ليست شهداي دفاع مقدس (ر)

سال 1344 در شهرستان نظرآباد از توابع شهرستان کرج در خانواده رحماني‌پور کودکي به نام ناصر پا به عرصه هستي نهاد در خانه ساده و بي‌آلايشي رشد کرد و بزرگ شد و همواره آغوش گرم خانواده مهربان و صميمي‌اش گره‌گشاي سختيهاي راه‌زندگي‌اش بود .در سن 6 سالگي به همراه خانواده به اصفهان مهاجرت کردند و با فرا رسيدن هفت سالگي جهت آموختن علم راهي مدرسه گشت دوره ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت پشت سر نهاد و وارد مقطع دبيرستان شد. با وجود دوري راه و سرماي سخت و شديد زمستان هيچ‌گاه نااميد و خسته نگشت و در پيمودن راه علم ذره‌اي فروگذار نبود.
با آغاز جنگ تحميلي و حملات بي‌رحمانه رژيم بعث عراق بر عليه مردم ستمديده ايران اسلامي که چند صباحي بيشتر از طعم شيرين‌ آزادي در کامشان نمي‌گذشت با فرمان رهبر انقلاب تحصيل را رها کرد و راهي ميادين نبرد و جنگ گرديد.
سرانجام در تاريخ 20/3/1364 در حاليکه 20 سال بيشتر نداشت در ميعادگاه جنوب به ديدار دوست شتافت.مزار اين شهيد گرانقدر در گلزار شهداي رهنان قرار دارد.
يادش گرامي و راهش پررهرو باد

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان ج2

غلام‌رضا رحماني در روز اول بهمن‌ماه سال 1329 در روستاي فروتقه از توابع شهرستان کاشمر و در خانواده‌اي مذهبي و مستضعف ديده به جهان گشود.
تحصيلات ابتدايي را در روستاي زادگاه خود گذراند و تا اول راهنمايي به تحصيل ادامه داد اما به دلايل نامعلومي تحصيل را رها کرده و به کارهاي مختلفي چون سيم‌کشي و لوله‌کشي ساختمان پرداخت.
در جريان انقلاب شکوهمند اسلامي، در کنار ديگر اقشار مردم در تظاهرات و راهپيمايي‌ها حضور فعال داشت. پس از پيروزي انقلاب و شروع جنگ تحميلي يک دوره‌ي آموزش نظامي را گذراند و از طريق بسيج راهي مناطق جنگي شد. وي سه مرتبه از طريق بسيج و سپاه به جبهه‌هاي جنگ اعزام شد، سپس يک دوره‌ي تخصصي رانندگي ماشين‌هاي سنگين را گذراند و در چهارمين مرتبه از طريق جهادسازندگي راهي مناطق عملياتي شد و در تاريخ 26/12/1365 در منطقه‌ي عملياتي شلمچه در سن 36 سالي بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحيه‌ي سر به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد.
از وي سه فرزند به يادگار باقي مانده است و مزار پاکش در گلزار شهداي انصاريه کاشمر قرار دارد.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس   -  صفحه: 247

ذکريا در سال 1338 در روستاي قاسم‌آباد سفلي در خانواده‌اي کشاورز چشم به جهان هستي گشود. دوران خردسالي را که پشت‌سر گذاشت، در سنّ 7 سالگي به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک سيکل در روستا درس خواند سپس وارد هنرستان کشاورزي لاکان شد و توانست مدرک ديپلم خود را دررشته‌ي کشاورزي دريافت نمايد.
آغاز جنگ تحميلي آزمون ارادت ياران امام (ره) بود و او نيز عاشقانه به صف جهادگران راه حق پيوست و در واحدهاي اطلاعات و عمليات لشکر 25 کربلا به فعاليت پرداخت.
رحيم‌زاده براي مدتي نيز فرماندهي گروهاني از گردان امام حسين (ع) را پذيرفت آن‌گاه لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن کرد و مستمر در جبهه‌هاي دفاع مقدس بادشمن بعثي جنگيد. وي سرانجام در سال 1366 طي عمليات نصر 8 در منطقه‌ي ماووت در سنّ 28 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:ماهنامه ستارگان درخشان   -  شماره مجله: 5

