ليست شهداي دفاع مقدس (ر)

غلام رسولي درميان فرزند حاجي محمد سال 1339 درروستاي محمدآباد از توابع بخش درميان شهرستان بيرجند ديده به جهان گشود. دوران کودکي و تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش گذراند. او در خانواده‌اي متدين و کشاورز رشد يافت. سپس براي ادامه‌ي تحصيل به شهر بيرجند عزيمت نمود. تا سال سوم راهنمايي درس خواند وبا عشق و علاقه به استخدام ارتش درآمد. دوران آموزشي را در تهران گذراند و مدتي در پادگان لويزان به خدمت مشغول بود. در 20 سالگي با دختر عمه‌اش ازدواج نمود. ثمره‌ي 10 سال زندگي مشترک آنها،‌ يک دخترو يک پسر مي‌باشد که از شهيد به يادگار مانده است.
خوش خلقي و احترام به ديگران باعث شد که در ميان همگان محبوبيتي خاص پيدا کند. وي با شروع جنگ تحميلي به مناطق جنوب اعزام شد. سالها با شجاعت و دلاوري در خدمت جبهه و جنگ بود او کار سنگرسازي و خدمت در يگان ترابري را بر عهده داشت. سرانجام در منطقه عين‌خوش در تاريخ بيست و يکم تيرماه سال 1367 در سن 28 سالگي به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد.
پيکر پاک شهيد پس از تشييع در شهرستان بيرجند به زادگاهش منتقل و به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجندجلد1

علي‌محمد رسولي‌‌زاده در پنجم مهرماه سال 1345 در خانواده‌اي مستضعف و پايبند به اصول و دستورات الهي در شهيديه ميبد ديده به جهان گشود. وي پس از سپري کردن دوران کودکي وارد دبستان شد و پس از آن دوران راهنمايي را هم گذرانيد. در همين اوقات پدر خود را از دست داد و به همين علت مدرسه را رها کرد و به خاطر فقر مالي و اقتصادي خانواده به کار کردن پرداحت.
. علي‌محمد در زمان انقلاب به طور فعال در راهپيمايي‌ها شرکت مي‌کرد و در پخش اعلاميه و نوارهاي امام سهم داشت.
. پدرشان (حاج فرج الله) مؤذن و خدمتگزار مسجد جامع شهيديه بود و علي‌محمد پس از فوت پدر اين مسئوليت را بر عهده گرفت و هم‌چنين در مجالس مذهبي به طور فعال شرکت مي‌کرد. هنگامي که به 16 سالگي رسيد ازدواج کرد. بعد از ازدواج براي زيارت امامزاده داوود به همراه خانواده‌‌اش عازم سفر شد که در حادثه‌اي دلخراش تصادف مادر خود را از دست داد، فوت پدر و مادر براي علي‌محمد ضايعه‌ي سنگيني به شمار آمد و او که در اين هنگام بسيار احساس تنهايي مي‌کرد براي اولين باز عازم جبهه‌ي جنوب شد. در اين هنگام خداوند به او پسري عطا کرد و علي به ياد پدر نام او را فرج الله گذاشت و بعد از چند روز دوباره رهسپار جبهه شد. در دهه‌‌ي محرم در مراسم تعزيه‌خواني نقش حمزه سيدالشهدا را ايفا کرد. شب عاشورا علي‌محمد در محل تمرين نمايش در خواب ديد که سيدي اسب‌سوار او را به نام صدا مي‌زند و مي‌گويد:‌ علي‌محمد تو شهيد خواهي شد و به او قول مي‌دهد که در جبهه طريقه‌ي شهادت او را بگويد. علي‌محمد در ظهر عاشورا براي سومين بار عازم کوشک شد. وي به زيارت امام رضا (ع) علاقه‌ي زيادي داشت به طوري که در دوران زندگي 27 بار به زيارت امام رضا مشرف شده بود.

منبع:الغديريان شماره 11

حسين در روز بيست و سوم اسفندماه سال 1344 در آغوش پر مهر خانواده جاي گرفت .تحصيلاتش را تا سال سوم راهنمايي ادامه داد سپس به عضويت کميته انقلاب اسلامي درآمد ‍و در جرگه محافظين بيت امام (ره) به جماران رفت حضور شبانه روزي در کنار امام (ره) از او فردي عاشق و شيفته ساخت .حسين در جبهه‌هاي جنگ مردانه جنگيد و يکبار از ناحيه پا مجروح شد ،بعد از شهادت برادرش رضا آرام و قرار نداشت .مدام مي‌گفت:«من خواب فاطمه زهرا (س) را ديدم و با ايشان صحبت کردم بعد از شهادت من جنگ تمام خواهد شد»
يکسال و پنج ماه بعد از شهادت رضا، حسين در سن 23 سالگي همزمان با فرياد الله‌اکبر مؤذنهاي مساجد ايران در هنگام غروب آفتاب به سوي نور پر کشيد.
رسولي در ماووت عراق در روز بيست و ششم خردادماه سال 1367 جانش را تقديم دوست نمود .20 روز بعد از شهادت او جنگ به اتمام رسيد از او دو فرزند به يادگار ماند. پيکر پاک او را در بهشت‌زهرا به خاک سپردند.

