ليست شهداي دفاع مقدس (ك)

نهم شهريورماه سال 1344 به دنيا آمد. از همان آغاز، نشاني از پرواز داشت چرا که در اوج زيستن پر کشيد. جوان بود و پرشور که دلش هواي سرزمين عاشقان را کرد و بالاخره صبح روز چهارشنبه اول مهرماه سال 1361 راهي شد.
ورودش به ميدان جنگ با آغاز عمليات مسلم‌بن‌عقيل هم‌زمان شد و او عاشقانه لبيک‌گوي امام و مولايش گشت. مصطفي صبح روز عروجش به دوستانش گفت: شب قبل رؤياي آسماني به او نويد پرواز داده و او از دوستانش حلاليت طلبيد چرا که يقين داشت عصرهنگام در زمره‌ي برگزيدگان حضرت حق قرار خواهد گرفت.
سرانجام نيز در شب جمعه بيست و دوم مهرماه سال 1361 در سنّ 17 سالگي به بي‌کران آسمان بال گشود.
پيکر پاکش را از سومار به تهران انتقال داده و در گلزار شهداي بهشت زهرا قطعه‌ي 26 رديف 94 شماره‌ي 9 به خاک سپردند.

منبع:فكه / شماره 16 / مهر 1379

قدرت‌الله کاظمي در سال 1348 در مشهد مقدس به دنيا آمد به دليل موقعيت شغلي پدر به استان سيستان بلوچستان نقل مکان کرد و در شهرستان ايرانشهر اقامت گزيد کاظمي دوران دبستان و راهنمايي را با موفقيت پش سر گذاشت سپس وارد هنرستان شد و در رشته‌‌ي اتومکانيک مشغول تحصيل گرديد او همواره در نمازهاي جماعت شرکت مي‌جست و هيچ‌گاه نماز اول وقت را ترک نمي‌کرد او که علاقه‌ي بسيار زيادي به جبهه داشت سرانجام با اصرار فراوان رضايت پدر و مادر را جلب کرده و به پيکار با دشمنان تجاوزگر شتافت سرانجام در سال 1365 در عمليات «کربلاي پنج»در منطقه شلمچه در سن 17 سالگي به فيض عظيم شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 3 صفحه 39

مختار در روز چهاردهم ارديبهشت ماه سال 1349 در روستاي سيگار ازتوابع شهرستان لامرد متولد شد دوره‌ي ابتدايي را در دبستان سيگار و دوره‌ي راهنمايي را در مدرسه‌ي ابوذر غفاري به تحصيل پرداخت همزمان با انقلاب کودکي 9 ساله بود که همراه پدر در محافل انقلابي شرکت مي‌کرد پس از پيروزي انقلاب با عضويت در گروه مقاومت سلمان فارسي به فعاليت‌هاي آموزشي و فرهنگي همت گمارد در پانزدهم رمضان سال 1364 براي اولين بار عازم جبهه شد و تحت تاثير خلوص ايثار رزمندگان قرار گرفت چند ماه پس از بازگشت از جبهه در آذر ماه سال 1365 دوباره راهي جبهه شد و در عمليات دو روزه‌ي «کربلاي چهار» در غرب اروند رود مجروح گرديد پس از بهبودي نسبي در عمليات کربلاي پنج شرکت کرد سرانجام در شامگاه روز نوزدهم ديماه سال 1365 در شلمچه در حالي که قهرمانانه به سوي دشمن مي‌شتافت با زمزمه‌ي يازهرا(س) دعوت حق را لبيک گفت و در سن 16 سالگي جان شيرين را فداي آرمان مقدس نمود.

