ليست شهداي دفاع مقدس (ر)

رضا راستگو در سال 1349 در روستاي جهانتيغ از توابع شهرستان زابل ديده به جهان گشود. دوران کودکي را در دامان طبيعت پاک روستا گذراند و روح پرطراوت خويش را با بهره‌گيري از پاکي و صفاي دشت پرورش داد.با رسيدن به سن هفت سالگي راهي دبستان شد و آموختن را آغاز کرد.
نوجواني بيش نبود که جنگ تحميلي آغاز گشت و او به شوق حضور در جبهه‌هاي نبرد در بسيج روستا ثبت نام کرد اما کمي سن هربار تلاش او را براي اعزام با ناکامي مواجه ساخت تا اينکه با رسيدن به سن 16 سالگي توانست رضايت مسئولين بسيج را جهت اعزام خود به جبهه جلب نموده و راهي ديار نور گردد.
سرباز دلاور خميني کبير پس از شرکت در عمليات کربلاي 5 در تاريخ 11/11/1365 در سن 16 سالگي سرزمين شلمچه را با خون خويش آذين بست و در دلها جاودانه شد.
روحش شاد

منبع:روزنامه جمهوري اسلامي 5/12/1382

حسين در روز نهم خردادماه سال 1348 در روستاي «لاورخشت» در خانواده‌اي زحمتکش ديده به جهان گشود. نهال وجودش تا سن 5 سالگي در پرتو تعليم و تربيت پدر بود. خواندن قرآن کريم را در مکتب‌خانه فرا گرفت و وارد دبستان شهيد مختاري شد. پس از پايان دوره‌ي ابتدايي، به دليل نبودن مدرسه در محل، به استان هرمزگان رفت و در مدرسه‌ي راهنمايي شهيد مفتح «بهده» به تحصيل پرداخت. با هجوم وحشيانه‌ي ديوسيرتان بعثي به کشور، با مراجعه به بسيج، داوطلب عزيمت به جبهه شد، پس از طي دور‌ه‌هاي آموزشي راهي اهواز شد و در قسمت امدادگري مشغول خدمت گرديد. مدت 95 روز در جبهه بود که بر اثر اصابت گلوله دشمن در پاسگاه زيد در تاريخ 28/3/1363 در سن 15 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:كتاب حديث عاشقان 193

محمدحسين راستگو فرزند غلامرضا در سال 1342 در سربيشه در خانواده‌اي محروم و مستضعف به دنيا آمد. تحصيلاتش را تا پايان مقطع راهنمايي در زادگاهش ادامه داد. سپس دوره متوسطه را تا اخذ مدرک ديپلم به پايان رسانيد.
در انجام فرايض ديني بسيار مقيد بود. نمازش را هميشه اول وقت مي‌خواند و در مراسم مذهبي نظير دعاي کميل و دعاي توسل شرکت مي‌جست.
در سال 1360 به خدمت مقدس سربازي رفت و پس از اتمام دوره سربازي به استخدام اداره راه درآمد او چندين بار به جبهه اعزام شد و در عملياتهاي مختلف شرکت نمود. سرانجام در تاريخ نوزدهم آذرماه سال 1364 در سن 22 سالگي در منطقه‌ي جزيره‌ي مجنون بر اثر اصابت ترکش خمپاره کفار بعثي به فيض شهادت نايل آمد. پيکر پاکش باشکوه خاصي در زادگاهش به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجندجلد1

