ليست شهداي دفاع مقدس (ص)

اولين روز بهار سال 1347 بود، دوستان و آشنايان دسته دسته به خانه محمدتقي مي‌رفتند تا به او تبريک گويند، محمدرضا در ميان جمع صميمي و مهربان مردم روستاي نوغاب بزرگ شد. اما سال‌ها بعد جنگ تحميلي سايه تاريک مرگ را بر فراز شهرهاي ايران اسلامي گسترانده بود، محمدرضا به منظور حمايت از انقلاب و دفاع از خاک کشور به جبهه‌هاي جنوب اعزام شد و در چهارمين روز زمستان سال 1365 در سن 18 سالگي به لقا حق نائل گشت. عمليات کربلاي 4 و سرزمين شلمچه ميعادگاه وصال براي او انتخاب شد و اين سرباز غيور به عرش بال گشود. پيکر پاک شهيد در روستاي نوغاب به خاک سپرده شد.

منبع:پرونده شهيد در بسيج مسجد نوغاب

محمد صفري در سال 1346 در روستاي لطف الله متولد شد. وي تحصيلات خود را تا اخذ مدرک ديپلم ادامه داد و در عين حال به کار کشاورزي و دامداري نيز مشغول بود. پس از مدتي در خدمت بسيج درآمد و بعد از گذراندن دوران آموزشي بارها به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل اعزام شد. سرانجام در آخرين اعزام در سال 1366 در سن 20 سالگي در منطقه شلمچه به فيض شهادت نايل آمد. شهيد صفري همواره به پيروي از ولايت فقيه و خدمت به جمهوري اسلامي سفارش مي‌کرد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 2 صفحه 164

موسي صفري در سال 1338 در شهرستان زابل ديده به جهان گشود. تا کلاس پنجم را در دبستان دولت‌آباد شيب‌آب و دوره‌ي راهنمايي را در لوتک به تحصيل پرداخت. پس از اتمام تحصيل در دوره‌ي راهنمايي به سربازي اعزام شد و در نيروي زميني ارتش به خدمت پرداخت. پس از خاتمه‌ي دوره‌ي آموزش، به جبهه اعزام گرديد و تا زمان شهادتش به طور فعّال در جبهه‌هاي حق عليه باطل حضور داشت. صفري از اخلاقي نيکو برخوردار بود و با نزديکان و دوستان خود با عطوفت و مهرباني برخورد مي‌کرد و هميشه دعا مي‌کرد که خداوند او را در خط و راه ائمه‌اطهار قرار دهد و به راه راست هدايت کند. او در ايام فراغت به مطالعه مي‌پرداخت و در امر کشاورزي با پدر همکاري مي‌کرد. سرانجام آن سرباز پاکباز در تاريخ 9/9/1360 در منطقه‌ي بستان در سن 22 سالگي در عمليات طريق‌القدس به فيض شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد5 صفحه45

کارآزموده‌اي از نسل حبيب‌بن‌مظاهر بود که در عاشوراي عصر خويش ياد آن پير برنادل عاشق را در خاطره‌ها زنده کرد. وي که بعدها حبيب‌بن‌مظاهرش ناميدند، روز بيست و ششم بهمن‌ماه در سال 1310 در محله‌ي "قطب‌الدين" شهر لامرد ديده به جهان گشود. در جواني همدوش با مردم سخت‌کوش روستا به کشاورزي و دامداري مشغول بود و ايام فراغت را به شرکت در مراسم مذهبي که سنت ديرينه‌ي مردم اين سامان است، مي‌گذراند. در دوران سياه ستم‌شاهي راهنماي جوانان محل در گرايش به دين و معنويت بود و در حفظ ارزش‌هاي الهي کوششي بي‌دريغ داشت.
خدمتگزار راستين مردم بود و قديمي‌ترين راه‌هاي مواصلاتي شهرستان، يادگاري از خدمات ارزشمند اوست. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، همچنان مرشد و راهنماي جوانان بود. سرانجام دل دريايي‌اش هواي ميدان‌هاي عشق و شهادت کرد. در معرکه خونين عمليات بزرگ رمضان در تاريخ 23/4/1361 در حالي‌که به رسم جوانان شيدايي مي‌کرد، از مشهد شلمچه در سن 51 سالگي به آسمان پر گشود.