منبع:كتاب حديث عاشقان صفحه 390

محمد رضا در اسفند ماه 1336 درروستاي درده فيروزكوه به دنيا آمد. در كودكي در كارگاه نجاري پدر به فرا گرفتن حرفه نجاري پرداخت، اما چون روستا فاقد امكانات تحصيلي و آموزشي بود به اتفاق خانواده به شهر «ورامين» هجرت كرد. او ايام خود را با كار و تحصيل سپري مي‌كرد، اما از اوضاع اجتماعي پيرامون خود نيز غافل نبود.
پس ازرمدتي محمدرضا به تنهايي به شهر «ري» هجرت كرد. در آنجا روزها كار مي‌كرد و شبها در پس دستيابي به اعلاميه‌هاي روشنگر امام خميني (ره) و تكثير و پخش آنها تا صبح بيدار مي‌ماند. هنگامي‌كه به سن سربازي رسيد عهد بست كه به هيچ قيمتي حتي براي يك ساعت به رژيم طاغوت خدمت نكند. به اين دليل مجبور به فرار از خانه و كاشانه شد. جرم او علاوه بر فرار ازخدمت سربازي، مبارزات سياسي هم بود. محمدرضا در اغلب صحنه‌هاي سرنوشت‌ساز كه سال 57 در تهران رخ مي‌داد، حضوري فعال داشت و در عين حال با ادامه تحصيل موفق به اخذ ديپلم رياضي شد.
پس از شروع جنگ تحميلي به عضويت سپاه در آمد و در جبهه مسئوليت‌هاي متعددي را عهده‌دار شد. ا ز جمله فرماندهي گردان مقداد، مسئوليت طرح و برنامه تيپ 27 حضرت محمدرسول الله (ص)، عزيمت به لبنان به همراه شهيد همت و حاج احمد متوسليان و فرماندهي گردان مالك. سرانجام محمدرضا پس از رشادت‌ها و حماسه آفريني‌هاي بسيار در تاريخ 4/12/1362 در عمليات خيبر به شهادت رسيد و پيكر پاكش هنوز ميهمان جزيره مجنون است.
روحش شاد.

منبع:كتاب مالك خيبر  

در يکي از روزهاي سال 1346 مهدي در تهران پا به عرصه هستي نهاد نامش را ملائک انتخاب کرده بودند، و مادر نيز با ديدن رؤياي صادقه نام آخرين منجي را براي فرزندش پسنديد. مهدي در کنار خانواده با تعاليم دين اسلام آشنا شد و در سن 7 سالگي به مدرسه رفت سال چهارم ابتدايي به شوق اينکه معلم مسيحي خود را به دين اسلام دعوت نمايد،‌ با او مناظره کرد و از همين زمان به تبليغ دين مبين رسول اکرم (ص) روي آورد. علاقه زيادي به کتابخواني داشت به طوريکه اغلب اوقات کتابي در دست مي‌گرفت و خلاصه آنرا براي خود مي‌نوشت. دوره دبيرستان را در دبيرستان امام صادق (ع) به پايان رساند تقوا و ايمان بي‌نهايت او باعث شد،‌ برخي اوقات بچه‌ها در مدرسه نماز جماعت را به امامت او اقتدا نمايند.کاشي در سن 16 سالگي تصميم گرفت همراه سپاهيان روح‌الله به دفاع از حريم پاک کشور بپردازد به همين علت با اتمام دوره آموزشي به جبهه‌هاي جنوب رفت و مردانه در مقابل دشمنان بعثي ايستاد.روز هفدهم تيرماه سال 1365 آغاز سفر آسماني مهدي بود. او منطقه مهران را ميعادگاه ديدار با حق قرار داد و در عمليات کربلاي 1 در سن 19 سالگي به وصال حق رسيد.بعد از شهادت مهدي خبر قبولي او در دانشگاه با رتبه 191 در رشته مهندسي الکترونيک اشک را بر چشمان مادر جاري ساخت.