منبع:پرونده شهيد در حوزه 1 ناحيه سيدالشهدا اسلامشهر

رضا رسولي در تاريخ 10/12/1345 پا به عرصه هستي نهاد، دوران کودکي را در جمع پر مهر خانواده سپري کرد و در نزد آنان معارف اسلامي را آموخت.در سن 7 سالگي به مدرسه رفت و علوم جديد را فرا گرفت.بعد از اتمام سال سوم راهنمايي به مرزهاي جنوب کشور شتافت تا از آئين اسلام و حريم پاک کشور دفاع نمايد. با ورود به عرصه‌هاي ايثار مسئوليت تبليغات را پذيرفت و مردانه در مقابل دشمنان بعثي ايستاد .رسولي سرانجام در تاريخ 23/10/1365 خون سرخ خويش را تقديم درخت پربار انقلاب کرد و در سرزمين شلمچه درسن 20 سالگي در عمليات کربلاي5 به وصال حق رسيد. مدتي بعد از شهادت او برادرش حسين نيز در ماووت عراق به شهادت رسيد.

منبع:پرونده شهيد در حوزه 1 ناحيه سيدالشهداء اسلامشهر

محمد رشيدخيرآبادي در تاريخ 1/7/1342 در شهرستان درگز ديده به جهان گشود. دوران کودکي را در دامان پرمهر پدر و مادري مهربان سپري کرد و پس از آن هم‌زمان با تحصيل، همراه پدر خود به کشاورزي پرداخت. مصادف با سال‌هاي مبارزه عليه رژيم ستم‌شاهي با وجود سنّ کم در فعاليت‌هاي انقلابيون مشارکت فعّال داشت. پس از آغاز يورش دژخيمان بعثي به ميهن اسلامي، داوطلبانه به جبهه‌هاي نبرد اعزام شد و از ناحيه‌ي گوش چپ دچار مجروحيت گرديد. سپس با رسيدن به سن 18 سالگي بار ديگر و براي طي مدت خدمت سربازي همراه تيپ 55 هوابرد به جبهه‌هاي جنگ اعزام شد. سرانجام در تاريخ 10/3/1362 در منطقه‌ي عين‌خوش در اثر اصابت ترکش خمپاره به پا و کليه‌هايش در سن 20 سالگي جان به جان آفرين تسليم کرد و به آرزوي ديرينه‌اش رسيد. مزار پاکش در گلزار شهداي درگز قرار دارد.

منبع:كتاب گلواژه هاي شهادت جلد10 صفحه 74

شیرزاد در سال 1344 در روستای گازرگاه استان فارس به دنیا آمد، روزهای پرنشاط کودکی‌اش در هاله‌ای از فقر گذشت اما هیچ‌گاه از لطف و عنایات لایزال الهی ناامید نشد بلکه هر روز ایمانش به یگانگی خدا بیشتر می‌شد.
شیرزاد همانند دیگر کودکان به مدرسه رفت اما هنوز 14 سال بیشتر نداشت از سایه‌ی مهر مادر محروم شد و او برای رفع عطش از روح تشنه‌اش وارد حوزه‌ی علمیه شد.
سال بعد رشیدی عازم کردستان گردید و به دفاع از کشور پرداخت. تا این‌که سرانجام پس از 6 سال مبارزه در ارتفاعات برفگیر کردستان در جزیره‌ی مجنون در روز چهارم تیرماه سال 1367 در سنّ 23 سالگی به آسمان پر کشید و در جوار حق آرمید.
سال 1375 پیکرش را به ایران انتقال داده و به خاک سپردند.
از او یک فرزند به یادگار ماند.

منبع:كتاب ستاره هاي زميني   -  صفحه: 114

حسن در سال 1338 ديده به جهان هستي گشود. روزهاي كودكي را در اصفهان سپري كرد و در سايه‌ي زحمات بي‌دريغ خانواده رشد نمود و با انديشه‌هاي والاي اسلام و آيين پاك محمدي آشنا گرديد. وي در سنّ 7 سالگي به مدرسه رفت و تحصيلاتش را تا اخذ مدرك ديپلم ادامه داد سپس به دانشگاه تهران راه يافت و در رشته‌ي فلسفه به تحصيل پرداخت.
در زمان جنگ تحميلي به عضويت سپاه پاسداران درآمد و در كسوت سربازان سپاه توحيد، قدم به ميدان جهاد في سبيل‌الله گذارد.
رشيدي دلاورانه در عمليات فتح‌المبين حماسه آفريد و سرانجام در هشتم فروردين‌ماه سال 1361 در سنّ 23 سالگي در منطقه‌ي شوش به آرزوي ديرينه‌اش كه شهادت بود،‌ دست يافت.
مزار پاكش در بهشت‌زهرا (س) قرار دارد. از او يك فرزند به يادگار ماند.

منبع:مطالب ارسالي از دانشگاه تهران  

خردادماه سال 1338 سياه‌چادرهاي ايل در اسپندسوز تولد مجيد عطرافشان بود، مجيد در حال و هواي شجاعت و دلاوري مردان ايل بزرگ شد و از آنان آموخت که فقط از خدا بترسد. آموختن علم را از سن 7 سالگي آغاز کرده و از آنجا که فقر مالي بر زندگي‌اش سايه افکنده بود، روزها به کار پرداخت و شب‌ها با دستان پينه‌بسته قلم به دست گرفت.
سال 1360 تحولي جديد در زندگي او به وقوع پيوست و مجيد همراه و همسفر خود را يافت و صاحب 2 فرزند شد. جنگ تحميلي آغاز دلتنگي‌هاي مجيد بود. او در جنوب حق را مي‌جست و در اين سير و سلوک در عمليات‌هاي بي‌شماري حماسه آفريد. معاون گردان حضرت قاسم (ع) 6 مرتبه زخم عشق را به جان خريد و در تاريخ 19/4/1364 در تپه‌هاي ميمک در غرب دهلران به خيل سروقامتان هميشه تاريخ پيوست. پيکر پاکش پس از 5 سال هجران و انتظار در تيرماه سال 1369 در گلزار شهداي مرودشت در کنار برادر شهيدش آرام گرفت.

منبع:كتاب خلاصه خوبيها جلد 2 صفحه 102