ليست شهداي دفاع مقدس (ف)

در سحرگاه يک روز زيباي شهريورماه سال 1341، در شهر زيباي شيراز کودکي در جمع مهربان و صميمي خانواده‌اي مذهبي به دنيا آمد، نامش را محمدکاظم نهادند محمدکاظم از کودکي علاقه زيادي به ورزش به خصوص ورزشهاي رزمي داشت و در کنار تحصيلات ابتدايي و متوسطه و اخذ مدرک ديپلم به فراگيري حرکات ورزشي نيز پرداخت. با شروع انقلاب اسلامي او نيز به سيل خروشان مردم پيوست و همواره در آن ايام شکوهمند حضوري فعال در عرصه‌هاي انقلابي داشت. پس از پيروزي انقلاب نيز به عنوان يک مربي کارآزموده و به آموزش جوانان ميهنش در زمينه فنون رزمي پرداخت. عشق به پاسداري از حريم اين مرز و بوم او را بر آن داشت که در جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل داوطلبانه و با اشتياق فراوان وجود خود را صرف مبارزه با دشمنان بعثي کند. او با راه انداختن کاروانهاي ورزش در تأمين نيروهاي آماده و آموزش ديده جبهه نقش اساسي داشت. تشکيل کلاسهاي ورزشي صبحگاهي و اجراي نمايش‌هاي مختلف رزمي سبب بالابردن روحيه و ايجاد نشاط در رزمندگان اسلام مي‌شد. درسال 1364 به همرزمانش در گردان حضرت رسول (ص) از لشگر 19 فجر پيوست و فرماندهي گردان را بر عهده گرفت. و در چندين عمليات حضور يافت. سرانجام پس از حضوري فعال و دلاورانه به عنوان سرگروه تيم غواصي در عمليات کربلاي 4 در تاريخ 4/10/1365 روح عاشق اين سردار 24 ساله دعوت حق را لبيک گفته و در سرزمين خون‌رنگ شلمچه به سوي سعادت ابدي پرواز کرد.

منبع:كتاب خلاصه خوبي‌ها ج3

خداکرم در سال 1324 در روستاي عيسوند به دنيا آمد؛ پدرش مردي زحمتکش بود و از سنّ 5 سالگي او را براي فراگيري قرائت قرآن به مکتب‌خانه فرستاد و در سنّ 7 سالگي قرآن را ختم کرد.
در 6 سالگي به اقامه‌ي نماز علاقمند شد و سعي کرد مطيع فرامين باري تعالي باشد. خداکرم در 17 سالگي پدر خود را از دست داد و سرپرستي خانواده را بر عهده گرفت. سال 1345 به بوشهر عزيمت نمود.
سال 1350 به نيروي دريايي پيوست.
از سال 1347 فعاليت‌هاي انقلابي خود را آغاز کرد و با تمام توان عليه استبداد رژيم ستم‌شاهي مبارزه کرد.
او با تشکيل کلاس قرآن در روستاها، تشکيل گروه سرود، ايجاد کتابخانه، تشکيل صندوق قرض‌الحسنه و تشکيل انجمن اسلامي در کارخانجات خدمات ارزنده‌اي انجام داد.
حتي چند تابلوي رعايت حجاب اسلامي در جاده‌ي بوشهر – برازجان نصب کرد. خداکرم سال 1354 فعاليت انقلابي خود را گسترش داد و اعلاميه‌هاي امام را به شهرهاي شيراز و مشهد مي‌فرستاد و با اوج‌گيري انقلاب به صورت آشکار در تظاهرات‌ها شرکت مي‌کرد.
با پيروزي انقلاب به عضويت حزب جمهوري اسلامي درآمد و با تشکيل کميته‌ي امداد امام خميني بوشهر به عنوان نماينده‌ي کميته‌ي امداد انتخاب شد و جهت رسيدگي به وضع محرومان شروع به فعاليت نمود.
در زمان جنگ ابتدا به عنوان راننده به منطقه رفت. بعد از مدتي ضمن رانندگي به عنوان تخريب‌چي کار خنثي کردن مين را نيز انجام داد. در همين حين پسرش محمدجواد نيز همراه و همقدم پدر سلاح بر دوش به مصاف باطل شتافت.
وي بعد از شرکت در عمليات طريق‌القدس در عمليات والفجر مقدماتي شرکت کرد و سرانجام در روز سوم فروردين‌ماه سال 1361 در منطقه‌ي شوش هنگام عمليات فتح‌المبين بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پا مجروح شد و چون امکان انتقال او به عقب نبود و نيروها در حال عقب‌نشيني بودند، همان‌جا در سنّ 37 سالگي به شهادت رسيد.
پيکر پاکش را در سال 1370 در گلزار شهداي بوشهر به خاک سپردند.

