگرهاي رزم در سنّ 23 سالگي در جبهه‌ي جنوب به فيض شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد5 صفحه 69

حسين در روز سي‌ام فروردين ماه سال 1337 ديده بر دنياي خاکي گشود و در روستاي فقيه احمدن رشد نمود.
حسين از کودکي با فرائض و فرامين دين پاک نبي اکرم (ص) آشنا شد و دل از همه تعلقات مادي بريد. حسين در سال‌هاي جواني به استخدام سپاه پاسداران درآمد تا حافظ مرزهاي کشور و لبيک‌گوي رهبر و مقتداي ايرانيان باشد.
غلامي در زمان جنگ تحميلي به ياري رزمندگان اسلام شتافت و سرانجام در تاريخ 8/1/1360 در سن 23 سالگي در آبادان جان به جان آفرين تسليم کرد و در گلزار شهداي خورموج به خاک سپرده شد.

منبع:ماهنامه عرشيان   -  شماره مجله: 26

دين‌محمد غلامي در سوم خردادماه سال 1344 در خانواده‌اي متديّن در روستاي " شوي‌چشم " از توابع بخش نوخندان شهرستان درگز چشم به دنيا گشود و رشد كرد و تحصيلات دوران ابتدايي را در همان روستا به پايان برد و با توجه به اين كه در سنين كودكي از نعمت پدر محروم شده بود، درس و تحصيل را رها كرد و براي امرار معاش به كار و تلاش پرداخت.
غلامي با رسيدن به سنّ قانوني، مفتخر به پوشيدن لباس مقدس سربازي شد و پس از طي دوره‌ي آموزش نظامي همراه ساير هم‌رزمانش در لشكر 77 خراسان به منطقه‌ي جنگي پاوه اعزام گرديد.
غلامي كه در خانواده‌اي مذهبي و متديّن رشد پيدا كرده بود، به مسايل ديني و ايماني اهميت زيادي مي‌داد و چندين بار در مسابقات قرآني مناطق جنگي به عنوان فرد برگزيده معرفي شده بود. ايشان كه بوي خوش شهادت را در فضاي جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل استشمام كرده بود، در آخرين مرخصي خود با تمام اقوام و آشنايان خداحافظي كرد و از آنان حلاليت طلبيد.
سرانجام در تاريخ 12/8/1364 در منطقه‌ي قلعه‌شمشي، دين‌محمد غلامي بر اثر اصابت تركش خمپاره به سينه در سنّ 20 سالگي به درجه‌ي رفيع شهادت نايل شد.
مزار پاكش در گلزار شهداي شوي‌چشم قرار دارد.

منبع:كتاب گلواژه هاي شهادت جلد 10   -  صفحه: 53

مرادعلي غلامي سال 1336 در خانواده‌اي فقير و مذهبي در روستاي گاوسوار از توابع شهرستان ايوان متولّد شد. او توانست از راه كشاورزي مخارج زندگي را تأمين نمايد.
مرادعلي بسيار مهربان و در انجام كارها صبور بود. وي در هر امر خيري شركت داشت؛ خصوصاً بعد از پيروزي انقلاب از پيشتازان اين عرصه بود. در همان اوايل جنگ كه دشمن در حال پيشروي و تجاوز به ميهن اسلامي بود، شهيد غلامي مردانه راهي ميادين نبرد حق عليه باطل شد كه پس از مدتي مصاف با دشمن بعثي در تاريخ 11/7/1360 در جبهه‌ي مهران در حالي‌كه 24 سال داشت، به درجه‌ي رفيع شهادت رسيد.

