ليست شهداي دفاع مقدس (س)

بيژن در مهرماه سال 1338 در جمع خانواده‌اي مهربان پا به عرصه هستي نهاد کودکي را در شهر دزفول سپري کرد و در دامان پر مهر مادر با عشق به اهل بيت (ع) آشنا شد.چند سال بعد به بستان مهاجرت نمود اما سه سال بعد به علت اينکه پدرش در مراسم نيايش و شکرگزاري به منظور رفع خطر از محمدرضا پهلوي شرکت نکرده بود، مورد بازخواست قرار گرفت و آنها به ناچار به دزفول بازگشتند بيژن بعد از مدتي به خاطرفقر مالي به همراه خانواده در روستاي حسينيه ساکن شد.دو سه سال بعد به دزفول عزيمت کرد اخلاق حسنه و اطلاعات اسلامي او زبانزد خاص و عام بود زمانيکه از قيام امام خميني اطلاع پيدا کرد در جرگه ياران و ياوران او فرياد الله اکبر و مرگ بر شاه سر داد. ساکياني پس از پيروزي انقلاب به خدمت سربازي رفت و دوره آموزشي را در آبادان به پايان رساند سپس در پاسگاه مرزي به خدمت پرداخت.زمانيکه جنگ تحميلي آغاز شد.مشتاقانه در رکاب سرداران لشگر خميني به ميدان نبرد شتافت بعد از اتمام خدمت سربازي به استخدام ارتش درآمد و بازهم در مناطق جنگي با دشمن بعثي جنگيد سرانجام اين اسوه پايداري در سحرگاه دوم آبان ماه سال 1359 در جبهه کرخه در سن 21 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:كتاب شهداي دزفول

محمد سالارزهي در سال 1343 در روستاي جهان آباد عليا از توابع شهرستان زابل در خانواده‌اي مذهبي و مستضعف ديده به جهان گشود. در خردسالي به اتفاق خانواده به استان مازندران مهاجرت کرد. پس از مدتي به موطن اصلي خود، زابل، بازگشت. در دوران اوجگيري انقلاب در فعاليت‌هاي ضدرژيم شرکت فعال داشت و در نصب پوسترها و پخش اعلاميه‌ها فعاليت مي‌کرد. نمازش را هميشه اول وقت به جا مي‌آورد و دوستان را به انجام واجبات و ترک محرمات ترغيب مي‌کرد. پس از انقلاب به علت علاقه‌اي که به سپاه پاسداران داشت در سال 62 وارد اين نهاد مردمي شد و رهسپار جبهه‌هاي حق عليه باطل گرديد. سرانجام در تاريخ 9/1/63 در منطقه عملياتي جزيره‌ي مجنون در سن 20 سالگي به فيض شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 2 صفحه 100

روز چهاردهم فروردين ماه سال 1321 «اوسط» صاحب فرزندي مهربان به نام صمد شد؛ کودکي صمد در شهرستان بيجار استان کردستان سپري گشت؛ وي در هفتمين برگ‌ريزان پائيزي زندگيش به مدرسه رفت و با شور و نشاط تا اخذ مدرک سيکل تحصيل نمود. وي در سالهاي جواني به عنوان کارمند مشغول به کار گشت؛ اما بعد از شنيدن حمله‌ي رژيم بعثي عراق راهي ديار نور گرديد و در هجدهمين روز از مردادماه سال 1367 در سن 46 سالگي در جاده‌ي اهواز-خرمشهر عاشقانه به شهادت رسيد. پيکر پاکش را در امامزاده عقيل اسلامشهر به خاک سپردند.

منبع:پرونده‌ي شهيد در بنياد شهيد منطقه‌ي 3 استان تهران

محمدرضا سالاري در سال 1350 در روستاي ابراهيم نهبندان در خانواده‌اي تهيدست و متدين ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در زاهدان گذراند. ولي به علت مشکلات مالي خانواده موفق به ادامه تحصيل نشده و براي امرار معاش خانواده به کارگري و همکاري در امر کشاورزي پرداخت. پس از مدتي به علت تنگدستي به شهرستان زاهدان نقل مکان کرد. وي عشق و علاقه‌ي زيادي به انقلاب و امام داشت و به همين دليل در بسيج ثبت نام کرد. وي يکي از اعضاي فعال اين نهاد مردمي بود. او تصميم داشت پس از گذراندن دوره‌ي آموزشي نظامي به جبهه برود که متأسفانه در حين آموزش بر اثر مسموميت شيميايي به فيض شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 2 صفحه 101