جوهر راستار فرزند غلام‌حسين در تاريخ 1/9/1298 در خانواده‌اي مذهبي در روستاي جتوط از توابع شهرستان دشتستان ديده به جهان گشود. او در داماني محبت‌آميز و دست‌هايي صميمي و آکنده از رايحه‌ي دل‌انگيز روحانيت با تلاوت قرآن و حديث و مکتب پيوند مي‌خورد؛ چه پيوند مبارک و شگفت‌انگيز و سرشار از بشارت شکفتن‌ها و ...
صداقت و شجاعت را از پدر مي‌آموزد؛ به تعليم مشغول مي‌شود و سپس با توجه به تنگي معيشت، عازم آبادان مي‌شود و مشغول کار در شرکت نفت تا مصداق « الکاد عالي عياله ... » باشد و مجاهدي در راه معبودش. اما در تصورش نبود که جهاد ديگري در پيش است و کربلايي چشم به راه و تشنه‌ي خون اوست. آن‌گاه که دعوت حق را مي‌شنود، بي‌درنگ عازم ميدان‌هاي جنگ و خاکريزهاي خون و خطر و وسعت بي‌نهايت پرنده و پرواز مي‌شود و به سقايي ياران خميني افتخار مي‌کند.
در ماه‌هاي آغازين حماسه و گشودن در باغ شهادت و صحيفه‌هاي شفاعت، ترکش قهر دشمن اين سقاي پير را سيراب مي‌کند و براي هميشه "عند ربهم يرزقون" مي‌گردد. در تاريخ 1/9/1359 در آبادان در سنّ 61 سالگي مهمان افلاکيان مي‌شود.

منبع:ماهنامه عرشيان   -  شماره مجله: 28

علي‌محمد در سال 1340 به دنيا آمد. اهل بابکان استان کهکيلويه و بويراحمد بود و عاشقي پاک وارسته از ديار شيدايان تاريخ معاصر ايران و انقلاب اسلامي.
راد که از کودکي در جلسات ذکر اهل بيت (ع) شرکت داشت و از همان زمان شوق دفاع از حق و حقيقت در وجودش شعله مي‌کشيد، با شنيدن فرياد هل من ناصر امام خميني (ره) راهي ميدان جنگ شد و سرانجام پس از نبردي دلاورانه در تاريخ 27/7/1359 در سنّ 19 سالگي در خرمشهر به خون سرخ خود کفن گشت.

منبع:ماهنامه وصال   -  شماره مجله: 32

علي‌اکبر راستي در روز چهارم بهمن ماه سال 1348 در «وراوي» در خانواده‌اي عاشق ولايت ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در زادگاهش ادامه داد. در نه سالگي شکوفايي انقلاب اسلامي را نظاره کرد و در کلاس سوم راهنمايي تجاوز وحشيانه‌ي عراق عليه ايران را شاهد بود. در اين زمان درس و مشق مدرسه را رها کنار نهاد و با شور و شوقي وصف‌ناپذير رهسپار جبهه گرديد. سه ماه در جزيره‌ي مجنون حماسه آفريد و در بمباران شيميايي دشمن مجروح شد. ده روز در بيمارستان به سر برد و دوباره به جبهه بازگشت. سرانجام در حالي‌که در جلوي سنگر مشغول قرائت قرآن بود، بر اثر اصابت ترکش خمپاره در سن 17 سالگي در تاريخ 11/6/1365 دعوت حق را لبيک گفت و شتابان به ديدار معشوق شتافت.

منبع:كتاب حديث عاشقان صفحه 195

عباس روز پنجم ارديبهشت ماه سال 1341 در محله‌ي «کهوردان» شهر لامرد در خانواده‌اي با ايمان متولد شد. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در کهوردان و لامرد با موفقيت به پايان رساند. سپس راهي شيراز شد و در دبيرستان سيد جمال‌‌الدين اسدآبادي در رشته‌ي علوم تجربي ادامه‌ي تحصيل داد. نوجواني فعال و پرتحرک بود و از فعالين نهضت دانش‌آموزي در شيراز به شمار مي آمد. پس از پيروزي انقلاب، فعاليت‌هاي اجتماعي خود را در گروه مقاومت شهيد معدلي و شوراي اسلامي مسجد محمدي شيراز ادامه داد. با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران، راهي جبهه شد و در سه اعزام پي در پي، در مناطق قصرشيرين، سومار، دشت‌عباس و زبيدات با متجاوزان بعثي دليرانه پيکار کرد. وي چنان سرگرم جنگيدن بود که براي شرکت در مراسم تدفين برادر شهيدش نيز نتوانست بازگردد. سرانجام در يک شب بهاري، هنگامي که گروهي از رزمندگان را به خط پدافندي جبهه‌ي زبيدات مي‌برد، ترکش داغ خمپاره به خدمات صادقه و زندگي سراسر مبارزه‌اش، پايان داد و عاشقانه در تاريخ 8/2/1362 در سن 21 سالگي به وصال محبوب رسيد.