منبع:كتاب ملكوتيان   -  صفحه: 49

يدالله در دي‌ماه سال 1341 در روستاي کره‌بند به دنيا آمد.
از همان طفوليت دچار بيماري ناشناخته‌اي شد و رو به روز جسمش نحيف‌تر مي‌گشت اما لطف الهي شامل حالش گشت و شفا گرفت. 7 ساله بود که به مدرسه رفت و تحصيلاب ابتدايي را با موفقيت به پايان رساند آن‌گاه به برازجان رفت تا دوره‌ي راهنمايي را بگذراند. دبيرستان را در مدرسه‌ي شريعتي بوشهر گذراند.
با توجه به توان خوب جسمي، در زمينه‌ي ورزش هم فعاليت داشت.
دوران دبيرستان او مصادف بود با قيام مردم عليه ظلم و استبداد دوره‌ي ستم‌شاهي و او نيز در جمع تظاهرکنندگان قرار گرفت. بعد از اخذ مدرک ديپلم به منظور طي دوره‌ي آموزشي نظام وظيفه به پادگان جهرم رفت و پس از آن عازم سوسنگرد شد و در هنگ سوسنگرد واحد عقيدتي سياسي مشغول به کار شد و روزها نيز با مسئول عقيدتي سياسي از سربازان واقع در خط مقدم بازديد مي‌کرد.
او در عمليات والفجر 1 داوطلبانه شرکت کرد و در روز بيست و ششم فروردين‌ماه سال 1362 در سنّ 21 سالگي به بيکران آسمان بال گشود. مزار پاکش در بهشت سجاد (ع) در زادگاهش قرار دارد.

منبع:كتاب سرگذشت عروج   -  صفحه: 217

منبع:ماهنامه عرشيان   -  شماره مجله: 19

سال 1361 غلامعلي سر از پا نمي‌شناخت نوگل تازه‌اش را در آغوش گرفت و خدا را به پاس اين نعمت شکر نمود با حضور طيبه جمع صميمي خانواده گرمتر شد. اما زمانه، زمانه پرپر شدن و فدا شدن بود هزاران گل سرخ ايراني به باد خزان بعث پرپر شدند، روز اول اسفندماه سال 1364 هواپيماهاي دشمن بر فراز تهران نمايان گشت و چند ثانيه بعد صداي انفجارهاي مهيب، شهر را فرا گرفت. طيبه سه ساله به همراه برادر و خواهر عزيزش (ليلا) و پدرش در اين تاراج به شهادت رسيدند.

منبع:كتاب آينه و شقايق جلد 1 صفحه 134

اسماعيل در آغازين روز بهار سال 1314 ديده به جهان هستي گشود و در روستاي خورموج بزرگ شد؛ مثل همه‌ي کودکان به مدرسه رفت و تا پايان دوره‌ي ابتدايي تحصيل نمود. او در سال‌هاي جواني همراه و همسفر خود را يافت و بعد از آن در شرکت اتپن مشغول به کار شد. بعد از مهاجرت به بوشهر در شرکت صنايع دريايي به صورت قراردادي کار کرد. چند سال بعد به نيروي هوايي رفت و باز هم به صورت قراردادي به فعاليت پرداخت. با تأسيس شرکت آلماني نيروگاه به آن‌جا رفت. در همين زمان به پخش اعلاميه‌هاي امام (ره) مشغول شد و در تظاهرات‌ها شرکت نمود.
با پيروزي انقلاب به عضويت بسيج درآمد و شب‌ها اطراف شرکت‌هاي صنايع دريايي نگهباني مي‌داد تا اين‌که به صورت رسمي در سازمان صنايع دريايي به فعاليت پرداخت. او در تأسيس جايگاه نماز جمعه‌ي بوشهر نقش به سزايي ايفا کرد. اوايل جنگ براي گذراندن دوره‌ي آموزش به کازرون رفت و پس از آن به سوي جبهه‌هاي نبرد شتافت. او در عمليات فتح‌المبين شرکت داشت و جمعاً 4 مرتبه به خطوط مقدم رزم اعزام گرديد.
سرانجام غريبي با سمت آرپي جي زن در عمليات کربلاي 4 شرکت کرد و در روز چهارم دي‌ماه سال 1365 در سنّ 51 سالگي در اروندکنار به شهادت رسيد. از او 6 فرزند به يادگارماند. پيکر پاکش را 12 سال بعد در گلزار شهداي بوشهر به خاک سپردند.

