ليست شهداي دفاع مقدس (س)

شهيد سلطاني در سال 1340 در روستاي جيتو منطقه پاكدشت در يك خانواده مذهبي به دنيا آمد و پس از گذراندن دوران تحصيل به خدمت آموزش و پرورش درآمد و جامه مقدس معلمي بر تن كرد تا از اين طريق بهتر و بيشتر بتواند به محرومين جامعه خود خدمت نمايد چرا كه او عميقاً به حرف رهبر و امامش ايمان داشت كه معلمي شغل انبياست. در دوران دفاع مقدس لحظه‌اي جبهه‌ها را فراموش نكرد و بارها به جبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام شد و در راه دفاع از ميهن اسلامي صادقانه همه چيز خود را در كف اخلاص گذاشت و سرانجام در طي عمليات بزرگ و افتخارآفرين خيبر كه به آزادسازي جزاير مجنون انجاميد در تاريخ 4/12/1362 مفقودالاثر گرديد. روحش شاد و قرين رحمت باد.

منبع:كتاب يادنامه

در سال 1344 نجم‌سلطاني، در روستاي اروندکنار از توابع آبادان، به دنيا آمد.
تحصيلات دوره‌ي ابتدايي را پشت سر گذاشت و پس از طي دوره‌ي راهنمايي به عضويت نيروي انتظامي درآمد.
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، همراه برادرش در برنامه‌هاي ضد حکومتي شرکت مي‌کرد. او با برادر بزرگش براي پخش اعلاميه به روستاهاي اطراف مي‌‌رفت. به دليل آن‌که سن و سال کمي داشت، پدرش با او مخالفت مي‌کرد، ولي وي شبانه و خيلي آرام به آن‌ها مي‌پيوست و هنوز صبح نشده به خانه بازمي‌گشت.
با شروع جنگ تحميلي و محاصره‌ي آبادان و خرمشهر توسط نيروهاي بعثي عراق، برادر بزرگ نجم که فرمانده‌ي رزمندگان در کميته اروندرود بود، دستور داد تا همه‌ي مردم هر چه سريع‌تر روستا را تخليه کنند و فقط مردها براي دفاع در محل بمانند. از اين رو همه‌ي خانواده‌ها را بر لنج سوار کرد و به شهر فرستاد. نجم نيز با خانواده‌اش به قم آمد، اما او که به فکر مبارزه با دشمن بود، نتوانست در قم بماند و سرانجام با تمام مخالفت‌هايي که خانواده داشت، به جبهه‌هاي حق عليه باطل شتافت. در طول مبارزه فقط دو مرتبه به ديدار خانواده آمد. بار دوم به علت شکستگي دست در حين حمل مهمات، در بيمارستان بستري شد، اما نتوانست اقامت در بيمارستان را تحمل کند و از آن‌جا فرار کرد. براي آخرين بار هم که به ديدار خانواده آمد، گفت: «اين آخرين باري است که مي‌آيم.»
نجم در روز سي و يکم تير ماه 1362 در اروندکنار آبادان به علت اصابت ترکش به قلبش در سن 18 سالگي به مقام رفيع شهادت نايل آمد. مزار پاکش در گلزار شهداي آبادان قرار دارد.

منبع:كتاب سبزقامتان   -  صفحه: 126

اکبر سلطاني در فروردين ماه سال 1341 در منطقه رهنان شهر اصفهان متولد شد. کودکي او در جمع خانواده سپري شد، پس به مدرسه رفت و تا پايان سال پنجم دبستان تحصيل نمود.
با شروع مبارزات مردم به خيل کثير تظاهرکنندگان پيوست. بعد از پيروزي اين نهضت نيز ما به حضور در بسيج امام (ره) در حفظ اين انقلاب مردمي ياري رساند. با آغاز جنگ کار نقاشي اتومبيل را رها کرد و به جبهه رفت و در ارديبهشت ماه سال 1360 بعد از شهادت دايي‌اش به رهنان بازگشت، دو روز بعد دوباره عزم سفر کرد و روانه ديار نور گرديد، سلطاني سرانجام در تاريخ 2/4/1360 در جبهه آبادان- ماهشهر به علت اصابت ترکش خمپاره در سن 19 سالگي به جاودانگان تاريخ پيوست.
مزار پاکش در گلزار شهداي رهنان قرار دارد.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 51

اسماعيل در سال 1340 در شهرستان رهنان از توابع استان اصفهان در خانواده اي مستضعف و متدين ديده به جهان گشود. دوران کودکي را با شور و نشاط کودکانه‌اش در زادگاهش سپري نمود و هنوز 6 سال بيشتر نداشت که پدر بزرگوارش را از دست داد. او براي تأمين معاش خود و خانواده‌اش در کنار برادر بزرگترش به کار مشغول شد و با فرا رسيدن هفتمين بهار زندگي جهت آموختن علم و دانش راهي مدرسه شد و در کنار درس به کار و فعاليت هم پرداخت. او از همان دوران کودکي در فعاليت‌هاي مذهبي مساجد محل شرکت مي‌نمود. اسماعيل به عنوان مکبر و مؤذن در مسجد همواره حضور داشت. تحصيلات خود را تا اخذ مدرک سيکل ادامه داد. با پيروزي انقلاب اسلامي و آغاز جنگ تحميلي به خدمت مقدس سربازي رفت و پس از پايان يافتن سربازي در جبهه‌هاي حق عليه باطل در کنار برادر بزرگترش به ادامه جهاد پرداخت. سلطاني 13 روز پس از شهادت برادر بزرگوارش در تاريخ 13/3/1361 در جاده اهواز - خرمشهر در سن 21 سالگي نداي دوست را لبيک گفته و به ديدار دوست شتافت. مزار اين شهيد گرانقدر در گلزار شهداي رهنان قرار دارد.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 197