منبع:كتاب حديث عاشقان صفحه 197

شيرعلي راشکي در پنجم خردادماه سال 1343 مصادف با عيد سعيد قربان در روستاي «قلعه‌نو» از توابع شهرستان زابل در خانواده‌اي مستضعف ديده به جهان گشود. دوران دبستان را در زادگاهش گذراند. او در اين دوره مسئول تغذيه مدرسه بود. با اينکه بيشتر اوقات در خانه شان از نهار خبري نبود هيچ‌گاه به خود يا خواهرش بيش از ديگران سهم نمي‌داد، کلاس چهارم بود که به علت فقر مجبور شد که همراه خانواده به زاهدان مهاجرت کند. علي با وجود سن کم و جثه کوچکش پا به پاي دو برادر بزرگتر از خودش در تظاهرات و راهپيمايي‌ها مشارکت مي‌نمود. در سال 1360 دوره‌ي راهنمايي را در مدرسه يعقوب ليث صفاري به پايان رساند. کلاس دوم راهنمايي بود که به همراه تعدادي از دانش‌آموزان به حضور حضرت امام شرفياب شد.اين ديدار در او تأثير عميقي به جاي گذاشت، تحصيلات متوسطه را در دبيرستان امام خميني آغاز کرد و در دوران تحصيل موفق به شرکت در جبهه نيز گرديد. علي داراي خلق و خوي پسنديده و نيکو بود. او روزها درس مي‌خواند و شب‌ها کار مي‌کرد. او به ائمه (ع) بويژه حضرت علي (ع) ارادت خاصي داشت و همواره مي‌گفت:«افتخار مي‌کنم که نامم علي است». اوقات فراغت خود را صرف کارهاي انجمن اسلامي و بسيج مي‌کرد او 6.7 مرتبه به جبهه اعزام شد و در عمليات‌هاي مختلفي شرکت نمود. وي در گردان 408 فرمانده دسته غواص به نام مالک‌اشتر بود. چند بار در جبهه شيميايي شد و به تهران منتقل گرديد. بي‌آنکه خانواده‌اش با خبر شوند. آخرين بار که به مرخصي آمده بود مي‌گفت:«اين ساک و اين لباس‌ها اين دفعه بدون صاحب مي‌آيند». و چنين هم شد.
درسال 1365 که رزمندگان اسلام پيروزمندانه به سوي خانواده‌هايشان بازگشتند خانواده شهيد راشکي هم منتظر عزيزشان بودند اما فقط ساک او به دستشان رسيد. آري علي در عمليات کربلاي 4 در سن 22 سالگي مفقود شده بود و پس از گذشت دو سال جسد مطهرش در نيزارهاي اروند شناسايي شد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 2 صفحه 47

هادي راستگو مقدم فرزند محمدعلي در سال 1345 در بيرجند متولد شد. او فرزند خلف مجاهد شهيد محمدعلي راستگو مقدم بود که پدرش اولين شهيد راه انقلاب در بيرجند و از مبارزان ملي کردن صنعت نفت مي‌باشد که در جريان انقلاب به دست مأموران شهرباني به شهادت رسيد.
هادي راستگو مقدم دوره ابتدايي را در بيرجند گذراند. سال دوم راهنمايي بود که پدرش را از دست داد. وي جهت تأمين معاش‌ خانواده روزها با برادرش در مغازه کار مي‌کرد و شبها به تحصيل مي‌پرداخت. با شروع جنگ تحميلي داوطلبانه به عنوان يک بسيجي به کاروان عظيم رزمندگان پيوست.
او عاشق سيدالشهدا(ع) بود. شبهاي تاسوعا و عاشورا در عزاداري سالار شهيدان بي‌هوش مي‌شد به طوري که بارها او را به مراکز درماني بردند و همين عشق بود که او را کربلايي کرد. هادي روحيه شهادت‌طلبي را از پدر به ارث برده بود و هميشه از فرماندهان مي خواست تا او را به خطوط مقدم ببرند. وي از ناحيه پا معلول بود اما اين نقص هرگز مانع حضور او در جبهه نمي‌شد و سرانجام در تاريخ 27/1/1366 سنگرش مورد اصابت خمپاره دشمن قرار گرفت و در سن 21 سالگي روحش به ملکوت اعلي پيوست. جسم پاکش پس از سالها به بيرجند انتقال يافت و در گلزار شهداي اين شهر به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجندجلد1