منبع:كتاب در انتظار او   -  صفحه: 95

محمدرضا در سال 1342 در شهرستان رشت به دنيا آمد. از همان آغازين سال هاي حمايت در مجالس ذکر اهل بيت (ع) حاضر شد، با اوج گيري انقلاب تمام سعي خود را معطوف آشنا ساختن مردم با آرمان هاي والاي امام امت نمود.
با تشکيل جلسات آموزش قرآن و مباحثه های فرهنگي و مذهبي در مسجد امام رضاي گلسار رونقي وصف ناپذير به اين مسجد بخشيد.
با آغاز جنگ محمدرضا بارها به جبهه رفت. او در دانشگاه عالي شهيد مطهري تهران در رشته علوم ديني و معارف مشغول به تحصيل بود. آخرين بار مادر و پدر با اعزامش مخالفت کردند ولي او با اصرار رضايت آن ها را جلب کرد. سپس به تهران مدرسه عالی شهيد مطهري مراجعه نمود تا براي اعزام به جبهه مهيا شود. غزنوي سرانجام در عمليات بدر مورخ 20/12/1363 منطقه هورالعظيم را به خون سرخ خود متبرک ساخت. اصابت گلوله بر پهلو و سر تخريبچي لشکر حضرت رسول (ص) را در سن 21 سالگي به لقا حق رساند.

منبع:ماهنامه ستارگان درخشان شماره 25 ، كتاب سرخ سيمايان سبز صفحه 174

ناصر در روز سي‌ام اسفندماه سال 1344 در محله‌ي " چاه‌قائد " شهر لامرد در خانواده‌اي متدّين و زحمتکش قدم به دنياي خاکي نهاد. غرق شادي‌هاي کودکانه بود که پدر فداکارش را از دست داد و سرپرستي وي را مادري دلسوز بر عهده گرفت. تا کلاس سوم دبستان در زادگاهش تحصيل کرد؛ ليکن فقر خانوادگي و آلام روحي ناشي از فقدان پدر، مانع از درس خواندن وي شد. پس از پيروزي انقلاب، از اعضاي فعال پايگاه مقاومت محل بود و در رزمايش‌هاي نظامي فعالانه شرکت مي‌کرد.
با هجوم وحشيانه‌ي دشمن به مرزهاي ميهن، در تاريخ 17/6/1361 همدوش رزمندگان بسيج، راهي مناطق عملياتي غرب گرديد. پس از بازگشت از جبهه، در تشويق جوانان براي رفتن به جبهه و جمع‌آوري کمک‌هاي مردمي کوشا بود. در سال 1364 به خدمت مقدس سربازي رفت و پس از طي دوره‌ي آموزشي درکرمان، با رزمندگان لشکر 21 حمزه رهسپار منطقه اروندکنار گرديد. پس از چهار ماه جنگيدن با دشمن، سرانجام در عمليات والفجر 8 در تاريخ 23/11/1364 در سن 20 سالگي به فيض شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب حديث عاشقان صفحه 348

علي‌اصغر غفارنيا در روز پانزدهم مردادماه سال 1337 در روستاي حسين‌آباد از توابع شهرستان مشهد و در خانواده‌اي مذهبي و متديّن ديده به جهان گشود. وي به دليل مشكلات مالي و وضعيت معيشتي خانواده نتوانست درس بخواند و ناچار به همراه خانواده به مشهد مهاجرت نموده و از سنّ 10 سالگي به كارگري پرداخت.
در سنّ 16 سالگي ازدواج نمود سپس در يك كارخانه‌ي الكتريكي مشغول به كار شد. هم‌زمان با اوج‌گيري انقلاب اسلامي، هم‌گام با اقشار مختلف مردم در تظاهرات و راهپيمايي‌ها شركت نمود.
با آغاز جنگ تحميلي به ياري رزمندگان اسلام شتافت و در عمليات‌هاي مختلفي شركت كرد. علي‌اصغر غفارنيا در تاريخ 28/1/67 در منطقه‌ي فاو بر اثر اصابت تركش گلوله به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد و در كنار ديگر شهدا، پيكر پاكش در مشهد به خاك سپرده شد.
از او 5 فرزند به يادگار مانده است.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس   -  صفحه: 534