علي‌اکبر رحمانيان در بيست و پنجم محرم الحرام 1382 هـ.ق مطابق با سال 1340 در زمان شهادت امام سجاد (ع) ديده به جهان گشود و در شهرستان جهرم بزرگ شد. او تحصيلاتش را تا پايان دوره‌ي متوسطه ادامه داد و بعد از اخذ مدرک ديپلم به مبارزه عليه شاه برخاست.
با پيروزي انقلاب، لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن کرد و آماده‌ي دفاع از کشور شد. با آغاز جنگ در روز عيد قربان 1401 هـ.ق از مردم زادگاهش خداحافظي کرد و راهي ميدان جنگ گشت. رحمانيان به عنوان مسئول آموزش بسيج جهرم فعاليت خود را آغاز کرد و در عمليات‌هاي والفجر مقدماتي، والفجر 1، 2، 4، خيبر، رمضان و محرم حماسه آفريد. وي با سمت فرماندهي طرح و عمليات تيپ المهدي در برخي از عمليات‌ها شرکت کرد. در علميات رمضان و محرم نيز به ترتيب با عنوان فرمانده‌ي گردان و مسئول محور عمليات حضور يافت. مدتي نيز با عنوان معاون تيپ تکاور رعد متشکل از گردان‌هاي تيپ المهدي و تيپ 55 هوابرد اصفهان انجام وظيفه کرد.
سردار رحمانيان بارها در جبهه مجروح گشت و با تحمل جراحات بسيار راهي بيمارستان گرديد. سرانجام آن‌گونه که آرزو کرده بود، در بيست و هفتم بهمن‌ماه سال 1364 طي عمليات والفجر 8 به اوج بندگي رسيد و با پيکري چاک چاک و بي‌سر در سنّ 24 سالگي به ديدار دوست شتافت.

منبع:كتاب خلاصه خوبي ها جلد3   -  صفحه: 136

علي‌اکبر در روز بيست و پنجم محرم الحرام سال 1382 ه.ق مصادف با سال 1340 ه.ش در حالي که زمين و زمان داغدار شهادت سيد الساجدين امام زين‌العابدين (ع)بود، در خانواده‌اي منور به نور ايمان و شيفته اهل بيت (ع) ديده به جهان گشود. روز ميلاد او مصادف با رحلت عالم رباني آيت‌الله سيد علي‌اکبر آيت‌اللهي بود علي‌اکبر در دامان پر مهر خانواده پرورش يافت و همزمان با هفتمين پائيز زندگي به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک ديپلم به تحصيل پرداخت مبارزات سياسي و حمايت از نهضت پرشور خميني کبير (ره) دغدغه سالهاي پر شور نوجواني او بود. رحمانيان در سالهاي اول انقلاب لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن نمود و نامش را در جرگه سربازان سپاه توحيد ثبت کرد. جنگ تحميلي برگ زرين عاشقي علي‌اکبر در سالهاي دفاع مقدس بود و او با پذيرش مسئوليتهاي مختلف همانند مسئول آموزش بسيج جهرم، فرماندهي طرح و عمليات تيپ المهدي، فرمانده گردان، فرمانده محور، معاون تيپ تکاور رعد (متشکل از گردانهاي تيپ المهدي(عج) و تيپ 55 هوابرد اصفهان) با تلاش بسيار به دفاع از حريم ايران اسلامي پرداخت. وي در عملياتهاي بسياري در مقابل بعثيان ايستاد براي مدتي نيز به عنوان نماينده کل سپاه از لبنان وسوريه بازديد به عمل آورد.
رحمانيان اعتقاد بسياري داشت که بايد کربلا را با پاي برهنه رفت و اغلب در عملياتها با پاي برهنه حاضر مي‌شد. و سرانجام در تاريخ 27/11/1364 پيکرش را از روي لباسهاي ساده نيم‌سوخته و پاي برهنه‌اش شناختند. علي‌اکبر بعد از بارها مجروحيت و رشادت در سن 24 سالگي با پيکري بي‌سر در مقابل قادر منان حاضر شد.

منبع:كتاب خلاصه خوبيها

سال 1332 كودكي زيبا و مهربان خانه‌‌ي رحيم‌پور را روشن ساخت. آن روزها آن‌ها در روستاي صالح‌آباد زندگي مي‌كردند و عبدالله در جمع خانواده‌اي باايمان و متعهّد بزرگ شد.
رحيم‌پور در سال‌هاي جواني بنا به سنّت نبوي ازدواج كرد و زندگي تازه‌اي را آغاز نمود. وي در زمان جنگ تحميلي به عضويت نيروي بسيج درآمد تا حافظ مرزهاي كشور باشد و او نيز چون ديگر غيورمردان ايران‌زمين لبيك‌گوي امام (ره) گردد.
عبدالله در جبهه مردانه جنگيد و سرانجام در روز هجدهم شهريورماه سال 1363 در سنّ 31 سالگي در قلاويزان به بيكران آسمان بال گشود.
از او 5 فرزند به يادگار ماند.