محمدعلي سالاري فرزند عباسقلي در سال 1338 در روستاي علي‌آباد از توابع بخش در ميان شهرستان بيرجند متولد شد.دوران کودکي و تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش گذراند سپس به سبب متارکه والدينش همراه با مادر به بيرجند عزيمت نمود.دوران تحصيلات دبيرستاني او مصادف با اوج‌گيري انقلاب اسلامي بود.محمدعلي در جريان انقلاب در جلسات سياسي که در سطح شهر تشکيل مي‌شد فعالانه شرکت مي‌کرد و به فعاليتهاي شبانه عليه رژيم ستمشاهي مبادرت مي‌نمود.
او پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان مربي پرورشي به استخدام آموزش و پرورش درآمد و براي خدمت به فرزندان محروم سيستان و بلوچستان به زاهدان رفت.سالاري مدتي به عنوان مربي پرورشي در مدارس سطح شهر زاهدان خالصانه خدمت نمود و در همين زمان فعالانه با بسيج همکاري مي کرد.او ضمن فعاليت در بسيج در گروه مبارزه با مواد مخدر نيز همکاري مؤثري داشت.سپس به عنوان مسئول امورتربيتي در اداره آموزش وپرورش منصوب گرديد و در اين مقام خدمات شاياني انجام داد.
او در جذب دانش‌آموزان به فعاليتهاي پررورشي و مذهبي ميکوشيد و در اين امور به موفقيت‌هايي نيز دست يافته بود و محبوبيت خاصي نزد دانش‌آموزان داشت.در سال 1365 قبل از اعزام به جبهه از طرف وزارت کشور به عنوان مسئول کاروان حج مأمور شده بود تا همراه کارواني از زاهدان به مکه معظمه‌ مشرف شود اما پيش از زيارت خانه خدا به شهادت رسيد.
شهيد سالاري قبلاً دور بار به جبهه‌ها اعزام شده بود.بار آخر نيز بنا به نياز جبهه داوطلبانه از طريق بسيج سپاه پاسداران شهرستان زاهدان اعزام گرديد.او پس از مدتي نبرد دلاورانه در سن 27 سالگي در تاريخ بيست و يکم ديماه سال 1365 در منطقه شلمچه در عمليات کربلاي 5 به آرزوي ديرينه‌اش يعني شهادت در راه خدا رسيد. پيکر پاکش در زاهدان بر دوش مردم اين شهر تشييع گرديد سپس به بيرجند انتقال يافت و در گلزار شهداي اين شهر در کنار ديگر گلهاي پرپر به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجندجلد1ص388

محمد سالاري در سال 1327 در روستاي اخلمد از توابع شهرستان چناران و در خانواده‌اي مومن و مذهبي ديده به جهان گشود.
تحصيلات خود را تا اول دبيرستان ادامه داد اما به عللي از جمله عدم بضاعت مالي خانواده نتوانست ادامه‌ي تحصيل دهد؛ لذا در كارخانه‌ي پپسي كولاي مشهد مشغول كار گرديد.
در سال 1352 به درخواست پدرش با دختري از روستاي زادگاه خود ازدواج كرد كه ثمره‌ي اين زندگي مشترك دو فرزند پسر مي‌باشد.
هم‌زمان با اوج‌گيري انقلاب هم‌گام با اقشار مختلف مردم در تظاهرات و راهپيمايي‌ها شركت نمود.
با آغاز جنگ تحميلي عازم جبهه‌هاي نبرد شد و به عنوان جوشكار از طريق ستاد پشتيباني جنگ جهاد مشهد به مدت 45 روز به مناطق عملياتي اعزام گرديد.
پس از بازگشت عشق و علاقه‌ي عجيبي به جبهه پيدا كرده بود؛ به همين دليل طاقت نياورده و دوباره درخواست مأموريت كرد و اين بار نيز به مدت 45 روز به جبهه‌هاي جنگ حق عليه باطل شتافت.
آخرين مرتبه‌ي اعزام به جبهه‌ها گويي به او الهام شده بود؛ خيلي گريه مي‌كرد و بچه‌هايش را مورد لطف و محبت قرار مي‌داد. پس از 45 روز از وي خبري نشد تا اين كه خبر شهادتش را برادران جهاد به همسرش دادند. او در تاريخ 4/4/1367 در منطقه‌ي جزيره‌ي مجنون بر اثر اصابت تركش تير دشمن در سنّ 40 سالگي به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد.
مزار پاكش در گلزار شهداي مشهد قرار دارد.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس   -  صفحه: 521

