ليست شهداي دفاع مقدس (ف)

غلام‌حسين فرمانبر فرزند حسين در سال 1335 در روستاي نوغابچيک از توابع شهرستان بيرجند در خانواده‌اي مستضعف ديده به جهان گشود. دوران کودکي را در زادگاهش گذراند و تا کلاس پنجم ابتدايي درس خواند؛ سپس براي کسب درآمد به تهران عزيمت نمود و مدتي در کارگاه قفل سازي به کار مشغول بود.
او که جواني سخت‌کوش و رنج ديده بود. مشکلات زندگي از او فردي خودساخته و مقاوم پديد آورده بود. با شروع جنگ عراق عليه ايران عشق جبهه و شهادت در دلش زنده شد و براي انجام رسالت مهم خويش به بسيج سپاه پاسداران پيوست. مدت‌ها با بسيج همکاري داشت. آموزش‌هاي لازم را فرا گرفت، سپس با آمادگي کامل عازم جبهه‌هاي نبر حق عليه باطل گرديد و مدتي دلاورانه در مصاف با دشمن متجاوز شرکت نمود.
سرانجام در تاريخ بيست و نهم آبان ماه سال 1362 در منطقه‌ي پنجوين عراق در سن 27 سالگي به درجه‌ي رفيع شهادت نايل گشت. پيکر پاک او پس از تشييع در بيرجند به زادگاهش منتقل و در آنجا به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجند جلد 2 صفحه 550

کتايون فرماني در سال هزار و سيصد و چهل و دو در دامان خانواده‌اي آکنده از عشق اهل‌بيت (ع) در روستاي وينسار از توابع شهرستان قروه تابيدن گرفت. کتايون در خانواده‌اي روستايي تولّد يافت؛ زندگي ساده و بي‌آلايش روستايي در شخصيت وي مؤثّر بود و وي را فردي متواضع، سخت‌کوش و شکيبا پرورانيد.
کتايون در سال‌هاي جواني با مردي مؤمن، پيمان مقدس ازدواج را منعقد ساخت و در کانون پرنشاط خانه به خانه‌داري پرداخت تا اين‌که در هجدهمين روز از فروردين‌ماه سال هزار و سيصد و شصت و هفت در شهرستان همدان بر اثر بمباران هوايي دژخيمان عراقي در سنّ 25 سالگي جسمش به خاک و خون کشيده شد و روح متعاليش در آسمان‌ها به پرواز درآمد.
مزار مطهر شهيده‌ي قرباني اينک در گلزار شهداي کمره، زيارتگاه عاشقان شهادت و مريدان دل‌باخته‌ي مکتب خون و قيام حسين (ع) مي‌باشد.

منبع:كتاب روايت لاله هاي بهار

محمدرضا فرهادي فرزند عباسعلي در سال 1348 در خانواده‌اي مذهبي و متدين ديده به جهان گشود. تولد اين فرزند که تنها پسر خانواده‌اش بود. باعث خوشحالي و سرور اقوام گرديد. سه ساله بود که پدر بزرگوارش در ظهر عاشوراي 1349 ديده از جهان فرو بست. از آن پس در آغوش پرمهر مادري فداکار و علاقمند به قرآن و اهل‌بيت (ع)‌ رشد کرد و در فضايي آکنده از معنويت به سن تحصيل رسيد. دوره‌ي ابتدايي را در دبستان حجت و مقطع راهنمايي را در مدرسه‌ي علامه فرزانه به پايان رساند.
تحصيل او در دوره‌ي راهنمايي مصادف بود با اوج‌گيري انقلاب بود و او در تمام برنامه‌هاي مربوط به انقلاب حضوري چشمگير داشت. پس از پيروزي انقلاب در جريان افشاي چهره‌ي بني‌صدر، گرفتن دفتر هماهنگي او و کتابخانه‌ي منافقين همراه با شهيد هادي و شهيد ميرزايي فعالانه شرکت داشت.
تحصيلات متوسطه را در رشته‌ي برق در هنرستان ابوذر ادامه داد. محمدرضا خود را همواره مديون خون شهدا مي‌دانست. لحظه‌اي از کار و تلاش آرام نمي‌گرفت. ورود به انجمن‌هاي اسلامي و اتحاديه‌هاي انجمن‌هاي دانش‌آموزي تحولات روحي عميقي در او ايجاد کرد. در بسيج دانش‌آموزي، جهادسازندگي، پايگاه‌هاي شهيد فايده و شهيد منتظري، گشت‌هاي شبانه، آموزش نظامي و کارهاي تبليغي مربوط به جبهه و جنگ خالصانه شرکت مي‌جست. در سيماي نوراني‌اش تهذيب نفس، تقوا و معنويت موج مي‌زد. با خضوع و خشوع تمام نماز مي‌خواند و حضور در صفوف نماز جماعت در مسجد لذت مي‌برد. روزهاي دوشنبه و پنج‌شنبه را غالباً روزه مي‌گرفت. در کنار عکس شهدا مي‌نشست و فکر فرو ميرفت اما بيشتر اوقات او به مطالعه مي‌گذشت. علاقه‌ي عجيبي به امام داشت و اطاعت از ولي فقيه را واجب مي‌دانست.
شهيد فرهادي در تب عشق به جهاد و جبهه مي‌سوخت. و چون پيام حضرت امام را که فرمود:«رفتن به جبهه از اهم واجبات الهي است». شنيد، سر از پا نشناخته به جبهه شتافت. پس از چند ماه نبرد بي‌امان با دشمن بعثي، مأموريتش پايان يافت. اما بار ديگر به کاروان راهياي کربلاي پنج عازم جبهه شد.
اين جوانمرد آزاده که در واحد اطلاعات، عمليات جهاد خدمت مي‌کرد. سرانجام در شب پانزدهم رمضان سال 1406 ه.ق براتبر با پنجم خردادماه سال 1365 در منطقه ي فاو در اثر اصابت ترکش در سن 17 سالگي به فيض عظيم شهادت نايل آمد.
پيکر پاک او پس از تشييع در شهرستان بيرجند در مزار شهداي اين شهر به حاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجند جلد 2 صفحه 553