سيد علي راشدي فرزند سيدحسن در سال 1335 هجري شمسي در بيرجند ديده به جهان گشود. پس از دوران طفوليت تحصيلات ابتدايي را در شهر بيرجند گذراند. دوره متوسطه را در مشهد و بيرجند گذراند.
دوره تحصيلات عالي را در دانشسراي راهنمايي تحصيلي مشهد با اخذ فوق ديپلم در رشته رياضي سپري نمود. سيد علي در دوران تکوين نهضت امام خميني (ره) در بيرجند از پيشگامان انقلاب به شمار مي‌رفت. در دانشگاه با گرايشهاي فکري مختلف برخوردي منطقي داشت و همه عقايد منحرف را با محک اسلام مهر باطل مي‌زد. پس از اتمام تحصيلات به جمع معلمان زحمتکش شهرستان پيوست. در ابتداي خدمات فرهنگي‌اش در آسيابان درخش و سپس نوفرست، معلم ايثار نوجوانان ايران اسلامي بود.
سيد علي از فعالين پايگاه انقلاب در مسجد کرامت بود- که سنگر حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي در انقلاب محسوب مي‌شد- و وي رابط نيروهاي انقلابي بيرجند با تهران و قم و ديگر شهرهاي کشور بود و از شيفتگان و مقلدان با سابقه حضرت امام خميني(ره) به شمار مي‌رفت. وي اطلاعيه‌اي حضرت امام و ساير مراجع تقليد را به انقلابيون مي‌رساند. او قبل از انقلاب به همراه سردار شهيد دکتر سيداحمد رحيمي، چندين نمايشگاه کتاب در مسجد آيتي راه‌اندازي نمود و ستادي براي کمک به سربازاني که به امر امام پادگان 04 بيرجند را ترک مي کردند تشکيل داد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي از مؤسسان جهادسازندگي شهرستان بيرجند شد. انجمن اسلامي دانش‌آموزان شهرستان بيرجند را بنيانگذاري نمود و موجب آشنايي جمع کثيري از نوجوانان و جوانان با ارزشهاي متعالي اسلام و انقلاب اسلامي شد.
وي علاوه بر تعليم و تربيت به ياد محرومين و مستضعفين بود و لذا به کمک محرومين افغاني رفت و سفري به آن ديار داشت.
زماني که متجاوزان بعثي عرصه ميهن اسلامي را مورد تاخت و تاز قرار دادند تاب ماندن نياورد. در اواخر مهرماه 59 به تهران رفت. پس از طي آموزش نظامي از تهران به جبهه نبرد اعزام شد
. سيد علي راشدي هنگام دفاع از شهر آبادان و مردم مظلومش در نوزدهم آذرماه سال 1359 در ايستگاه هفت آبادان به شهادت رسيد.
جسم پاک اولين معلم شهيد و اولين بسيجي شهر بيرجند به مدت ده ماه در مقتلش ماند. پيکر مطهرش پس از شکسته شدن حصر آبادان به عنوان شهيد گمنام در قطعه 24 بهشت زهراي تهران دفن شد و بعدها با پيگيري‌هاي خانواده هويت ايشان شناسايي شد. بدين نحو سيدعلي راشدي از معلمان جاودانه تاريخ شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجندجلد1ص320