منبع:كتاب لاله هاي افروختني   -  صفحه: 149

نخستین روز بهمن ماه سال 1339 بود که فرزندی به نام حسنعلی در خانواده متدین و مذهبی اما محروم و ستمدیده در شهرستان جهرم از توابع استان فارس دیده به جهان گشود دوران کودکی را در زادگاهش سپری نمود و با فرا رسیدن هفتمین بهار زندگی جهت آموختن علم و دانش راهی مدرسه گشت.حسنعلی از همان کودکی دلی به وسعت دریا و چشمانی به زیبائی خورشید داشت و همین روح بالایش او را در میان هم سن و سالانش متمایز ساخته بود التهاب درونی عطش قلبی او برای یافتن حقیقت در دوران جوانی به خصوص در دوره تحصیل در متوسطه شعله ور گشت با اوج گیری مبارزات انقلابی مردم بر علیه رژیم پهلوی او نیز در صفوف مبارزان روح الله قرار گرفت و در مبارزه ذره ای فروگذار نکرد تا اینکه سرانجام عدالتخواهی و ظلم ستیزی وی باعث شد که مورد تعقیب و دستگیری ساواک قرار گیرد مدتی نیز در زندانهای ساواک به سر برد.با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در صفوف جهادگران حق در جبهه های نبرد به مبارزه پرداخت.سرانجام پس از سالها رشادت و دلیری در مناطق جنگی در عملیات والفجر1 در تاریخ 21/1/1362 در حالیکه فرماندهی گردان 993 از لشگر المهدی (عج) را عهده دار بود در منطقه عملیاتی فکه تپه 157 در سن 23 سالگی به دیدار دوست شتافت پیکر مطهرش پس از 8 سال (15/7/1370) به همراه 70 تن از یارانش بر روی دستان آرزومند شهادت طلبان تشییع گردید. روحش شاد و راهش پررهرو باد.

منبع:كتاب خلاصه خوبيها ج1

صفر رحمتي در سال 1344 در شهر اراک ديده به جهان گشود و در سنّ 7 سالگي به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. در دوران راهنمايي ضمن تحصيل دروس به آموزش اختصاصي زبان انگليسي نيز اهتمام ورزيد و موفق به اخذ ديپلم زبان شد. با شروع دوران دبيرستان به فعاليت‌هاي مذهبي و سياسي خود ابعاد گسترده‌اي بخشيد و به عنوان مسئول آموزش عقيدتي کلاس‌هايي در همين رابطه براي اعضاي انجمن اسلامي تشکيل ‌داد و خود نيز به تدريس درس عقيدتي ‌پرداخت.
در حوزه‌ي علميه شهر ري نيز، نزد اساتيد حوزه تلمّذ مي‌نمود و در ادبيات عرب مخصوصاً سيوطي و در ترجمه‌ي قرآن پيشرفت بسيار حاصل نمود و فلسفه و منطق را نيز فرا گرفت.
بعد از اتمام دوره‌ي دبيرستان موفق شد به دانشگاه راه يابد و در رشته‌ي مهندسي الکترونيک دانشگاه گيلان مشغول به تحصيل گرديد.
صفر هميشه باوضو بود و در خواب‌گاه نماز شب را ترک نمي‌کرد. او چندين بار به جبهه جنوب و غرب اعزام شد.
و پس از سال‌ها مجاهدت و تهذيب‌نفس در تاريخ 6/3/1365 ساعت 2:30 دقيقه‌ي بامداد بر اثر ترکش خمپاره‌ي بعثيون در منطقه‌ي جزيره‌ي مجنون در سنّ 21 سالگي به آرزوي ديرينه‌اش شهادت نايل آمد.

منبع:مطالب ارسالي ازكنگره شهداي استان گيلان

در سال 1343 يک يار به ياوران روح الله اضافه شد که نامش را رمضان‌علي نهادند. چند ماه بيشتر نداشت که با خانواده به تهران آمدند. هفت ساله بود که شروع به فراگيري تحصيل کرد و موفق به اخذ سيکل گشت.
اخلاق نيکوي او زبانزد خاص و عام بود و به دليل ضعف مالي در ايام بيکاري به کار و فعاليت مي‌پرداخت. وي از بسيجيان مساجد سپهسالار حسين (ع) و مسجد آل‌محمد (ص) بود. اولين بار در تابستان سال 60 بعد از طي دوره‌هاي پادگان امام حسين (ع) عازم کردستان شد و در دوم خردادماه سال 61 هنگام عمليات بيت‌المقدس به دورترين ستاره‌ها سلام گفت و به معراج آسمان بال گشود.
پيکر پاکش در بهشت‌زهرا (س) قطعه‌ي 26 رديف 51 شماره 5 آرميده است.

