ليست شهداي دفاع مقدس (ف)

ملا فرجي در خانواده‌اي مؤمن و مستضعف در روستاي خوشادول چشم به جهان گشود. فرجي از همان دوران کودکي از هوش و استعداد خاصي برخوردار بود و توانست در سن 6 سالگي به مدرسه برود، او از شاگردان ممتاز محسوب مي‌شد. اما به علت مشکلات مالي قادر به ادامه تحصيل نبود. فرجي در سال 1351 براي امرار معاش به تهران مهاجرت کرد و مدت زيادي در آنجا در کارخانه‌اي توليدي به کار مشغول شد. او در سال 1357 يکي از جوانان پرشور انقلابي بود که به نشانه‌ي اعتراض به رژيم ستم‌شاهي در تظاهرات مردمي هم چون ساير اقشار وطن‌دوست، کفن به تن کرده و در خيابان‌ها‌ي تهران به تظاهرات پرداخت که به علت اصابت تير به يکي از پاهايش مجروح شد و او را به بيمارستان منتقل کردند که مدت 15 روز بستري بود، او مجدداً به ارسال نوار و پخش عکس حضرت امام اقدام نمود. ايشان در سال 1359 مشتاقانه عازم جبهه گرديد و در حالي که هنوز داغ برادرش مهدي فرجي تازه بود، در تاريخ 26/11/ 1366 در اثر بمباران هوايي دشمن به همراه همسر و فرزندانش مظلومانه به شهادت رسيد.

منبع:كتاب لاله هاي افروختني   -  صفحه: 76

احمد فرجي در سال 1350 در شهريار متولد شد و تحصيلات خود را در همان شهرستان به پايان رساند، سپس به دانشسراي مقدماتي رفت او از همان دوران کودکي ارادت خاصي به ائمه‌اطهار (ع) و معصومين (ع) داشت، و در حفظ اسلام و انقلاب تلاش وافري انجام داد، و براي ارشاد و هدايت جوانان از هيچ کاري دريغ نکرد.و سرانجام براي دفاع از خاک ميهن به جبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام شد در دوکوهه بر اثر بمباران هوايي در تاريخ 12/12/1366 در سن 16 سالگی به درجه رفيع شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب يادياران

سال 1334 همدان شاهد تولد کودکي نوراني در خانواده‌اي معتقد و مذهبي بود که در دامن مادر با تقوا و پاک‌ خويش تربيت شده تا به معراج قدم نهد. اکبر فرجيانزاده از همان آغاز با آيات نور و کميل و عاشورا پيوندي عميق و ناگسستني داشت و هر روز بعد از نماز صبح آواي ملکوتي قرآنش به آسمان مي‌رسيد. پس از اتمام مراحل تحصيل، به خدمت سربازي رفت. اما نه خدمت به شاه ملعون بلکه درست در مقابل رژيم پليد شاهنشاهي به کوشش پرداخت و جنايات رژيم منحوس وقت را از هر راهي که مي‌توانست افشا نمود. به گونه‌اي که بارها به نقاط دوردست تبعيد گشت و توطئه‌هايي براي قتل او در نظر گرفته شد. اما تقدير خداوند بر اين بود که با پيروزي انقلاب اسلامي تمام نقشه‌هايشان نقش بر آب گردد. بعد از فجر انقلاب بي‌درنگ به سپاه پاسداران پيوست تا جان بي‌قرار خويش را قرار بخشد. با اولين جرقه‌ها در غائله کردستان، خود را مهياي مبارزه با خصم مزدور و خلقي نماهاي آمريکايي کرد. پس از چند ماه که از جهاد عليه ضدانقلابيان مراجعت نمود، به عنوان مسئول آموزش سپاه ايلام به منطقه رفت و بعد از مدتي مسئوليت عمليات سپاه آنجا را به عهده گرفت.
در روح بزرگ او، همه کارها اعم از نظافت و بايگاني و نگهباني و فرماندهي سپاه (در غياب فرمانده) مي‌گنجيد و اصلاً برايش نوع کار فرق نمي‌کرد. فرجيانزاده از صبحدم بر‌مي‌خواست و تا دير وقت کار مي‌کرد طوري که با کوله‌باري از تجربه قدم به صحنه جنگ تحميلي نهاد و در اين جهاد مقدس و فراگير مشتاقانه شرکت نمود، با ايمان و تقوا دريافته بود که ديگر بازگشتي براي او نيست و شهادت در انتظارش نشسته است. چقدر پر محتوا و زيبا حرف دل را بر صفحه کاغذ به عنوان وصيت نگاشت و بالاخره در صبح روز چهارشنبه 14/8/59 در حالي که مشغول پيشروي بر بالاي کوه بود با انفجار خمپاره‌اي تمام هستي‌اش را تقديم محبوب کرد و در سن 25 سالگي شهيد شد.