منبع:پرونده شهيد در گروه تحقيقاتي فتح‌الفتوح

آغازين روز بهمن‌ماه سال 1317 بود که سيدحسين ديده بر جهان هستي گشود. کودکي او در شهرستان کرج و در سايه‌ي پرمهر خانواده‌اي مؤمن و متعهّد گذشت. سيد از سنّ 7 سالگي آموختن علم را تجربه نمود و تا اخذ مدرک ابتدايي به تحصيل علم پرداخت. آن‌گاه به استخدام اداره‌ي پست و تلگراف درآمد و با سمت نگهبان و مأمور اصلاحات مخابرات خدمت کرد.
کاظمي هر روز بعد از ساعت اداري براي ساخت مسجد جامع کرج به ياري دوستانش مي‌رفت و با اتمام ساخت مسجد به عنوان مسئول کتاب‌خانه انتخاب شد.
در سال‌هاي پرشور و نشاط انقلاب، در جمع ياران امام (ره) و تظاهرکنندگان قرار گرفت و با پخش اعلاميه به ياري امام (ره) برخاست و در همين زمان توسط ساواک دستگير شد.
کاظمي با آغاز جنگ بار ديگر به مصاف باطل رفت و سرانجام در روز هشتم پاييز سال 1360، بهار چهل و سومين سال زندگيش به خزان نشست و منطقه‌ي مهاباد معراج او گرديد.

منبع:كتاب منظومه‌ي ملكوت جلد1 صفحه 309

سال 1341 به دنيا آمد؛ نامش را " محمدرضا " نهادند و او در سايه‌ي زحمات بي‌دريغ خانواده بزرگ شد. روزهاي كودكي‌اش در شهرستان لنگرود سپري گشت. جوان بود و پرشور كه با آرمان‌هاي والاي امام امت آشنا گرديد و دل‌بسته‌ي مكتب سرخ حسيني گشت.
وي سرانجام در تاريخ 30/9/1360 در منطقه‌ي بستان هنگام عمليات طريق‌القدس، برات عشق حضرت حق را دريافت كرد و در بيكران آسمان مأوا گزيد.

منبع:روزنامه جمهوري اسلامي  

ماشاالله کاظمي فرزند عباس در پانزدهمين روز از بهار سال 1316 در شهر مقدس مشهد و در خانواده‌اي مذهبي و مستضعف ديده به جهان گشود. او دومين فرزند خانواده بود. تحصيلات ابتدايي را گذراند و سپس به آموختن قرآن‌کريم پرداخت. در سنين نوجواني با از دست دادن پدر، بار مسئوليت خانواده بر دوش او نهاده شد و او با کار و تلاش به تأمين معاش خانواده پرداخت؛ به همين دليل نتوانست تحصيلات خود را در اين سنين ادامه دهد.
چون علاقه‌ي زيادي به امام حسين و کربلا داشت، مادرش را قبل از انقلاب به کربلا فرستاد. پس از مدتي ازدواج کرد و با پي بردن به مضرات بي‌سوادي، به ادامه‌ي تحصيل پرداخت و توانست ضمن کار و تلاش روزانه، ديپلم خود را اخذ کند.
سپس به خدمت مقدس سربازي رفت و پس از مراجعت از سربازي به جهادسازندگي پيوست و به عنوان راننده‌ي کاميون مشغول به کار شد. پس از شروع جنگ تحميلي از طريق ستاد پشتيباني جنگ جهاد خراسان به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شتافت.
وي دو بار به مناطق جنگي اعزام شد و در نوبت دوم در عمليات والفجر هشت در منطقه‌ي فاو بر اثر بمباران دشمن مجروح و به مشهد انتقال يافت. وي مدت چهل و سه روز در بيمارستان قائم مشهد بستري بود تا اين‌که در تاريخ 3/12/1364 در سنّ 48 سالگي به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد.
پيکر پاکش را در بهشت رضا (ع) به خاک سپردند.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس صفحه 127