منبع:كتاب حديث عاشقان صفحه 304

صديار صفري در روز شانزدهم پاييز سال 1343 هـ.ش در شهرستان کليبر پا به عرصه‌ي هستي گذاشت. تحصيلات اوليه را در زادگاهش و شهرستان اهر با موفقيت به پايان رساند. پس از دريافت ديپلم در آزمون سراسري سال 1362 دانشگاه‌ها در رشته‌ي «مکانيک – حرارت و سيالات» دانشگاه تبريز پذيرفته شد.
صفري از اول، نهضت اسلامي مردم ايران را همراهي نمود. قبل از پيروزي انقلاب همگام با مردم مسلمان در راهپيمايي‌ها و تظاهرات شرکت مي‌کرد. بعد از پيروزي در صحنه‌هاي گوناگون، دين خود را نسبت به آن ادا نمود. تشکيل کلاس‌هاي قرآن و عقيدتي، انجام امر به معروف و نهي از منکر، پاسداري از امنيت شهرها در پايگاه مقاومت مسجد محل از جمله کارهايي بود که در اين راستا انجام مي‌داد.
با شروع جنگ‌تحميلي، بارها از طريق ستاد پشتيباني جنگ جهاد‌سازندگي به جبهه‌ها اعزام گرديد و در صف سنگرسازان بي‌سنگر قرار گرفت.
زماني هم که جهت ادامه تحصيل مجبور به اقامت در شهر بود، به دعوت جهاد دانشگاهي لبيک گفت و در کارگاه دانشکده فني تا نيمه‌هاي شب به همراه دانشجويان ديگر براي تجهيز رزمندگان اسلام، مهمات توليد مي‌کرد که در تاريخ 27/10/65 در جريان بمباران کارگاه توسط هواپيماهاي دشمن بعثي در سن 22 سالگي به فيض شهادت نايل آمد. روحش شاد و راهش پررهرو باد.

منبع:پرونده شهيد در مديريت فرهنگي دانشگاه تبريز

سوم مرداد ماه سال 1341 به دنيا آمدي انگار همين ديروز بود که صداي خنده‌ي مستانه‌ات در حياط خانه پيچيد و من شاد و مسرور به شادي‌هاي کودکانه تو نگاه مي‌کردم.
انگار همين ديروز بود که لباس سربازي روح‌الله (ره) را بر تن کردي و راهي جبهه شدي. راهي ديار نور و دل بريدي از همه تعلّقات، از همه‌ي آن‌چه مي‌خواستي تجربه کني يک‌پارچه غرق ايمان شدي و از اسدآباد محل زندگيمان به ميدان جنگ شتافتي.
روز يازدهم شهريورماه سال 1360 که 19 ساله روز عروجت بود، وقتي شنيدم خون سرخت قراويز را متبرّک ساخته، دلم مي‌خواست سجده‌گاهم از آن پس اين تربت متبرّک باشد اما افسوس که روزگار نخواست و من همراه هزاران شيداي ديگر هر پنج‌شنبه گرد مزارت جمع مي‌شويم تا نامت و يادت را پاس بداريم.

منبع:ماهنامه جاودانه ها   -  تاریخ:  1386/7 -  شماره مجله: 72

علي صفري در روستاي جم از توابع استان بوشهر ديده بر جهان هستي گشود. کودکي او در سايه‌ي دستان نوازشگر خانواده گذشت. با پيروزي انقلاب به عضويت بسيج درآمد تا همراه دلاورمردان ايران اسلامي حافظ مرزهاي کشور باشد.
او سرانجام در تاريخ 4/4/1367 در منطقه‌ي شلمچه به شهادت رسيد و در گلزار شهداي روستاي ولايت به خاک سپرده شد.

