ليست شهداي دفاع مقدس (ص)

فرزاد در روز بيستم تيرماه سال 1345 چشمان کوچکش را به روي زيبائيهاي جهان هستي گشود آغوش گرم و مهربان مادر دوران کودکي او بود با رسيدن به سن هفت سالگي آموختن علم را تجربه کرد تا اينکه با انديشه‌هاي والاي خميني کبير آشنا شد شور اجراي عدالت اسلامي او را به سمت مبارزه کشاند.با پيروزي انقلاب فرزاد در جمع بسيجيان مساجد به نگهباني و جمع آوري دارو براي رزمندگان اسلام پرداخت.حمايت از مرزهاي ايران اسلامي و اطاعت از فرمان رهبر باعث شد فرزاد عازم جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شود او 5 مرتبه به جبهه رفت و يکبار به علت اصابت ترکش بر بستر بيماري افتاد آرپي‌جي‌زن شجاع و دلاور عرصه‌هاي نبرد سرانجام در روز هشتم دي ماه سال 1365 در سن 20 سالگي شلمچه را به خون خود زينت داد و نامش را در جرگه نام آوران عمليات کربلاي5 ثبت نمود برادر بزرگ او سه سال قبل از اين تاريخ در سال 1362 به شهادت رسيده بود.

منبع:پرونده شهيد در حوزه 1 ناحيه سيدالشهدا اسلامشهر

کار مزرعه به پايان رسيد، پدر آهسته آهسته روانه خانه شد؛ مي‌دانست فرزندي در راه دارد؛ و آن روز، روزي به ياد ماندني براي او و همسرش است؛ خسته بود، اما نام زيباي پروردگار هيچ‌گاه از لبانش برداشته نمي‌شد؛ با ديدن نوزاد لبخندي بر لبانش نشست و حق را به پاس اين عطيهر الهي شکر نمود. سال 1337 کودک به مدرسه رفت تا آموختن را تجربه کند؛ معلم او را به نام بخش‌علي صادق پور صدا زدو گفت: متولد سال 1330 شناسنامه صادره از نجف آباد و از آن روز بخش علي به دنياي بزرگ جامعه پانهاد. گر چه پدر از لحاظ مالي کمي به کمک فرزند نياز داشت اما بخش علي را در راه آموختن حمايت کرد و او نيز پدر را در راه تأمين معاش خانواده ياري رساند. سال 1347 صادق پور به استخدام کارخانه ريسندگي و بافندگي نجف آباد درآمد و هفت سال به کار پرداخت. درهمين سالها سنت رسول اکرم (ص) را ارج نهاد و صاحب 2 فرزند گشت. قيام پرشور امام خميني (ره) جمع کثيري از مردم ايران را به صحنه مبارزه حق عليه باطل کشاند و بخش علي نيز تحت توصيه‌هاي عالمانه امام فرياد عدالتخواهي سرداد. تا اينکه در روز ورود امام به کشور به استقبال ايشان رفت. سال 1358 لباس پاسداري سپاه روح الله (ره) را بر تن نمود و در مرکز آموزش نجف آباد به عنوان مربي توپ 106 ميلي متري و موشک انداز ناو مشغول خدمت شد.فرمانده دلاورسپاه سميرم علاقه خاصي به تلاوت آيات الهي داشت. اوبراي مدتي فرماندهي سپاه نطنزراپذيرفت. او در هيچ زماني حتي آن هنگام که به عنوان مربي آموزشي فرمانده سپاه، يا مسؤول تيمهاي مبارزه با اشرار يا محافظ جاسوسان آمريکايي در تهران حضور داشت از خدمت خالصانه به اسلام غافل نشد و سرانجام در فروردين ماه سال 1361 مزد سالها تلاش خود را دريافت نمود و در ارتفاعات 1100 مجروح گرديد. فرمانده گردان لشکر خميني (ره) را به شهر تبريز انتقال دادند. اما او قبل از رسيدن به بيمارستان در سن 31 سالگي به عرض برين پرگشود.

منبع:كتاب ناظران وجه الله

حميد صادق‌زاده فرزند حسين در سال 1344 در شهر تبريز ديده بر اين جهان خاکي گشود. حميد تحصيلات خود را در تهران آغاز کرد و دوران راهنمايي و دبيرستان را تا سال دوم رشته‌ي تجربي ادامه داد. از همان وقت علاقه‌ي شديدي به قرآن و جلسات مذهبي داشت. در دوران انقلاب و پس از آن به رهبري امام با رژيم منحوس پهلوي، منافقين کوردل و ديگر گروهک‌هاي ضد انقلاب مبارزه‌ي چشمگيري داشت.
پس از ورود به بسيج مسجد محل، به استخدام رسمي سپاه‌پاسداران انقلاب درآمد و به جبهه‌هاي نبرد رهسپار شد و سه سال در جبهه بود؛ مسئوليت او تخريب بود و 2 بار مجروح شد.
تا اين‌که در تاريخ 15/10/63 به عنوان فرماندهي تخريب مشغول خدمت بود و به علت انفجار مين در سنّ 19 سالگي در پادگان شهيد کلاهدوز به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد.