در اولين روز اولين‌ماه سال 1341 هجري شمسي در روستاي مزرعه سيرمند از توابع منطقه‌ي حاجي‌آباد هرمزگان ايزد جل جلاله به خانواده‌اي مذهبي و متديّن فرزندي عطا کرد که نام "محمد" بر او نهادند. تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش به اتمام رساند و پس از آن جهت ادامه‌ي تحصيل عازم شهرستان بندرعباس گرديد. محمد به فراگيري قرآن و کتب ديني علاقه‌اي وافر داشت؛ در حين تحصيلات ابتدايي، خواندن قرآن را آموخت و در سنين پايين که به حد تکليف نرسيده بود، فرايض ديني را انجام مي‌داد، بالاخص اقامه‌ي نماز مي‌کرد و در حفظ و تلاوت آيات قرآن کريم قريحه‌اي عجيب داشت.
محمد در فن نوحه‌سرايي و شيوه‌ي نوحه‌خواني به سبک سنتي تبحري خاص داشت که اين امر به ازدياد يارانش کمک مي‌کرد. محتواي اشعار، نوحه و نوشته‌هايش به امام، جبهه و جنگ، رزمندگان و اوصاف شهيدان اختصاص داشت. محمد به روستايش علاقه داشت و از ارسال اطلاعيه و اعلاميه‌ي امام امت و نوارهاي سخنراني مبلغين انقلاب اسلامي به روستا دريغ نمي‌ورزيد و به هر نحو ممکن مي‌کوشيد آن‌ها را نيز آگاه سازد تا با کاروان انقلاب اسلامي هماهنگ باشند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي که به فرموده‌ي امام امت بسيج مردمي نضج گرفت، در پايگاه مقاومت بسيج « سيدکامل » بندرعباس ثبت‌نام کرد.
محمد در اوايل جنگ تحميلي داوطلبانه عازم خدمت نظام وظيفه گرديد و طي مدت دو سال خدمت در نوار غربي کشور در شهرهاي مرزي از آن جمله پيرانشهر و سلماس پيوسته با گروهک‌هاي ملحد، خصوصاً اعضاي حزب منحله کومله و دمکرات در نبرد بود. محمد مي‌خواست هميشه در جبهه باشد و مبين اين حقيقت، مدت زمان‌هاي کوتاه مرخصي وي مي‌باشد.
در اسفندماه سال 1364 به جمع راهيان کربلا پيوست و در مدت سه ماه پيوسته در جبهه‌هاي نور عليه ظلمت با خصم زبون در مبارزه بود و در عمليات آزادسازي فاو شرکت کرد. بنا به گفته‌ي همسنگرانش هميشه دوست مي‌داشت، خط‌شکن باشد و علي‌رغم اين‌که در بعضي موارد به علت مجروح بودن او را از شرکت در خط مقدم منع مي‌کردند، با اصرار مي‌خواست در خط مقدم باشد.
دعاي محمد در حين مناجات و راز و نياز و نيايش به درگاه احديت مقبول گرديد؛ ترکش خمپاره‌اي سينه‌ي نازنينش را نشانه رفت و قلب رئوفش را شکافت و او به ديدار حضرت حق نايل گرديد.

منبع:روزنامه كيهان   -  تاریخ:  1379/9/29 -  صفحه: 13

محمد يعقوب سالاري درميان فرزند دوست محمد در سال 1343 در روستاي درميان از توابع شهرستان بيرجنداستان خراسان در خانواده‌اش کشاورز و سخت‌کوش به دنيا آمد. تحصيلات دوره‌ي ابتدايي را به پايان رساند و پس از دوسال تحصيل در دوره‌ي راهنمايي به علت فقر مادي درس را رها کرد و به کار کشاورزي پرداخت.
محمد يعقوب در سال 1362 به خدمت سربازي رفت و دوره‌ي آموزشي را در پادگان بيرجند گذراند. سپس عازم کردستان شد و در منطقه‌ي مريوان به نبرد با دشمن پرداخت او که در مراسم تشييع جنازه اولين شهيد روستا به دوستانش گفته بود من دومين شهيد روستا هستم. بعد از سه ماه مبارزه‌ي دلاورانه از ناحيه سر مورد اصابت ترکش دشمن قرار گرفت و مجروح شد. او را جهت معالجه در يکي از بيمارستانهاي تهران بستري کردند. اما پس از چند روز در تاريخ چهاردهم آذرماه سال 1362 روح پاکش از کالبد تن جدا شد و در سن 21 سالگي به شهدا پيوست. پيکر پاک شهيد پس از تشييع در شهرستان بيرجند به زادگاهش منتقل وبه خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجندجلد1ص390