منبع:كتاب اول ميدان مين   -  صفحه: 165

فروردين ماه سال 1315 بود که رضا به دنيا آمد. پدر و مادر از شادي در پوست خود نمي‌گنجيدند. او در روستاي علوي رشد نمود و در جوار خانواده‌اي با ايمان و متعهد فرامين و فرائض دين مبين اسلام را فراگرفت.
سال‌ها و ماه‌ها از پي هم گذشت و او به شغل کشاورزي مشغول شد تا اينکه جنگ تحميلي او و برادرش را به مصاف باطل فراخواند.
فراهاني در جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل مردانه حماسه آفريد و سرانجام در دي ماه سال 1363 در سن 48 سالگي در منطقه سر پل ذهاب از شراب طهور بهشتي نوشيد.

منبع:نشريه پلاك   -  تاریخ:  1380/4

محمدرضا دلاورمرد سپاه همدان و از ياران عزيز امام (ره) بود. او چه قبل و چه بعد از پيروزي انقلاب،‌ از آرمان‌هاي امام (ره) حمايت کرد. درست يادم هست که در اوج خفقان حکومت پهلوي به عنوان معلم به روستاهاي دورافتاده رفت و ضمن رسيدگي به امور فرهنگي، آنان را با انديشه‌هاي والاي امام (ره)‌ آشنا ساخت. بعد از پيروزي انقلاب نيز در سمت شهردار شهرستان بهار به مردم خدمت کرد.
تا اين‌که فتنه کردستان و فرمان امام (ره) او را به پاوه کشاند و همگام با شهيد چمران به مبارزه با دشمنان انقلاب پرداخت؛ تا آن جا که کودتاي پايگاه هوايي شهيد نوژه توسط او شناسايي و خنثي شد؛ سپس سپاه همدان را تشکيل داد و مردانه در جبهه‌هاي غرب و جنوب حماسه آفريد و سرانجام در چهارمين روز جنگ، مهرماه سال 1359 به بارگاه الهي قدم گذارد و نامش به عنوان اولين شهيد سپاه همدان ثبت شد.

منبع:ماهنامه جاودانه‌ها شماره 6 صفحه 6

سال 1341 سال شکفتن قباد بود. کودکي را در خانواده‌اي کشاورز و اهل تقوا سپري کرد و در سايه‌سار نگاه مهربان پدر و مادر پرورش يافت.آموختن را از سن 6 سالگي آغاز نمود.10 سال بيشتر نداشت که در سوک پدر، شانه‌هاي کوچکش لرزيد اما اميد به پروردگار باعث شد با شوري کودکانه زندگي را ادامه دهد. هنوز نوجواني بيش نبود که سر بر سجده‌گاه الهي نهاد و عاشقانه حضرت حق را پرستش کرد زيرا اعتقاد داشت :«بايد احکام اسلام را در ظرف پاک قرار داد و اگر قلب انسان پاک باشد و احکام اسلام در آن جاي گيرد نفاق از آن بيرون مي‌آيد».در همين زمان قرائت قرآن را فرا گرفت سپس به دزفول مهاجرت نمود و موفق به اخذ مدرک ديپلم در رشته اتومکانيک گرديد. زمانيکه امام خميني بر عليه استبداد حاکم بر جامعه قيام نمود او نيز در خيل کثير ياوران روح‌الله (ره) فرياد عدالتخواهي سر داد و اعلاميه‌هاي حضرت امام (ره) را در اختيار مردم قرار داد. بعد از پيروزي انقلاب به همراه دوستانش، سپاه گتوند را تشکيل داد و در تاريخ 12/11/1359 سبزپوش دشت شقايق سپاه پاسداران شد. با آغاز جنگ تحميلي به گروه چريکهاي نامنظم شهيد چمران پيوست و در جبهه دهلاويه سوسنگرد به نبرد با دشمن بعثي پرداخت. او دو مرتبه در طول سالهاي دفاع مقدس يکبار در آستانه عمليات بيت‌المقدس مجروح شد و از ناحيه دست چپ و کليه و پا آسيب ديد.اما بعد از مداوا در بيمارستانهاي شيراز و تبريز در جبهه‌هاي نبرد حاضر گشت و در حاليکه مسئوليت طرح عمليات تيپ امام حسن (ع) را بر عهده داشت در عمليات والفجر مقدماتي منطقه شيب ميسان در تاريخ 21/11/1361 بال بر بال ملائک به آسمان پر کشيد. پيکر پاک اين جوان 20 ساله ايران اسلامي را بعد از 8 سال در شهرستان گتوند به خاک سپردند.

منبع:cd كنگره شهداي خوزستان

غلام‌رضا در تاريخ 18/6/1349 در شهرستان آبادان ديده به جهان گشود. سال‌ها گذشت و هم‌زمان با آغاز جنگ غلام‌رضا به همراه خانواده به شهرستان ديلم مهاجرت نمود. پدرش يکي از مربيان نمونه و مؤمن ديلم بود. غلام‌رضا در کودکي به ورزش فوتبال علاقه‌ي وافري داشت.
فرجادي دوران دبستان را در مدرسه‌ي شهيد محمدي و دوره‌ي راهنمايي را در مدرسه‌‌‌ي هدايت سپري نمود. اما به علت شور و شوقي که به امام راحل (ره) داشت سنگر درس و تحصيل را رها نمود و دفاع از وطن را به تحصيل در مدرسه ترجيح داد و به سوي جبهه‌هاي حق عليه باطل شتافت.
فرجادي از 14 سالگي به عضويت بسيج سپاه پاسداران درآمد و در تاريخ نهم آذرماه سال 1365 همراه با هم‌رزمانش به جبهه‌هاي نور اعزام شد و به عنوان آرپي‌جي‌زن در عمليات کربلاي 4 حضور يافت و سرانجام در تاريخ 4/10/1365 در سن 16 سالگي به آرزوي ديرينه‌اش "شهادت" نايل گشت.

منبع:كتاب تولدصبح صفحه 203

در ميان صداي خش‌خش برگ‌هاي پائيزي و نسيم دل انگيز صبا در روز ششم آبان‌ماه سال 1341 درشهر اهواز كودكي به نام اسماعيل چشم به جهان گشود.دوران كودكي را همراه با شنيدن صوت زيباي قرآن و تحصيل در مدرسه سپري كرد. در دوران دبيرستان با كتاب‌هاي دكتر شريعتي آشنا شد. او ضمن تحصيل درمدرسه به فراگيري زبان انگليسي همت گماشت، و دوران فراغت خود را به كار در داروخانه شبانه‌روزي پرداخت. در زمان اوج‌گيري انقلاب اسلامي به همراه دوستانش گروهي به نام « صالح » را تشكيل داد، كه كار عمده آن توزيع و تكثير نوارها و اعلاميه‌هاي حضرت امام بود. اما مدتي بعد دو تن از اعضاي اين گروه توسط مأموران ساواك شهيد شدند. اسماعيل پس از پيروزي انقلاب اسلامي وارد جهاد سازندگي اهواز شد، و مسئوليت بخشي از آن را بر عهده گرفت. همزمان با شروع غائله كردستان به آنجا رفت. حمله رژيم بعثي به جنوب كشورمان او را به ديار جنوب كشاند. و در عمليات‌هاي بسياري شركت نمود. چندين‌بار مجروح گشت (7بار)، پس از آن با دختر يكي از اقوام ازدواج كرد و سه فرزند از او به يادگار ماند. خداوند نيز به پاداش صبر و بردباري او در تحمل شدائد او را در خانه خويش ( بيت‌الله‌الحرام) پذيرا شد. سرانجام فرمانده دلاور گردان كربلا از لشکر 7 ولي‌عصر در عمليات كربلاي4 (دي ماه 1365) براثر اصابت تركش در باتلاق كناره اروندرود به جمع عاشورائيان پيوست و پيكر پاكش براي هميشه ستار گمشده سرزمين اروند شد.

منبع:كتاب شور عشق

نامش فاطمه بود، تابستان سال 1362 در آغوش پر مهر مادر جاي گرفت و صداي اولين گريه‌ي کودکانه‌اش شور و نشاطي در ميان اهل خانه پديد آورد. فاطمه به همراه خانواده‌اش در ايلام زندگي مي‌کرد. هنوز 6 ماه بيشتر نداشت که هواپيماهاي رژيم بعثي خواب کودکانه‌اش را آشفتند و او در روز بيست و پنجم بهمن ماه سال 1362 قبل از اينکه طعم شيرين زندگي را حس کند به بيکران آسمان بال گشود.

منبع:كتاب لاله هاي افروختني   -  صفحه: 197