منبع:يادواره 5600 شهيددانش آموزوشهيدفهميده

غلامرضا صادق زاده در سال 1339 در شهر تهران در خانواده‌اي متدين پا به عرصه هستي نهاد.با فرا رسيدن هتفمين بهار زندگي جهت آموختن علم و دانش راهي مدرسه گشت.از آنجايي که غلامرضا از هوشي سرشار برخوردار بود در تمام دوران تحصيل از جمله شاگردان خوب و ممتاز بود او با موفقيت تمامي مقاطع تحصيلي را به پايان رساند و موفق به اخذ ديپلم در رشته رياضي فيزيک شد.همزمان با اوج‌گيري مبارزات انقلابي مردم بر عليه رژيم پهلوي او نيز در سخنراني هاي مذهبي و شرکت در جلسات انقلابي حضوري فعال داشت و در انجام فرائض ديني و تزکيه نفس بسيار کوشا بود. او در امتحانات رنگارنگ گروه هاي وابسته در اوايل پيروزي انقلاب در کنار دانشجويان مسلمان باقي ماند.و قاطعانه در ايجاد انقلاب فرهنگي دانشگاه ها بسيار کوشيد و با توجه به رهنمودهاي امام امت به نداي محرومان جامعه پاسخ گفت و به سوي روستاهاي گنبد هجرت کرد تا دين خود را به محرومان و مستضعفان جامعه ادا کند پس از مدتي به کمک هيأت هفت نفره تقسيم زمين گنبد رفت و به خاطر لياقت، صداقت، و قاطعيتش مسئوليت دبيري هيأت گشت به او سپرده شود.با آغاز جنگ تحميلي با حضور سبزش در ميادين نبرد دين خود را اينبار به جاي جهادسازندگي با جهاد در راه دفاع ادا کرد و داوطلبانه وارد گروه تخريب شد.در شانزدهم فروردين ماه سال 1361 عقد و ازدواج ايشان توسط حضرت امام (ره) جاري شد.و چندي بعد با مسئوليتي فراتر از آموزش تخريب در واحد مهندسي رزمي ستاد جنگ هاي نامنظم شهيد چمران به عنوان تخريبچي و جبهه هاي اهواز مشغول فعاليت شد.و با حضور شجاعانه خود در عمليات‌هاي طريق‌القدس لياقت و توانمندي خود را به اثبات رساند و به دليل مديريت بالا در زمينه فرماندهي، با پذيرفتن مسئوليت‌هايي چون فرماندهي واحد تخريب تيپ 46 فجر، فرماندهي واحد تخريب لشگر 5 نصر سپاه پاسداران بسيار زيبا درخشيد.پس از فتح خرمشهر با پذيرفتن مسئوليت پاکسازي ميادين مين، خرمشهر آزاد شده را از شر مين ها پاک نمود و بالاخره در تاريخ 6/4/1361 همزمان با سالگرد شهادت آيت‌الله بهشتي و 72 تن از يارانش با انفجار 000/000/120 چاشني مين به آرزوي شهادت رسيد و به ملکوت اعلي پيوست.

منبع:كتاب يادداشتهاي سوسنگرد

سيد احمد صادقي در سال 1338 در شهرستان جاسب در خانواده‌اي پاک و متدين متولد شد، پدر با شوق به تربيت اسلامي او همت گماشت و او را در سن 7 سالگي براي آموختن علم به مدرسه فرستاد؛ گرچه دستان کوچک سيد احمد به سختي قلم را در دست گرفت اما با سعي و تلاش توانست زحمات پدر را جبران کرده و تا اخذ مدرک ديپلم تحصيل نمايد در سنين نوجواني به انجام فرائض ديني پرداخت و در کسوت مريدان امام (ره) به تبليغ دين اسلام روي آورد.در سالهاي جواني به استخدام صدا و سيما درآمد و به عنوان متصدي حراست به ايران اسلامي خدمت نمود.سيد رسيدگي به امور مستمندان را سرلوحه زندگي خود قرار داد و سرانجام در ميادين نبرد حق عليه باطل در سال 1361 مهمان ملائک گشت و نامش را در جرگه شاهدان منطقه دارخوئين ثبت کرد.گرچه جواني 23 ساله بود، اما در راه حمايت از ولايت فقيه از جان خويش گذشت.پيکرش را در قطعه 26 بهشت زهرا (س) به خاک سپردند.