علي‌رضا کاظمي در سال 1345 در روستاي بالاخانه زابل ديده به جهان گشود تحصيلاتش تا پايان مقطع ابتدايي ادامه داد و پس از آن به دليل مشکلات مادي مجبور به ترک تحصيل شد و در امر کشاورزي به کمک پدر شتافت علي‌رضا جواني مؤمن و با تواضع و برخوردار از اخلاقي نيکو و شايسته بود به نماز اهميت بسيار مي‌داد و در مراسم مذهبي شرکت فعال داشت براي انجام خدمت مقدس سربازي به سپاه پاسداران پيوست و بعد از طي دوره‌ي آموزشي به جبهه اعزام شد سرانجام پس از حدود هجده‌ماه حضور در جبهه در تاريخ 19/2/1366 در سن 21 سالگي در درگيري با دشمنان انقلاب به فيض بزرگ شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 3 صفحه 40

علي‌محمد کاظمي در سال 1346 در روستاي گنبد پير محمد از توابع بخش ملکشاهي در ميان خانواده‌اي مذهبي و متدين چشم به جهان گشود. دوران کودکي و نوجواني را در کنار خانواده خويش سپري نمود. از آنجايي که در زمان حکومت ستم‌شاهي آنچنان به روستاهاي دوردست اهميت داده نمي‌شد و اکثر مردم در فقر مالي به سر مي‌بردند و از طرفي ديگر مراکز آموزشي و علمي در دسترس نبود، علي از نعمت سواد محروم شد. علي‌محمد نيز به ناچار در کنار پدر به کار کشاورزي پرداخت تا او را در تأمين معاش خانواده ياري رساند.
کاظمي هنگامي که در سال 1365 مشغول فعاليت‌هاي روزمره بودند در روز سي‌ام بهمن ماه روستاي محل سکونتش هدف حملات وحشيانه هواپيماهاي دشمن بعثي عراق قرار گرفت و او در جوار امامزاده سيد‌محمد عابد (ع) در سن 19 سالگي به درجه رفيع شهادت نايل گرديد.

منبع:كتاب لاله هاي افروختني   -  صفحه: 69

حسين کاظمي در سال 1337 در يک خانواده مذهبي در زاهدان ديده به جهان گشود مقطع ابتدايي را در بيرجند و دوران راهنمايي و دبيرستان را در زاهدان سپري کرد . در خانواده با تربيت صحيح اسلامي نشو و نما يافت در پانزده‌سالگي پدر بزرگوارش را از دست داد و تحت سرپرستي مادر فداکار خويش قرار گرفت ديپلم خود را يک سال قبل از انقلاب گرفت با اوج‌گيري انقلاب با درکي صحيح به جمع انقلابيون پيوست و با شرکت در تظاهرات انزجار خود را از رژيم پهلوي نشان مي‌داد در جريان انقلاب به خدمت سربازي فرا خوانده شد اما با فرمان حضرت امام مبني بر فرار از پادگان‌ها از رفتن به خدمت سرباز زد و بعد از انقلاب خود را معرفي کرده ومعاف شد به علت علاقه‌اي که به کارهاي توليدي و تامين خود کفايي داشت جذب سازمان گسترش شد پس از مدتي به خاطر حسن مديريت به سمت مدير عامل تعاوني ريخته‌گري منصوب گرديد با افروخته شدن آتش جنگ از سمت خود استعفا داد و با شرکت در بسيج در خرداد ماه سال شصت عازم کردستان شد و در آزادسازي بوکان فعالانه شرکت داشت پس از چهار ماه به زاهدان برگشت و در مبازره عليه اشرار بلوچستان شرکت جست پس از مدتي دوباره عازم جبهه جنوب گرديد و در عمليات ثامن‌الائمه و طريق‌القدس شرکت کرد سپس به زاهدان برگشت و از اين‌که مي‌ديد همرزمان او به شهادت رسيده‌اند و او هنوز سالم است بسيار ناراحت بود براي آخرين بار عازم جبهه شد از همه‌ي اقوام و آشنايان حلاليت طلبيد و مادرش را توصيه به صبر و بردباري کرد نيم ساعت قبل از حمله با چهره‌اي نوراني و بشاش به همه شيريني داد و خود را معطر کرد و به دوستانش گفت شيريني شهادت مرا بخوريد و برايم دعا کنيد. و سرانجام در دوم فروردين ماه سال 1361 در عمليات« فتح‌المبين» که با رمز يا زهرا آغاز گشت در دشت عباس در سن 24 سالگي به فيض شهادت نائل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 3 صفحه 38