منبع:كتاب سيماي مسجد آل محمد (ص) صفحه 144

هدايت الله در سال 1345 ديده به جهان هستي گشود و در اشتر رشد نمود. او در جوار خانواده‌اي متدين پرورش يافت و احکام و فرائض دين مبين اسلام را فرا گرفت.
هدايت مثل همه کودکان به مدرسه رفت و به تحصيل پرداخت.
رحمتي در زمان جنگ تحميلي درس و مدرسه را رها کرد و راهي ميدان جنگ شد و مردانه در جبهه جنگيد.
رحمتي ولي بعد از نبردي مردانه در عمليات والفجر 9 در تاريخ 9/12/1364 در سليمانيه به آرزوي ديرينه‌اش دست يافت و در سن 19 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:مطالب ارسالي از ايثارگران ارتش

در سالهاي خون و حماسه سالهاي افتخار و شهادت و در روزهايي که موج اعتراضات مردم در سال 1342 سرآغاز تحولات انقلابي بود کودکي به نام عبدالرحمان در شهرستان جهرم در استان فارس ديده به جهان گشود، دوران کودکي را تحت حمايت پدر و مادري مهربان و زحمتکش به کسب معارف ديني و مذهبي پرداخت و از همان سنين کودکي روح بي‌تاب خود را در چشمه سار نماز و نيايش تطهير داد پس از پشت سر نهادن دوران کودکي و آغاز بهار علم و دانش راهي مدرسه شد و تحصيلات خود را در هنرستان فني و حرفه‌اي تا سال سوم در رشته راه و ساختمان ادامه داد با اوج‌گيري مبارزات انقلابي مردم بر عليه رژيم پهلوي او نيز در صفوف انقلابي روح‌الله قرار گرفت و با حضور فعالش در اکثر راهپيمائي‌ها و تظاهرات و پيروزي انقلاب دين خود را ادا نمود و پس از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي و آغاز جنگ تحميلي با حضور سبزش در جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل چون سرپل‌ذهاب، گيلانغرب، حماسه‌ها و رشادتهاي فراوان از خود نشان داد. او در سال 64 13ازدواج نمود و سرانجام پس از دلاوريهاي فراوان در جبهه هاي جنگ در عمليات کربلاي 4 در تاريخ 3/10/1365 در محور اروند در سن 23 سالگي شهد نوشين شهادت را سر کشيد و به ديدار دوست شتافت .پيکر مطهرش در سال 1374 بر دستهاي هزاران عاشق مشتاق تشييع و در گلزار شهداي فردوس جهرم به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب سردار خوبيها (2)

در يکي از روزهاي سال 1339 کودکي به نام رضا در خانواده‌اي ساده و صميمي پا به عرصه هستي نهاد. دوران کودکي و نوجواني را با عشق و شور پشت سر نهاد و در خيل خروشان مردم انقلابي و مبارز عليه رژيم منفور پهلوي به مبارزه پرداخت. پس از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي و آغاز جنگ تحميلي در سال 1360 با عنوان بسيجي به جبهه کامياران رفت و در سال 61 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و در پادگان امام حسين (ع) به مدت 2 ماه دوره آموزشي را گذراند و سپس به کردستان رفته و در تيپ ويژه شهدا به عنوان يک نيروي عملياتي ايفاي نقش نمود.
در سال 62 در عمليات پاکسازي والفجر 5 از ناحيه شکم مجروح شد. پس از بهبودي جهت ادامه خدمت، به تيپ نبي‌اکرم (ص) آمد و به عنوان فرمانده گردان به ادامه فعاليت پرداخت. سرانجام در تاريخ 14/5/66 در عمليات نصر7 در سن 27 سالگي بر اثر اصابت ترکش به ناحيه‌ي سر در حالي‌که مسئوليت طرح و عمليات تيپ نبي‌اکرم (ص) را عهده‌دار بود، به درجه رفيع شهادت نايل گرديد.