منبع:ماهنامه جاودانه ها   -  شماره مجله: 72

محيا در سال 1362 در دامن پر مهر مادر و پدري مهربان در تهران ديده به جهان گشود. خانه حسين از صداي خنده و شادي فرزند شوري تازه گرفت. محيا در دامن مادر پرورش يافت. او علاقمندي خاصي به اعضاي خانواده به خصوص پدر بزرگش داشت به طوريکه وقتي پدر بزرگ به بستر بيماري افتاد، محيا از ناراحتي، سه روز غذا نخورد. اين کودک چهار ساله سرانجام در هفدهمين روز از اسفند ماه سال 1366 در پي حمله موشکي عراق به مناطق مسکوني خيابان اقبال لاهوري تهران پرپر گشت و در خون سرخ خويش غلطيد. پدر بزرگش که علاقه بسياري به او داشت نتوانست دوري او را تحمل کند و بعد از گذشت سه ماه به او پيوست.

منبع:كتاب آينه و شقايق جلد2

در محرم سال 1334 در خانواده‌اي مذهبي و متدين کودکي به نام محسن در دهکده فرحزاد تهران پا به عرصه هستي نهاد. دوران کودکي را با شعفي کودکانه در کنار خانواده زحمتکش و کشاورزش سپري نمود تا اينکه فصل آموختن علم و دانش فرا رسيد او کودکي فعال و پرانرژي بود و در کنار درس به کار و فعاليت نيز مشغول بود وی با تربيتي ديني در محفل خانواده متديني که داشت به فردي مهربان و دلسوز نسبت به خانواده و نزديکان خويش تبديل گشته بود و از همان سنين کودکي و نوجواني هم در مدرسه و هم در مسجد محل بسيار خوش مي‌درخشيد و قرآن را با صوت زيبايي تلاوت مي‌نمود در سن 12 سالگي با پشت سر نهادن دوره دبستان مبارزات انقلابي‌اش را بر عليه رژيم خائن پهلوي با راهنمائيهاي خانواده‌اش ادامه داد و همانطور که به وظايف انقلابي و اجتماعي‌اش اهميت مي‌داد به خواندن کتاب هاي ديني، حضور در جلسات مذهبي، و محکم کردن پايه‌هاي اعتقادي و شرعي اهتمام خاص مي‌ورزيد و با ورود به مقطع دبيرستان با ايجاد کلاسهاي قرآن فضاي «آشتي با قرآن» را که سالها توسط دشمن مخفي مانده بود ايجاد نمود و در طي اين مدت به آموزش 80 شاگرد پرداخت و با همکاري ديگر دوستان کتابخانه "الامام علي "را در طبقه فوقاني آشپزخانه حسينيه فرحزاد پايه‌گذاري نمود و در جهت جذب جوانان محله و دعوت آنها به مطالعه تلاشهاي فراوان از خود نشان داد در سن 15 سالگي با توصيه مادربزرگ و راهنمايي تني چند از روحانيون درس طلبگي را به همراه برادر کوچکترش مرتضي در شهر قم آغاز نمود و سه سال به طور مداوم و پيگير به آموختن علوم حوزوي پرداخت و همين تلاشهاي پيگير و مبارزات انقلابي‌اشبود که در بازجويي‌هاي نيروهاي ساواک به خاطر دفاع از حق و اسلام سيلي محکمي بر صورتش نقش بست دوباره تصميم گرفت به دبيرستان برگردد و تحصيلاتش را در رشته ادبي به اتمام برساند در سالهاي اوج‌گيري مبارزات انقلابي مردم بر عليه رژيم پهلوي او نيز همچون سربازي مجاهد و دلير در گرماگرم مبارزات مردمي با شور و علاقه‌اي بسيار در صفوف انقلابيون قرار گرفت و در پخش اعلاميه و انتشار و تکثير نوارها و پيامهاي امام نقش فعالي داشت و دو مرتبه دستگير شد. پس از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي در مسير پاسداري از دستاوردهاي انقلاب قرار گرفت و با تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي جزو اولين افراد به عضويت سپاه پاسداران درآمد و در کشف و براندازي خانه هاي تيمي منافقين و ديگر گروهکهاي امريکايي و ضد اسلام نقش فعالي ايفا نمود و در اين ميان يک بار نيز مجروح شد .با آغاز جنگ تحميلي با توصيه يکي از برادران روحاني با دوشيزه‌اي که شغل شريف معلمي داشت در دفتر آقاي دکتر بهشتي ازدواج نمود و با وجود مخالفت سپاه با رفتن ايشان به جبهه محسن از فرصت مرخصي نوروزي استفاده کرد و عازم جبهه‌هاي نبرد گرديد. سرانجام در عمليات فتح‌المبين در تاريخ 9/1/1361 با رمز «يا زهرا» در جبهه شوش- رقابيه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحيه پشت سر در سن 27 سالگي به درجه رفيع شهادت نائل آمد مزار اين شهيد گرانقدر در امامزاده ابوطالب فرحزاد قرار دارد.