غلام‌حسين در سال 1336 در روستاي بردنگان متولّد شد.
گرچه خانواده‌اش از مال دنيا بهره‌اي نداشتند، اما سعي کردند فرزندشان انساني متقي و باايمان باشد. از ده سالگي به مکتب‌خانه رفت و قرآن را آموخت. اما ديو فقر مانع از کسب علم شد و او به همراه پدر به کار پرداخت تا اين‌که به علت محدود بودن منابع درآمد در روستا تن به هجرت داد و در يکي از مناطق عشايرنشين به چوپاني پرداخت.
غلام‌حسين در جواني ازدواج کرد و زندگي تازه‌اي را آغاز نمود. با فرا رسيدن ايام سوگواري اباعبدالله (ع) در سوگ سالار کربلا به عزاداري مي‌پرداخت. دوران خدمت نظام وظيفه را در بندرعباس سپري کرد سپس وارد فعاليت‌هاي مذهبي – انقلابي شد. در زمان جنگ تحميلي پس از شرکت در چند عمليات لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن کرد.
فرهادي دلاورانه از خاک کشور حمايت کرد و سرانجام در 19 دي ماه سال 1365 هنگام عمليات کربلاي 5 در کسوت فرمانده‌ي گروهان به قلب دشمن زد و در روز نوزدهم دي‌ماه در حاليکه 29 ساله بود بر اثر اصابت ترکش با پيکر غرق در خون به ملاقات خدا شتافت.

منبع:كتاب ستاره هاي زميني   -  صفحه: 202

حسين فرهادي در روز بيستم آبان‌ماه سال 1331 در جنوب شرق تهران به دنيا آمد. در تمام دوران تحصيلات ابتدايي را با موفقيت به پايان رساند؛ تحصيلاتش را در كلاس سوم دبيرستان رها كرد و براي دانستن آن‌چه كه نمي‌دانست، به فراگيري علوم ديني در خارج از فضاي دبيرستان‌هاي آريامهري آن روز پرداخت.
يك سال بعد به نيروي هوايي پيوست و دوره‌ي تعمير دستگاه‌هاي الكترونيكي رادار را در نيروي هوايي با موفقيت چشم‌گيري به پايان رساند و همان‌جا آغاز به كار نمود. اما مدتي بعد اعتقادات و تفكر مذهبيش مورد سوء‌ظن رژيم منحوس پهلوي قرار گرفت و چندي بعد توسط مأموران امنيتي شاه دستگير و به بندرعباس تبعيد گرديد.
فرهادي در بندرعباس ديپلم ادبي گرفت و زبان عربي را آموخت؛ آن‌گاه قبل از درخشش اولين طليعه‌هاي انقلاب،در اول مهر ماه 1357از نيروي هوايي ارتش استعفا داد و در جمع غيورمردان ايران فرياد "‌مرگ بر شاه" سر داد تا اين‌كه در آخرين شب‌هاي حكومت استبداد، لباس نظامي را بر تن كرد و به ياري برادران نيروي هوايي شتافت.
حسين در اولين سال پيروزي انقلاب در رشته‌ي الهيات دانشگاه جندي‌شاپور اهواز مشغول به تحصيل شد و در جهت خودسازي و هم‌چنين روشنگري خلق گام‌هاي جديدي برداشت. او در سال‌هاي تعطيلي دانشگاه‌هاي كشور هم‌چنان در اهواز ماند و از طريق جهادسازندگي در ميان مردم محروم منطقه‌ي اهواز به خدمت مشغول شد.
فرهادي در روز ميلاد بقية‌الله (عج) طي مراسم ساده‌اي كه در انجمن اسلامي مخابرات در 7 تير ماه 1359برپا كرده بود، همراه و همسفر خود را به خانه آورد و زندگي نويني را آغاز كرد. حسين پس از مراسم ازدواج بلافاصله جهت انجام مأموريت، عازم كردستان شد و در سمت مسئول گروه تبليغات در اقدامي فرهنگي دست به تأسيس كتابخانه‌اي در سنندج زد. ضمن آن با همكاري سپاه پاسداران، نيروهاي مزدور داخلي را سركوب نمود سپس داوطلب استقرار دفتر خبرگزاري پارس (جمهوري اسلامي ) در ايلام شد. با آغاز جنگ عاشقانه لباس رزم بر تن كرد و هم‌چنين در چندين رشته‌ عمليات چريكي نيز شركت كرد و توانست سد كنجان چم را آزاد سازد.
چندي بعد به عنوان مسئول ايدئولوژي اردوگاه بسيج ايلام فعاليت نمود؛ اما اين عقاب بلندپرواز همواره در جست و جوي فضاي گسترده‌تري براي اوج بود به همين دليل اردوگاه بسيج ايلام را به مقصد دهلران ترك كرد.
اين پرنده‌ي سبكبال در روز دوازدهم مهرماه سال 1359 هنگام خنثي كردن تله‌هاي انفجاري بر اثر اصابت ترکش بمب خوشه‌اي در سنّ 28 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:مجله شاهد   -  تاریخ:  1376/4 -  شماره مجله: 266-  صفحه: 38

شهر شيراز ميزبان چشمان زيباي محمدعلي در سال 1339 بود، عطر بهارنارنج و معنويت حاکم بر مردم شهر باعث شد، او دوران کودکي را با شادي سپري نمايد و در پناه عنايات امامزاده احمد بن موسي (ع) شاهچراغ پرورش يافت. آموختن را از دبستان مولوي آغاز کرد و در مدرسه راهنمايي استخر ادامه داد. او بالاخره توانست مدرک ديپلم اقتصاد را از دبيرستان کمال الملک شيراز دريافت نمايد. محمدعلي در سال‌هاي پرشور انقلاب کلام امام را بر ديوارهاي مسجد الزهرا (س) ثبت نمود. بعد از شکل‌گيري اين نهضت پرشور مردمي و تشکيل جمهوري اسلامي سبزپوش دشت شقايق سپاه پاسداران شد. در پادگان خاتم الانبياء (ص) آموزش فرماندهي را به پايان رساند و دوره‌ي آموزشي شنا و غواصي با مرکز آموزشي تبريز گذراند و از اوايل سال 1361 در جرگه سپاهيان لشگر 33 المهدي (عج) در جبهه حاضر شد. او بارها در جبهه در مصاف با دشمنان اسلام از ناحيه دست، پا، سر، هردو چشم مجروح گرديد و در عمليات‌هاي بسياري حماسه آفريد پنجم ارديبهشت ماه سال 1365 روز پرواز محمدعلي بود، او در شب نيمه شعبان در هنگام وضو گرفتن به علت اصابت خمپاره در سن 26 سالگي سر بر خاک خونين فاو نهاد و جان به جان آفرين تسليم کرد.

منبع:كتاب خلاصه خوبيها جلد 3 صفحه 139

اهل آبادان بود؛ روز بيست و چهارم دي‌ماه سال 1342 پا به خاكدان هستي نهاد. كنار خانواده‌ي مهربانش روزها را يكي پس از ديگري پشت‌سر گذاشت و در جمع پرشور و مهربان آنان با اسلام ناب محمدي آشنا گشت.
مريم سرگرم زندگي بود كه يك ‌باره رژيم بعث عراق به ايران حمله كرد و او به ناچار در سنين نوجواني و جواني به ياري مجروحان جنگ شتافت و شبانه‌روز در بيمارستان فعاليت مي‌كرد. سرانجام نيز در سنّ 21 سالگي بر اثر اصابت تركش خمپاره در راه گلستان شهدا مجروح شد و در تاريخ 13/5/1363 در آبادان به شهادت رسيد.

منبع:روزنامه جمهوري اسلامي  

حشمت‌الله فرهمند در سال 1325 در کرمانشاه ديده به جهان گشود.
وي خلق نيکو و رفتاري متين و پسنديده داشت و با چهره‌ي گشاده و خندانش جاذبه‌ي خاصي بين مردم داشت.
از فقرا و افراد بي‌بضاعت دستگيري مي‌نمود و از افراد مستکبر و زراندوز دوري مي‌جست.
وي در سال 1351 ازدواج نمود که حاصل اين ازدواج 4 فرزند بود که آخرين فرزند بعد از شهادت وي به دنيا آمد. فرهنمد کارمند بانک صادرات ( رئيس شعبه ) بود و در آزمون سال 1356 در رشته‌ي مديريت بانک در دانشگاه علامه طباطبايي پذيرفته شد.
هنوز چند روزي از شروع جنگ تحميلي نگذشته بود که او نسبت به تشکيل کلاس‌هاي آموزش نظامي همت گمارد تا اين‌که پس از 24 روز از شروع جنگ در بمباران هوايي هواپيماهاي عراقي در تاريخ 25/7/1359 در سنّ 34 سالگي در کرمانشاه به شهادت رسيد.
مزار پاکش در گلزار شهداي کرمانشاه قرار دارد.

منبع:مطالب ارسالي از دانشگاه علامه طباطبايي