عباس در يکي از روزهاي زيباي سال 1337 در شهرستان فسا استان فارس ديده به جهان گشود. شور و شوق زندگي از همان آغازين روز حيات در چشمانش موج مي‌زد و با خنده مهربانانه‌اش نشاطي خاص به جمع خسته خانواده مي‌بخشيد.
عباس رعناقامت لشکر خميني‌کبير (ره) با آغاز جنگ دل از همه تعلقات بريد و مردانه راهي ميادين نبرد حق عليه باطل گشت.
با سمت فرمانده يکي از گردان‌هاي لشگر 33 المهدي (عج)، حماسه‌اي پرشکوه آفريد. او سرانجام در تاريخ 2/5/1362 در سن 25 سالگي در منطقه پيرانشهر آسماني شد.

منبع:روزنامه كيهان 20/6/81

عبدالرسول کاظمي در سال 1347 در محله رهنان شهر اصفهان متولد شد، خانواده با سعي و تلاش به تربيت اسلامي او همت گماشت و عبدالرسول در سايه اين زحمات بزرگ شد.
آموختن علم را هم‌چون ديگر همسالان خود در سن 7 سالگي آغاز نمود. ولي در سنين نوجواني درس و مدرسه را رها کرد و به جبهه جنگ شتافت و در سن 15 سالگي در تاريخ 13/8/1362 در مريوان برات شهادت را دريافت نمود و در گلزار شهداي رهنان آرميد.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 421

رضا کاظمي از جمله رهروان طريق حق و حقيقت است که از ميان خيل ابرار و صالحان با عزمي استوار راه واقعي نيل به سعادت را برگزيد. وي در تابستان 1338 در شهر خرمشهر به دنيا آمد.
ردر دوران کودکي و نوجواني داراي اخلاق و رفتار نيکويي بود. به مباني و اصول اسلامي عمل مي‌کرد و طرز برخوردش خاشعانه و با متانت و گشاده‌رويي بود، از اين‌رو مورد توجه دوستان، معلمان، همسايگان و همکلاسان بود. در سال‌هاي 57-56 نقش مؤثري در سازماندهي و تظاهرات دانش‌آموزان عليه رژيم ستمشاهي داشت و بارها مورد تهديد قرار گرفت.
اما شور و شوق به انقلاب موجب گرديد که در صحنه‌هاي حساس، مسئوليت خود را به بهترين نحو به انجام رساند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي موفق به اخذ مدرک ديپلم شد و بعد به خدمت زيرپرچم رفت و دوره‌ي آموزشي خود را در شهر کرمان سپري کرد. با شروع جنگ تحميلي به جبهه‌هاي نور عليه ظلمت اعزام شد و تا پايان سربازي در منطقه عملياتي جنوب خدمت نمود. پس از پايان خدمت سربازي چون والدينش بر اثر تهاجم نيروهاي عراقي خانه و کاشانه خود را از دست داده بودند، به شهر اصفهان مهاجرت کردند. سپس در سازمان مبارزه با منکرات و مفاسد اجتماعي مشغول به کار شد. با توجه به تعهدي که نسبت به نظام مقدس جمهوري اسلامي داشت، مجدداً به جبهه‌هاي نور عليه ظلمت اعزام شد و در عمليات بيت‌المقدس در تاريخ 3/3/61 شرکت کرد و مجروح شد.
چندي بعد به ياري جهادگران اصفهان شتافت و به شهرستان خاش مأمور گرديد. حاج کاظمي در سال 1362 در سن 24 سالگي تصميم به ازدواج گرفت که ثمره‌ي آن فرزندي به نام محمدامين، تنها يادگار شهيد مي‌باشد.
کاظمي خستگي‌ناپذير بود و سعي مي‌کرد هميشه براي رضاي خدا گام بردارد و کارهايش را روي نظم و انضباط دقيق انجام دهد. وي خود را جداً از مردم نمي‌دانست و هميشه در متن مردم و جامعه بود. در مراسم مذهبي از جمله دعاي کميل، توسل، ندبه، شرکت مي‌نمود. دوستدار اهل‌بيت پيامبر بود و هميشه انتظار ظهور آقا امام زمان (عج) را مي‌کشيد و مي‌گفت خوشا به حال کساني که در رکاب مهدي يار و ياور او هستند. کاظمي در سال 1365 منطقه بلوچستان را ترک کرده و راهي جبهه‌هاي حق عليه باطل شد و سرانجام در تاريخ 5/11/1365 در عمليات «کربلاي پنج» در منطقه خوزستان در مرز شلمچه در سن 27 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 4 صفحه 34