محمد در سال 1334 در منطقه رهنان شهر اصفهان پا به عرصه هستي نهاد، هنوز کودکي بيش نبود که قرائت قرآن را نزد پدر فرا گرفت و کم‌کم آموختن علم را نيز شروع کرد و تا پايان سال سوم دبيرستان در کلاس‌هاي شبانه تحصيل نمود.
شروع انقلاب و حضور پرشور مردم، او را نيز در صف جهادگران راه حق قرار داد. با آغاز جنگ‌تحميلي و فراخواني سربازان احتياط در جرگه اولين افراد به جبهه رفت و 6 ماه مردانه جنگيد. آن‌گاه به خدمت براي آوارگان جنگي روي آورد.
با وجودي‌که تنها برادرش در جبهه حضور داشت کنار خانواده نماند و با سمت فرمانده گروهان در مقابل دشمنان بعثي ايستاد، سرانجام اين اسوه‌ي مقاومت و ايثار در عمليات بيت‌المقدس در سن 27 سالگي سرزمين خرمشهر را در تاريخ 15/2/1361 به خون خود مزيّن ساخت. از او 3 فرزند به يادگار ماند.
پيکر او را در گلزار شهداي رهنان به خاک سپردند.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 153

حسن‌علي در سال 1344 در منطقه رهنان شهر اصفهان متولّد شد. پدرش عباس مردي تلاشگر و متدين بود و با رزق حلال به تربيت فرزند همت گماشت. 17 ساله بو دکه به جمع ياران امام (ره) پيوست تا طومار ننگ و ذلت ستمشاهي را در هم پيچيد. او همراه تحصيل در مدرسه از مبارزه و فعاليت سياسي غافل نشد.
با شروع جنگ شغل کفاشي را رها کرد و عاشقانه به ميدان رزم شتافت و در عمليات رمضان در منطقه شلمچه مجروح گرديد. چندي گذشت و در عمليات محرم به علمدار کربلا اقتدا کرد و از ناحيه دست جانباز شد.
سرانجام اين رادمرد حماسه و پيکار در عمليات والفجر4 در ارتفاعات غرب کشور عاشقانه سر بر سجاده‌ي شهادت ساييد و در تاريخ 13/8/1362 در سن 18 سالگي در مريوان جاودانه شد. مزار پاکش در گلزار شهداي رهنان قرار دارد.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 423

سال 1331 منطقه رهنان شهر اصفهان ميزبان کودکي زيبا به نام محمدحسين بود. پدرش مصطفي عاشقانه او را تربيت کرد و به مدرسه فرستاد. بعد از اخذ مدرک ابتدايي به ناچار و به دليل اين‌که مسئوليت خانواده بر عهده او بود، در کارخانه ريسندگي و بافندگي شروع به کار کرد. چندي بعد به استخدام سازمان آب درآمد.
انقلاب، تحولي عظيم در روح و جسم جامعه بود و محمدحسين نيز در کسوت ياوران روح‌الله (ره) فرياد عدالت‌خواهي سر داد. حضور او در تظاهرات به گونه‌اي بود که ساواک او را تعقيب کرد.
ربعد از پيروزي انقلاب، سبزپوش دشت شقايق سپاه پاسداران شد، سپس کار با اسلحه را فرا گرفت. محمدحسين براي سرکوب عده‌اي از ضدانقلابيون به شهرستان بروجن اعزام شد و چند ماهي را در آنجا به سر برد.
آنگاه به کردستان رفت اما جنگ تحميلي جمع کثير سپاهيان روح‌الله را به مصاف دشمن بعثي کشاند. وي براي مدتي نيز به منطقه لردگان (استان چهارمحال و بختياري) رفت. پس از اتمام کار به علت وسعت عمليات زماني که آيت‌الله هاشمي به لردگان مسافرت نمود، از او تجليل و قدرداني کرد و سلطاني به نمايندگي از ديگر کارگزاران گزارش کار را به ايشان ارائه داد.
و او در جبهه ذوالفقاريه آبادان به علت اصابت ترکش خمپاره در تاريخ 23/12/1359 در سن 28 سالگي به آسمان پيوست. مزار پاکش در گلزار شهداي اصفهان قرار دارد.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 250

روستاي ماهور ميلاتي در گنبدان آن روز شور و شوقي ديگر داشت. .
مردم دسته دسته به شادباش تولّد مرادعلي به خانه‌ي سلطان‌علي مي‌رفتند؛ کودک دست به دست ميان اقوام مي‌گشت و صداي صلوت در خانه طنين مي‌انداخت. مرادعلي در يکي از روزهاي سال 1350 قدم بر دنياي خاکي نهاد..
خانواده‌اش مردماني باايمان بودند و او در جمع عاشقان اهل بيت (ع) بزرگ شد.
سلطاني در عنفوان جواني همراه و همسفر خود را يافت و زندگي مشترک خود را آغاز نمود. وي به منظور دفاع از کيان ايران اسلامي در جمع جهادگران راه حق قرار گرفت و سرانجام در تاريخ 4/4/1367 در سنّ 17 سالگي در شلمچه به بيکران آسمان بال گشود.

منبع:ماهنامه وصال   -  شماره مجله: 13