منبع:پرونده‌هاي ارسالي از شوراي ايثارگران سازمان صدا و سيما

مجتبی 29 اسفند ماه سال 1343 در روستاي گلمکان شهرستان مشهد به دنيا آمد. او اولین فرزند بود، و به همین علت با تولدش دنیایی از عشق و امید را به ارمغان آورد، پدر از کودکی به او آموخته بود که هیچ گاه ظلم را نپذیرد و او در مدرسه چندین مرتبه به خاطر عدالتخواهی مواخذه شد و یکبار با مدیر مدرسه به علت شعار دادن مشاجره نمود، تا آنجا که تصمیم گرفت ترک تحصیل نماید. اما به خاطر ادامه مبارزه و مقابله با آنان از تصمیم خود منصرف شد، سپس با شرکت در راهپیمایی‌ها انزجار خویش را نسبت به رژیم اعلام نمود، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مبارزه با گروهک منافق پرداخت و گفت: کشور ما اسلامی است و نباید به این گروهک‌ها میدان عمل داد، اینها ضد اسلامند اگر خوب بودند امام آن‌ها را تأیید می‌کرد، صادقی برای مدتی به منطقه فقیرنشین سارد و تیه کرمان رفت تا آنان را یاری نماید، حضور در دفتر عمران امام (ره) در کرمان و تلاش وافر او برای نجات مردم فقیر باعث شد کاری که حداقل دو سال وقت نیاز داشت در مدت 7 ماه به اتمام رسد. در دوران هنرستان به فرمان امام در بسیج ثبت نام کرد، و شب ها به حفاظت از انقلاب و تأمین امنیت مردم پرداخت، صادقی با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های حق علیه باطل رفت، و درس و مدرسه را رها کرد، اقامه نماز شب‌ها و تلاش برای آزادی میهن او را به عروج خونین خود نزدیک ساخت، او آخرین بار از تمام دوستان و آشنایان خداحافظی نمود و به مادرش سفارش کرد که همانند حضرت زینب صبور و بردبار باشد و در مورد حجاب خواهرانش تأکید نمود، او سرانجام در تاریخ 18/9/1360 در بستان هنگام عمليات طريق‌القدس براثر اصابت ترکش در سن 17 سالگي به شهادت رسید، و 60 روز بعد در تاریخ 2/12/1360 در مشهد او را به خاک سپردند.

منبع:كتاب اسوه هاي شهادت در اصفهان  

اصغر فرزندي از تبار پاک ياوران روح‌الله(ره) بود که در خط دلاورخيز سميرم پا به عرصه‌ي هستي گذارد. پدرش کشاورز بود و با تلاش فراوان به تربيت اسلامي فرزند همت گماشت. هنوز کودکي بيش نبود که به سختي بيمار شد اما به لطف و عنايت حق شفا گرفت. اصغر سالهاي تحصيل را با موفقيت پشت سر نهاد و تا اخذ مدرک ديپلم به آموختن پرداخت. کردستان معرکه اي ساخته و پرداخته امپرياليسم جهاني بود و ياوران روح‌الله (ره) به ياري ملت قهرمان ايران پيروزي اين ميدان شدند، صادقي نيز به مدت 5 سال همانند سالهاي قبل از پيروزي انقلاب امام(ره) را در فرو نشاندن اين غائله ياري رساند. جنگيدن در منطقه بدون آب و غذا و رشادت در مقابل جور ظالمان از او مردي مقاوم صبور ساخت. در سال 1365 در عمليات کربلاي 5 فرماندهي گردان پياده را بر عهده گرفت. اما مشيت الهي بر آن بود تا خون اصغر در کربلاي ايران بر زمين تفتيده‌ي شلمچه بر خاک بريزد تا او نزد علي اصغر (ع) سيدالشهدا (ع) روسفيد باشد.

منبع:كتاب ناظران وجه الله صفحه‌ي 108

حسين در روز پانزدهم خردادماه سال 1347 روستاي نوغاب شهرستان گناباد متولد شد. کودکي او در کنار خانواده سپري شد و همانند همسالان خود در سن 7 سالگي آموختن را آغاز کرد. سال‌ها از پي هم گذشت تا اين‌که جنگ تحميلي او را هم‌چون هزاران يل نامدار لشگر روح‌الله (ره) به مصاف باطل فرا خواند. سال سوم هنرستان درس را رها کرد و به جبهه رفت. حضور در نماز جماعت، علاقه به ورزش فوتبال و شنا، کمک به خانواده، مخالفت با گروهک‌هاي ضدانقلاب از جمله خصوصيات بارز او بود. صادقي بارها از پدر و مادر خواست تا براي شهادت او دعا کنند و بالاخره باري تعالي او را به بارگاه خويش پذيرفت و حسين در عمليات والفجر 9 در سومين روز از اسفندماه سال 1364 در منطقه سليمانيه، در سن 17 سالگي به آرزوي ديرينه‌اش دست يافت و نامش را در جرگه شاهدان انقلاب ثبت نمود. مزار پاکش در گلزار شهداي روستاي نوغاب قرار دارد.

منبع:پرونده شهيد در بسيج مسجد نوغاب