پاسخ به:ليست شهداي دفاع مقدس (س)
شهيد سيدمحمد سادات سيدآبادي
|
تاريخ تولد :1/1/1333
|
نام پدر :سيدحسن
|
تاریخ شهادت : 7/1/1361
|
محل تولد :خراسان /مشهد /-
|
طول مدت حیات :28
|
محل شهادت :رقابيه
|
مزار شهید :گلزار شهداي خواجه ربيع _ مشهد |
سيدمحمد سادات سيدآبادي فرزند سيدحسن در 1/1/1333 در شهرستان مشهد و درخانوادهاي مذهبي به دنيا آمد. جوّ مذهبي خانواده سبب شد که از همان آغاز زندگي با تربيتي ديني و اخلاقي رشدکند. او استعداد خوبي داشت و تحصيلاتش را تا مقطع ديپلم در رشتهي رياضي فيزيک ادامه داد. او اوقات فراغت خود را به همراه دوستاني چون شهيد سيدمحمدتقي رضوي، به ورزش کوهنوردي ميپرداخت. بعد از رسيدن به سنّ قانوني، از رفتن به خدمت سربازي ممانعت ميورزيد و دائماً فراري بود زيرا اعتقاد داشت که خدمت در زير پرچم رژيم پهلوي، در حقيقت خدمت به دستگاه ظلم و ستم ميباشد.
سيدمحمد با اوجگيري انقلاب به همراه شهيد سيدمحمدتقي رضوي فعالانه به مبارزه عليه رژيم پرداخت. او بر اين عقيده بود که براي مبارزه و تداوم قيام اسلامي، نياز به کسب آگاهي دارد؛ به همين دليل براي کسب آگاهيهاي اسلامي تلاش فراواني کرد و به مطالعهي کتابهاي مذهبي، سياسي و اجتماعي پرداخت تا آنجا که کتابخانهي تقريباً کاملي به وجود آورد و براي آگاهي دوستانش به طور مخفيانه به توزيع کتاب در بين آنها مبادرت ورزيد. او در اين رابطه چندين بار مورد اذيّت و آزار مأموران رژيم قرار گرفت ولي به فعاليتش ادامه داد. او به طور فعال در راهپيماييها و تظاهرات شرکت ميکرد و خانوادهاش را نيز به همراه ميبرد و به آنها آگاهيهاي لازم را ميداد.
وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي مدتي – در روستاي سيدآباد به کشاورزي بر روي زمينهاي پدرياش مشغول بود. البته در کنار آن به کار تبليغ و همکاري در کلاسهاي تحليل و بحث مسايل عقيدتي و سياسي ميپرداخت. او بعد از تشکيل جهادسازندگي به عنوان عضو رسمي وارد اين نهاد شد. با شروع جنگ به همراه شهيد رضوي در 22/8/1359 از طريق جهادسازندگي عازم جبهههاي جنوب گرديد و فرماندهي ادوات راهسازي را بر عهده گرفت.
مدت ده ماه به کار راهسازي در ستاد پشتيباني مشغول بود. سيدمحمد يک بار بر اثر سقوط ماشينش در درّه، از ناحيهي دست به شدت مجروح شد؛ به طوريکه پس از گذشت يک ماه در بيمارستان قائم شهرستان مشهد مورد عمل جراحي قرار گرفت و مجبور به گذاشتن پلاتين در دستش شدند. او که هنوز دستش حرکت نداشت و بهبودي کامل نيافته بود، به جبهه برگشت. وقتي به او گفتند که مگر دستت خوب شده که به جبهه ميروي، در جواب گفت: « من هنوز يک دست و دو پا دارم و بايد در جبهه حضور داشته باشم. نشستن در منزل نشانهي ضعف يک رزمنده است. »
وي بعد از عمليات [ آزادسازي ] بستان به شهرستان مشهد برگشت و ازدواج کرد. اما هنوز چند روزي از مراسم عقدش نگذشته بود که دوباره عازم جبهه شد. سرانجام در 7/1/1361 در منطقهي رقابيه و بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحيهي پشت سر در سنّ 28 سالگي به شهادت رسيد و پيکرش در خواجه ربيع شهرستان مشهد به خاک سپرده شد.
منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس جلد3 - صفحه: 359
|
|
|
|
آخرين ديدار |
|
|
جمعه 15 بهمن 1389 10:39 AM
تشکرات از این پست