حاج‌قاسم كاظمي فرزند سلمان در سال 1344 در خانواده‌اي بابصيرت و دل‌باخته‌ي اهل‌بيت عصمت و طهارت چشم به جهان گشود. در هفت سالگي قدم به دنياي علم و مدرسه گذاشت تا الفباي عشق را فرا گيرد و براي ورود به دانشگاه شهادت مهيا شود.
دوران ابتدايي را با جديت و موفقيت پشت‌سر گذاشت و از دانش‌آموزان مستعد و ممتاز مدرسه بود. وي علاوه بر تحصيل، بر اثر فقر و تنگ‌دستي براي تأمين معاش خود و خانواده‌اش به كار نيز مي‌پرداخت. از آن‌جا كه علاقه‌ي زيادي به متون ديني داشت، در ظلمت و خفقان رژيم گذشته موفق شد با مطالعه‌ي آثار ارزشمند و روشنگرانه‌ي شهيد مطهري، دكتر بهشتي و ديگر بزرگان، سطح علمي و آگاهي خود را بالا ببرد.
با آغاز مبارزات مردم ايران عليه رژيم پهلوي و بار قه نويدبخش نهضت اسلامي، به سيل عظيم انقلابيون پيوست و با نظام ستم‌شاهي به مبارزه پرداخت. قاسم با شور و علاقه‌ي فراواني كه به تحصيل معارف ديني داشت، به كسوت شريف روحانيت درآمد تا بتواند چراغي براي هدايت مردم باشد.
كاظمي با آغاز جنگ تحميلي و باز شدن در باغ شهادت، به خيل دريادلان توفان‌تبار بسيجي پيوست و مهمان سرزمين آتش و خون و نسيم وصل و تقسيم شهادت گرديد. وي هم‌چنين در راه ارشاد جوانان براي حضور در صحنه‌هاي نبرد عليه متجاوزين بعثي تلاش فراوان نمود. خود نيز در عمليات‌هاي مختلف از جمله طريق‌القدس، فتح‌المبين و والفجر هشت حضوري پرشور و شكوهمند داشت. وي در زمان حضور در جبهه از نواحي مختلف بدن دچار مصدوميت گرديد.
كاظمي با عشق و ارادت بيكراني كه به خاندان عصمت و طهارت داشت، توانست دو بار به زيارت پيام‌آور قهرمان كربلا حضرت زينب‌كبري (س) مشرف شود. هم‌چنين براي تكميل فرايض ديني، تطهير از معاصي و رسيدن به مقام قرب معبود با تمام وجود به زيارت خانه‌ي خدا و سرزمين نور و وحي و تنزيل مشرف شد. پس از بازگشت از زيارت بيت‌الله‌الحرام و مدينه‌ي منوره، چون پرنده‌اي سبكبال به صف هم‌رزمان و هم‌سفرانش پيوست.
سرانجام در سنّ 22 سالگي در تاريخ 12/1/1366 فرشتگان شهادت بال‌هايشان را به رويش گشودند و در منطقه‌ي ( شلمچه ) به خيل عاشوراييان پيوست.

منبع:ماهنامه عرشيان   -  شماره مجله: 28