منبع:مجله عرشيان شماره 23

خيرالله در سال 1338 در شهرستان بهبهان متولد شد.پدرش فردي مذهبي و با ايمان بود لذا فرزندش را بر طبق موازين دين اسلام تربيت نمود خيرالله بعد از اخذ مدرک ديپلم به خدمت سربازي رفت.در همين زمان با انديشه‌هاي والاي امام امت آشنا گشت و کم‌کم در جرگه ياوران روح‌الله (ره) قرار گرفت.
بعد از پيروزي انقلاب به حمايت از دستاوردهاي جمهوري اسلامي پرداخت و شانه راست او در مبارزه با منافقين مجروح گشت. صفري زاده با تشکيل سپاه پاسداران در تاريخ 20/2/1361 به جمع سبزپوشان انقلاب پيوست و با تمام توان به اسلام خدمت نمود. اخلاق حسنه، احترام به والدين، انجام فرائض و مستحبات دين اسلام از جمله خصائل بارز او بود. خيرالله در ميادين نبرد حق عليه باطل سالها مردانه جنگيد و در عمليات خيبر، بدر و کربلاي 10 حماسه آفريد. سرانجام مسئول حفاظت اطلاعات قرارگاه جنوب در عمليات والفجر 10 در شهر حلبچه در تاريخ 26/12/1366 بر اثر بمباران شيميايي در سن 28 سالگي به آسمان پرواز کرد از او سه فرزند به يادگار ماند.پيکرش را در گلزار شهداي شهرستان بهبهان به خاک سپردند.

منبع:cd كنگره شهداي خوزستان

ناصر صفري‌يزد فرزند احمد در تاريخ 4/1/1335 در شهر مشهد متولّد شد. پس از طي دوران کودکي دوران تحصيل ابتدايي، راهنمايي و متوسطه را در شهر مشهد با موفقيت سپري کرد.
در طول دوران تحصيلي با تشکيل جلسات تلاوت قرآن مجيد و برنامه‌هاي آموزشي براي بالا بردن انديشه‌ي اسلامي خود و ساير دوستانش تلاش مي‌کرد. او در سال 1354 ديپلم گرفت و براي ادامه‌ي تحصيل راهي آمريکا شد و به محض ورود، به انجمن اسلامي دانشجويان پيوست و با برگزاري کلاس‌هاي ايدئولوژي، ساير برادران و خواهران دانشجوي ايراني را به اسلام و مباحث مذهبي جذب مي‌کرد. در اين رابطه در برگزاري سمينارهاي اسلامي فعاليت داشت و مدتي به عنوان دبير تشکيلات انجمن اسلامي شهر کانزاس سيتي به کار ادامه داد.
پس از حدود سه سال و نيم تحصيل در آمريکا، در اواخر سال 1357 و هنگام پيروزي انقلاب اسلامي ايران، تحصيل در آمريکا را رها کرد و به ايران بازگشت. بعد از بازگشت در تشکيل انجمن اسلامي کارگران خراسان شرکت و نسبت به رفع مشکلات و نارسايي‌هاي آن‌ها اقدام کرد. به علاوه به همراه شهيد اسدالله زاده براي ايجاد تشکل انجمن اسلامي دانش‌آموزان همکاري نموده و دراين زمينه تلاش موثري داشت. وي در کنار فعاليت‌هاي روزانه و انجام امور فرهنگي، شب‌ها هم با سپاه پاسداران همکاري داشت و به گشت شبانه مي‌رفت.
با شروع حرکت سازندگي در کشور، ناصر به عنوان نيروي رسمي به جهادسازندگي روي آود و با تمام توان به ياري روستاييان محروم بخش تبادکان و کلات شتافت. پس از مدتي مسئوليت جهادسازندگي بخش کلات به وي واگذار شد و او با کمک ساير برادران جهادگر و مردم محروم روستاهاي بخش کلات به احداث حمام، مسجد، مدرسه و راه پرداخت و پا به پاي آن‌ها در آباداني روستاها شرکت مي‌کرد. او در ضمت فعاليت‌هاي روزانه، تحصيل را در دانشگاه مهندسي مشهد ادامه داد.
با آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران مشتاقانه از طريق جهادسازندگي به سپاه پيوست و در اندک زماني تمرين‌هاي لازم نظامي را فرا گرفت و به جبهه اعزام شد. پس از يک دوره حضور در جبهه، به شهر مشهد بازگشت و بعد از ديدار بستگان و دوستان مجدداً همراه تعدادي از دوستان و هم‌رزمان جهادگر به تهران رفت و با گذراندن دوره‌ي نظامي، به ايلام اعزام شد. سرانجام در سپيده‌دم 19/10/1359 در منطقه‌ي ايلام بر اثر اصابت ترکش خمپاره در سنّ 24 سالگي به شهادت رسيد.
پيکر او در خواجه ربيع شهر مشهد به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس جلد3   -  صفحه: 36