سهراب راشکي در سال 1345 در خانواده‌اي مؤمن و مذهبي ديده به جهان گشود. به دليل تنگدستي نتوانست بيشتر از مقطع ابتدايي درس بخواند. بسيار خوش اخلاق بود و در محله و ميان اقوام زبانزد بود. در مجالس مذهبي، نمازهاي جمعه و جماعات حضور فعال داشت و ديگران را نيز به اين امر تشويق مي‌نمود.
راشکي در عمليات‌هاي زيادي از جمله عمليات «والفجر هشت» و عمليات «کربلاي پنج» شرکت جست و هربار مجروح گرديد. سرانجام در عمليات نصر4 بر اثر اصابت ترکش در منطقه ماهوت در سن 21 سالگي در سال 1366 به فيض شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 2 صفحه 45

ابوالفضل در يک روز پاييزي در بيست و پنجم مهر 1342 در روستاي اندبيل از توابع شهرستان مرند به دنيا آمد. او سومين فرزند يک خانواده‌ي فقير اما غيور و پارسا بود. به يمن تولد او خير و برکت فراواني شامل حال خانواده شد.
دوران کودکي او در طبيعت زيباي روستا گذشت و ابوالفضل در کار کشاورزي و دامداري يار کوشاي خانواده بود.
شش سال بيشتر نداشت که سجاده‌ي کوچکش را در کنار سجاده‌‌ي پدر و مادر گشود و نماز را با علاقه فراوان ياد گرفت. استعداد او براي يادگيري چشمگير بود تا اين‌که در سال 1349 دوران تحصيل ابتدايي خود را در مدرسه‌ي روستا آغاز کرد. او در کنار درس خواندن هميشه در کار کشاورزي و باغداري کمک حال خانواده بود. وجودش آن‌چنان به سبزي مهر آراسته بود که همگان را شيفته‌ي او مي‌ساخت. در مدرسه با همه مهربان بود و حامي هميشه‌ي مظلومان و به همين علت در ميان دانش‌آموزان محبوبيتي ويژه داشت.
وي پس از اتمام دوره‌ي ابتدايي به علت نبودن مدرسه راهنمايي و دبيرستان در روستا راهي مرند شد و در آن‌جا در مدرسه‌ي شبانه ثبت‌نام کرد. او در ايام روزها در يک کارگاه قالي‌بافي کار مي‌کرد تا خرج تحصيل خود را تأمين کند و شب‌ها درس مي‌خواند و با وجود کار و خستگي زياد هميشه جزو شاگردان ممتاز مدرسه بود. وي در دوران تحصيل راهنمايي که هم‌زمان با قيام مردم مسلمان ايران به رهبري امام خميني بود در تکثير و توزيع اعلاميه و نوشتن شعارهاي ضد طاغوتي در ديوارها حضوري فعال داشت. ابوالفضل دوران دبيرستان را نيز به طور شبانه‌روزي در شهرستان مرند گذراند و در سال 61 مدرک ديپلم خود را اخذ نمود. او تابستان‌ها به همراه چند تن از دوستانش در سازمان امور عشاير جهاد سازندگي فعاليت مي‌کرد و براي رسيدگي به مشکلات عشاير منطقه‌ي هريس و مشکين‌شهر زحمات فراوان مي‌کشيد. وي پس از اخذ ديپلم به خدمت سربازي اعزام و هنوز شش ماه از دوران خدمت را طي نکرده در کنکور قبول شد و در مرکز تربيت معلم شهيد رجايي در رشته‌‌ي دبيري ادبيات فارسي مشغول تحصيل گشت. ابوالفضل جواني بود متعهد و صبور و نسبت به انجام فرايض ديني بسيار حساس و عامل امر به معروف و نهي از منکر.
ايام فراغت او در کنار قاليبافي به مطالعه کتاب‌هاي مذهبي و علمي مي‌گذشت و قرآن همدم هميشگي او بود و با خواندن قرآن آرام مي‌گرفت. ابوالفضل در سال 65 با مدرک فوق‌ديپلم از دانشسرا فارغ‌التحصيل شد و به استخدام آموزش و پرورش درآمد و تدريس خود را در يکي از مدارس شهرستان عجب‌شير آغاز کرد. براي او مدرسه و کلاس درس سنگري بود که دانش‌آموزان را در مقابل تهاجم فرهنگي بيگانه و از خود بيگانگي حمايت مي‌کرد. بعد از شروع جنگ او سنگر مدرسه را براي حضور در جبهه‌‌ي جهاد ترک و راهي منطقه‌ي جنگي شد و به عشق شهادت از تمام حصارهاي وابستگي گذشت و در نهايت در آبان ماه 1365 در حالي که چند ماه بيشتر از تدريس‌اش در عجب‌شير نگذشته بود به نداي رهبر و مقتدايش لبيک گفته با شوري وصف‌ناپذير راهي ديار عاشقان شد و بعد از چهار ماه نبرد عاشقانه در دوازدهم اسفند 1365 در عمليات کربلاي پنج در سرزمين سينه‌سرخ شلمچه بام عروج خود را يافت و به ضيافت کروبيان نايل آمد.