منبع:روزنامه كيهان 11/5/83

حسين رحمتي در سال 1350 در خانواده‌اي متدين و مستضعف ديده به جهان گشود. بيش از شش ماه نداشت که پدرش را از دست داد. پس از اتمام دوران ابتدايي ناچار شد تحصيل را رها کند و راهي بازار کار شود. نقل شده است که او بسيار فعال و زحمتکش و به انجام فرايض ديني مقيد بود، و نماز را اول وقت مي‌خواند. رحمتي در دو نوبت به جبهه اعزام شد و سرانجام در تاريخ 18/4/1365 در سن 15 سالگي به درجه رفيع شهادت نايل گرديد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 2 صفحه 51

در سال 1346 کودکي به نام قدمعلي در شهر تهران در خانواده رحمتي پا به عرصه هستي نهاد دوران کودکي را با شور و نشاطي کودکانه پشت سر نهادي و در تمام مدت کوتاهي به مسايل مذهبي و ديني علاقه زيادي داشت.با فرا رسيدن هفتمين بهار زندگي جهت آموختن علم و دانش راهي مدرسه گشت و تحصيلات ابتدايي خود را از دبستان دکتر حسابي آغاز کرد پس از به پايان رساندن دوره ابتدايي وارد مقطع راهنمايي شد.با اوج‌گيري مبارزات انقلابي مردم بر عليه رژيم پهلوي او نيز در صفوف مبارزان روح‌الله قرار گرفت و با اخذ مدرک سيکل وارد بسيج شد و فعاليت‌هاي مذهبي خود را با حضور در راهپيمائي‌ها و شرکت در جلسات سخنراني و حضوري مداوم در مساجد آغاز نمود در سن 18 سالگي با اصرار مادر بزرگوارش ازدواج کرد و ثمره اين ازدواج مبارک که بسيار هم ساده بود که دو فرزند مي‌باشد. با آغاز جنگ تحميلي جهت دفاع از اسلام و مرز و بوم ايران اسلامي به جبهه‌هاي نبرد اعزام شد و در مدتي که در صحنه‌هاي نبرد حق عليه باطل حضور داشت، به انجام مسئوليت‌‌هايي چون امدادگري ،‌ تک تيراندازي و بي‌سيم‌چي پرداخت.جبهه‌هاي نبرد شاهد خوبي بر شجاعت، تواضع و فروتني اين بزرگ مرد خواهد بود.آنچنان در دل نفرت از ضد انقلابيون داشت که خاک وطن و حيثيت او را چون جان و روح خود مي‌دانست و در براندازي و نابودي گروهک هاي منافقين، ذره‌اي فروگذار نکردند. آنچنان در امور جنگ خدا را شاهد و ناظر بر اعمالش مي‌ديد که آغاز و پايان هر کارش با ياد خدا همراه بود.اين سردار دلير در تاريخ 11/12/1365 در عمليات کربلاي 5 در منطقه عملياتي شلمچه در سن 19 سالگي بر اثر اصابت تير به پيشاني به آرزوي خود رسيد و به ديدار دوست شتافت پيکر مطهر و سالها از نظرها ناپديد بود و سرانجام در بهشت زهرا (س) در قطعه 50 رديف 65 شماره 21 به خاک سپرده شد.روحش شاد و يادش گرامي باد.

منبع:پرونده هاي اماني از بسيج پايگاه حمزه سيدالشهدا

محمدرضا رحمتي فرزند سبحان در سال 1342 در روستاي نقنج شهرستان بيرجند پا به عرصه هستي نهاد. در کودکي قرآن و مسايل ديني را آموخت. دوره‌ي ابتدايي را در روستا و راهنمايي را در شهر گذراند. در اوج انقلاب و مبارزه با حکومت طاغوت همراه مردم در تظاهرات و راهپيمايي‌ها شرکت مي‌کرد.
پس از اخذ ديپلم در پايگاه بسيج روستاي سرچاه مشغول خدمت شد. بعد از آن در نيروي انتظامي (شهرباني سابق) ثبت نام کرد و در رشته علوم سياسي دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد. وي بعد از استخدام ازدواج کرد که نتيجه آن يک فرزند پسر مي‌باشد.
او بارها براي مبارزه با دشمنان دين و ميهن به جبهه رفت و زماني که در تهران به سر مي‌برد از مجروحان پرستاري مي‌کرد. ايشان مرگ در راه خدا را افتخار مي‌دانست. سرانجام در تاريخ سيزدهم مردادماه سال 1367 در منطقه‌ي اسلام آباد غرب در سن 25 سالگي در عمليات مرصاد به دست منافقين کوردل شهد شهادت نوشيد.
پيکر پاکش پس از انتقال به زادگاهش طي مراسمي با شکوه تشييع و در روستاي نقنج به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجندجلد1