ليست شهداي دفاع مقدس (ف)

سال 1345 بود، که مادر غريب و تنها اولين فرزندش را در آغوش گرفت نامش را مسعود نهاد و با ذکر الله و تلاوت قرآن او را شير داد. هنوز دوران نوزادي را طي نکرده بود که به بيماري سختي دچار شد، پدرش حجه‌الله در ايران نبود، و مادر باز هم به تنهايي از او مراقبت کرد مسعود آموختن علم را در سن 7 سالگي شروع نمود و در سن 16 سالگي همراه ياران خميني (ره) به مبارزه بر عليه شاه روي آورد سال 1357 توسط مأموران کلانتري بازداشت شد مطالعه کتب مذهبي و آشنايي با اهداف خميني کبير از او فردي مؤمن و مقيد به انجام فرامين اسلام ساخت.مسعود در سال 1360 مطالعاتش را گسترش داد و در عيد سال 1361 به غرب کشور رفت. با بازگشت به شهر تحصيلاتش را ادامه داد. دهم تيرماه همان سال مطالعه کتابهاي آقاي مکارم شيرازي را آغاز نمود چندي بعد دلتنگ ديدار برادران رزمنده شد و خود قدم به عرصه هاي پيکار نهاد. او سرانجام هنگام شناسايي در تپه‌هاي "مندلي" دعوت حق را لبيک گفت سروش آسماني او را به حقيقت الله آشنا ساخت.پيکر پاک او براي هميشه آنجا باقي ماند تا ستاره‌اي روشن گردد براي هدايت جوانان ايران زمين.

منبع:پرونده شهيد در گروه تحقيقاتي فتح‌الفتوح

روز سي و يکم شهريورماه سال 1345 بود که محمود با شوقي وصف‌ناشدني فرزندش را در آغوش گرفت و نامش را محمدرضا نهاد. سال‌ها از پي هم گذشت تا اين که جنگ‌تحميلي، هزاران يل غيور ايران اسلامي را به نبرد با دشمن بعثي فرا خواند.
فلاح بعد از نبردي دلاورانه در روز بيست و سوم تيرماه سال 1361 در سن 16 سالگي به جمع عاشوراييان تاريخ پيوست و نامش در جرگه شهداي شهرستان ميبد ثبت شد.

منبع:روزنامه جمهوري اسلامي 29/10/83

درسال 1341 در روستاي كيكلو در شهرستان پارس‌آباد از توابع استان «اردبيل» چشم به جهان گشود. گريه كودكانه‌اش با نسيم همنوا مي‌شد و نخستين قدم‌هايش با خاك حاصلخيز مزرعه آشنا مي‌گشت! او وقتي بزرگتر شد همراه پدر در مزرعه با دستان خويش گرمابخش لحظات كار و تلاش شد. اسد نيز مانند بچه‌هاي ديگر در يك پاييز به ياد ماندني كيف مدرسه‌اش را به دوش گرفت تا با ورود به مرحله جديدي از زندگي‌اش،‌ تجربه‌اي تازه كسب كند و با تلاش و كوشش توانست دانش‌آموز نمونه مدرسه شود و از كلاس سوم راهنمايي با مسايل انقلابي آشنا شد و هنوز پانزده بهار از عمرش نگذشته بود كه بهار انقلاب به شكوفه نشست و اسد همچنان سعي مي‌كرد تا در مسير انقلاب و اهداف آن گام بردارد. تحصيلات خود را تا اول دبيرستان گذراند و در سال 1358 به عضويت سپاه درآمد. وي در شكل‌‌گيري نخستين پايگاه‌هاي سپاه در «پارس‌آباد» گام‌هاي مؤثري برداشت، او همچنين در برخورد با مخالفين يكبار مجروح شد. تازه طعم شيرين پيروزي بر جان‌ها نشسته بود كه جنگ شروع شد و يك ماه بعد جبهه هاي غرب پذيراي اسد گشت او مدت 6 ماه در پيرانشهر به دفاع و مبارزه پرداخت و پس از طي يك مأموريت 6 ماهه دوره عالي فرماندهي را در پادگان امام علي (ع) تهران با موفقيت سپري كرد و اين بار با عزمي راسخ به منطقه جنوب اعزام شد و با انديشه بازپس‌گيري خرمشهر تلاشي مضاعف را شروع كرد. سرانجام اين عاشق بي‌قرار با سمت فرمانده يكي از گردان‌هاي آزادكننده خرمشهر در بيستم ارديبهشت ماه سال 1361بر اثر اصابت تركش خمپاره فاتح قله‌هاي رفيع شهادت گشت و پيكر مطهرش در «پارس‌آباد» به خاك سپرده شد.

منبع:كتاب روايت سي‌مرغ

روستاي «علي‌کو» شهرستان دزفول در سال 1341 شاهد تولد کودکي مهربان به نام کريم بود؛ روزها گذشت و کريم در سايه زحمات بي‌دريغ پدر پرورش يافت؛ برگ ريزان هفتمين پائيز زندگي لحظه شيرين آموختن بود، در سنين کودکي بارها به بيماري دچار شد اما هربار به لطف پروردگار از مرگ نجات يافت. در سالهاي تحصيل در دبيرستان بعدازظهرها در جايي مشغول به کار شد،‌ اما چندي بعد از ادامه تحصيل انصراف داد تا پدر را در کار کشاورزي ياري رساند. پس از پيروزي انقلاب جهت انجام خدمت نظام وظيفه بعد از طي دوره‌ي آموزش نظامي به کردستان رفت و 6 ماه مردانه جنگيد. عملياتي طريق القدس، فتح المبين و بيت‌المقدس لحظه لحظه رشادت و جوانمردي او را به ياد دارند. اصابت ترکش گلوله توپ در تاريخ 11/2/1361 در منطقه فکه فلافي را به اوج عزت انساني رساند و او در سن 20 سالگي با رداي شهادت به آسمان بال گشود.

منبع:كتاب شهداي دزفول صفحه 100

شيخ‌عباس فلاحي سال 1338 در خانواده‌اي سرشار از عشق و مودت به اهل بيت از توابع شهرستان ايوان ديده به جهان گشود. وي از همان دوران نوجواني زندگي‌اش را با ايمان و شجاعت عطرآگين نمود، او زندگي را با مشقت و سختي اما با جوانمردي و نکونامي سپري مي‌کرد، عباس در سال 1362 با پوشيدن لباس رزم به خدمت مقدس سربازي اعزام گرديد و در جبهه‌هاي حق عليه باطل حماسه‌هاي بياد ماندني آفريد. در سال 1367 که دشمن بعثي يک‌بار ديگر ايران اسلامي را مورد تاخت و تاز قرار داد فلاحي با عزمي الهي و به صورت داوطلبانه در کسوت پاسدار انقلاب اسلامي راهي منطقه عملياتي کوشک گرديد و در مصاف با تجاوزگران بعثي، حماسه کوشک را رقم زد و در بامداد دوم مرداد سال 1367 در سن 29 سالگي در منطقه عملياتي تنگه کوشک روح ملکوتي‌اش آسماني شد.

منبع:كتاب ملكوتيان   -  صفحه: 51

نصرالله در سال 1331 در روستاي بهرام بيگي ديده بر جهان هستي گشود. کودکي زيبا و مهربان که در سايه دستان نوازشگر خانواده بزرگ شد.
نصرالله که به سنين جواني رسيد در جرگه ياران امام (ره) قرار گرفت تا حافظ مرزهاي کشور و وارث انقلاب باشد اما دست تقدير او را در سال 1365 در سن 34 سالگي در پادگان آموزشي از ما گرفت و ملت ايران را بار ديگر داغدار شهادت رعنا قامتي ديگر ساخت.

منبع:ماهنامه وصال   -  شماره مجله: 19

علي فلکي فرزند محمدحسن در سال 1347 در روستاي گسک و در يک خانواده‌ي مذهبي متولد شد. تحصيلات ابتدايي را در بيرجند و در دبستان شهيد قرني گذراند. سال اول و دوم راهنمايي را نيز در مدرسه‌ي فرزان به پايان رساند. در طول تحصيل در تأمين معاش خانواده از راه قاليبافي همکار خانواده‌اش بود. همراه والدين در مراسم مذهبي شرکت مي‌کرد و در نماز جماعت و ادعيه مخصوص «دعاي کميل و توسل حضور فعال داشت». قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در راهپيمايي ها و شعار نويسي ديوارها شرکت مي‌کرد.
و پس از پيروزي انقلاب در پايگاه مقاومت شهيد آهني به فعاليت پرداخت. او به امام علاقه‌ي بسياري داشت. در 14 سالگي به خاطر عشق به اسلام و فرمان حضرت امام (ره) به جبهه اعزام شد و مدت 4 ماه در جبهه حضور داشت. يکبار از ناحيه ي کتف و پا مجروح شد. و قبل از بهبودي کامل مجدداً با مسؤوليت فرمانده دسته روانه جبهه شد. او شهادت را نقطه‌ي اوج يک انسان مي‌دانست و اظهار مي‌داشت انسان فقط با به شهادت رسيدن آرامش خود را به دست مي‌آورد.
سرنجام در تاريخ بيست و سوم تيرماه سال 1361 در عمليات رمضان و در منطقه‌ي عملياتي شلمچه در سن 14 سالگي به فيض شهادت نايل گرديد.
پيکر پاک شهيد 5 سال مفقود بود و پس از کشف و شناسايي به بيرجند انتقال يافت و در گلزار شهداي اين شهر به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجند جلد 2 صفحه 557

روز پنجم خردادماه سال 1342 به دنيا آمد و در شهرستان خمين در ميان مردماني متعهّد و اهل ايمان بزرگ شد و آموختن را تجربه نمود.
محمدعلي مثل همه‌ي کودکان به مدرسه رفت؛ قرائت کلام‌الله مجيد را فرا گرفت و جوايز بسياري را دريافت نمود.
او بعد از اخذ مدرک ديپلم به دانشگاه تهران راه يافت و در رشته‌ي برق تحصيلاتش را ادامه داد. محمدعلي در جريان مبارزات ملت غيور ايران عليه استبداد پهلوي حاضر شد و با فرياد مرگ بر شاه از رژيم شاه بيزاري جست. در جريان جنگ تحميلي، در صف رزمندگان اسلام قرار گرفت. وي قبل از آخرين اعزام گفت: « مادر من مي‌توانم در بهترين جاها مشغول به کار شوم اما اين موارد را ارزيابي کردم و ديدم هيچ کدام ارزش ندارد و تنها آرزوي من شهادت است. »
فنايي سرانجام در روز بيستم تيرماه سال 1365 در سنّ 23 سالگي در جبهه‌ي مهران بر اثر اصابت ترکش جان به جان‌آفرين تسليم کرد و در بهشت زهرا (س) آرام گرفت.

منبع:مطالب ارسالي از دانشگاه تهران