منبع:كتاب آموزگاران شهادت جلد 2 صفحه 179

عبدالمجيد متولّد سال 1339 بود که در شهرستان جهرم بزرگ شد. کودکي او در سايه‌ي زحمات بي‌دريغ خانواده سپري گشت. آموختن علم را در 7 سالگي آغاز کرد و تا سال چهارم دبيرستان تحصيل نمود. روزها و ماه‌ها از پي هم گذشت تا اين که جنگ تحميلي آغاز گشت و او به صف مجاهدان راه حق پيوست.
راشد در جبهه مردانه رزميد و سرانجام در تاريخ 6/11/1359 در سنّ 20 سالگي در منطقه‌ي سوسنگرد در هنگام بازگشت از ديده‌باني به شهادت رسيد.
پيکر پاکش براي هميشه آن‌جا ماند تا ستاره‌اي گمنام باشد بر تارک اين سرزمين آسماني.

منبع:كتاب شهيدان گلگون كفن جهرم   -  صفحه: 176

علي‌کرم در سال 1344 در روستاي گازرگاه از توابع شهر نورآباد ممسني به دنيا آمد. کودکي پاک و معصوم که در سايه‌ي دستان نوازشگر خانواده بزرگ شد، اما ديو فقر که سايه‌ي سنگينش را بر سر خانواده گسترانده بود، او را ناچار کرد بعد از فوت پدر ناملايمات بسياري را تحمل کند و براي اين که هزينه‌ي معاش خود و خواهرانش را تأمين کند، به کارگري بپردازد.
علي با شروع جنگ تحميلي نداي قائد اعظم خميني کبير (ره) را لبيک گفت و به عنوان تک‌تيرانداز به جبهه رفت اما در اولين اعزام از ناحيه‌ي دست مجروح گشت. علي کرم چندي بعد به عضويت تيپ 33 المهدي پيوست و بعد از هر بار حمله‌ي شيميايي دشمن به پاکسازي منطقه مي‌پرداخت و به همراه نيروهاي لشکر آرامش و اطمينان را به خط بازگرداند.
وي در عمليات‌هاي بسيار حماسه آفريد و سرانجام چند روز پس از آغاز عمليات والفجر 8 در سنّ 20 سالگي به آرزوي ديرينه‌اش دست يافت و در بهمن‌ماه سال 1364 در منطقه‌ي فاو به جرگه‌ي عاشوراييان پيوست. از او 2 فرزند به يادگار ماند.

منبع:كتاب ستاره هاي زميني   -  صفحه: 107

علي راه انجام در سال 1346 در روستاي دادي از توابع شهرستان زابل ديده به جهان گشود. وي در خانواده‌اي کشاورز پرورش يافت و به دليل علاقه‌ي وافر به امور کشاورزي در دانشسراي کشاورزي بيرجند مشغول به تحصيل گرديد و در دوران تحصيل چندين بار راهي جبهه حق عليه باطل شد.در سال 1365 در حالي که هنوز از مجروحيت شيميايي بهبود نيافته بود براي چندمين بار به وعده‌گاه عارفان و عاشقان الله شتافت، و پس از ابراز رشادت‌هاي فراوان به درجه‌ي رفيع شهادت نايل گشت.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 2 صفحه 46