منبع:زندگينامه شهيد محسن فرحزادي

عبدالرضا در سال 1342 در شهرستان بوشهر ديده به جهان گشود. پدرش مردي زحمت‌کش بود و با رزق حلال به تربيت فرزندانش همّت گماشت. او در سن 7 سالگي آموختن را از مدرسه‌ي سعادت آغاز کرد و توانست تا پايان سال دوم رشته‌ي ادبيات در دبيرستان نواب‌صفوي ادامه‌ي تحصيل دهد. علاقه‌ي زيادي به امام و انقلاب داشت و از همان آغاز در جرگه‌ي جان برکفان روح‌الله (ره) در مقابل استبداد رژيم پهلوي ايستاد. آن روزها پخش عکس و اعلاميه امام (ره) بر عهده‌ي او بود.
بعد از پيروزي انقلاب نيز به عضويت بسيج درآمد و ضمن آن با سپاه همکاري نمود تا اين‌که مسئوليت شوراي محل را بر عهده گرفت. 18 ساله بود که عزم سفر به ديار نور کرد و روانه‌ي ميدان جنگ شد.
اين دلاورمرد بسيجي سپاه روح‌الله (ره) سرانجام در عمليات طريق‌القدس در تاريخ 9/9/1360 در سن 18 سالگي در منطقه‌ي بستان به شهادت رسيد.
مزار پاکش در بوشهر قرار دارد.

منبع:كتاب نردبان توحيدجلد2 صفحه157

معصومه در سال 1348 در شهر تبريز متولد شد، کودکي‌اش را در سايه‌ي امن نگاه پدر گذراند، سالها گذشت معصومه به دلايلي از آموختن علم محروم شد و سرانجام در سن 19 سالگي در تاريخ 14/12/1366 در شهر تهران به همراه مادر، سه خواهر و برادرش به شهادت رسيد. حمله‌ي موشکي رژيم بعثي او و هزاران گل ديگر را پرپر ساخت.

منبع:كتاب آينه و شقايق جلد1 صفحه‌ي 144

محمدهادي فرخي فرزند محمود در سال 1324 در شهر بيرجند در خانواده‌اي متدين ديده به جهان گشود و در دامان مادري متدين و مهربان رشد يافت. پدرش مردي زحمتکش و پرتلاش بود که با دقت و جديت در تأمين معاش حلال زمينه‌ي تربيت سالم را براي فرزندانش فراهم مي‌آورد.
او با وجود علاقه‌ي وافر به درس و مدرسه به دلايلي بيشتر از سال پنجم ابتدايي تحصيل نکرد و پس از مدتي به استخدام ارتش درآمد. او در زمان اوج‌گيري انقلاب فعاليت‌هاي چشمگيري داشت. در جلسات مذهبي شرکت مي‌جست. هميشه گل لبخند بر لبانش بود و دوستانش را به کسب فضايل اخلاقي دعوت مي‌کرد.
وي هيچگاه از حضور در ميدان‌هاي نبرد حق عليه باطل غافل نبود و براي لبيک به نداي امام و رهبرش بارها به جبهه اعزام گرديد. سرانجام در تاريخ دوم بهمن ماه سال 1361 در منطقه‌ي عملياتي کوشک پس از نبردي دليرانه در سن 37 سالگي به وصال معبود نايل گشت و پيکر مطهرش ميهمان دشت‌هاي شقايق خيز ايران گشت.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجند جلد 2 صفحه 549