ليست شهداي دفاع مقدس (ح)

ناصر حسابي‌مقدم در سال 1339 در شهرستان زابل ديده به جهان گشود. تحصيلات خود را تا پنجم ابتدايي ادامه داد و چند سال بعد براي تأمين هزينه زندگي پدر و مادرش، در گمرک زابل مشغول به کار شد. از همان دوران کودکي بسيار ساکت و آرام و متين و داراي اخلاق حسنه بود. به احکام شرعي، به خصوص نماز و روزه اهميت خاصي مي‌داد. امانت‌داري يکي از ويژگي‌هاي اخلاقي وي بود. چنان که هنگام اشتغال در اداره‌ي گمرک، هر گاه مسئول آن اداره به مرخصي مي‌رفت، بسياري از کارهاي حساس را به او واگذار مي‌کرد. نسبت به دوستانش با تواضع و فروتني رفتار مي‌کرد. روحيه‌ي همکاري داشت و در کارهاي جمعي پيشتاز بود. سرانجام در تاريخ 15/2/63 در منطقه سومار در سن 24 سالگي به فيض شهادت نايل گشت.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 4 صفحه 87

علي‌اکبر حسام در سال 1336 در روستاي شاهکوه از شهرستان گرگان چشم به جهان گشود.
طنين اذان را پدرش محمدعلي در گوشش نجوا کرد.
خانواده‌ي حسام از خانواده‌هاي مذهبي و دوستدار اهل بيت بودند. دبستان را مانند کودکي در روستايش گذراند. وضعيت معيشتي ضعيف خانواده مجبورش کرد دست از تحصيل بردارد و به همراه پدرش به کارگري و دست‌فروشي بپردازد. در روزهاي تاريخي پيروزي انقلاب علي‌اکبر دوران سربازيش را مي‌گذراند. علي‌اکبر دوستدار امام و انقلاب بود و ماند تا ...
علي‌اکبر حسام به عضويت سپاه پاسداران گرگان درآمد و به خيل رزمندگان و سربازان امام خميني (ره) پيوست.
بين سال‌هاي 1361 تا 1365 چندين مرحله در جبهه مجروح شد و پس از درمان دوباره به جبهه اعزام شد. سال 1365 جانشين توپخانه‌ي لشکر 25 کربلا و معاون ديده‌باني بود و در همين روزها بود که در شلمچه ترکش به گردن و سرش اصابت کرد و در سنّ 29 سالگي علي‌اکبر حسام به آرزويش – شهادت – رسيد و در امامزاده عبدالله گرگان پيکر پاکش را به خاک سپردند.

منبع:ماهنامه سبز سرخ   -  شماره مجله: 42

احمد حسن‌بگلو در روز سي‌ام فروردين‌ماه سال 1344 ه.ش در شهرستان مرند از توابع استان آذربايجان شرقي چشم به جهان گشود. تحصيلات مقدماتي را در زادگاه خود به موفقيت به پايان رساند. در آزمون سراسري دانشگاه‌ها شرکت نمود و در رشته‌ي « پلي‌تکنيک » دانشگاه تبريز پذيرفته شد.
اگر چه به علت کمي سن نتوانسته بود در ايجاد و پيروزي انقلاب اسلامي نقش زيادي داشته باشد، ولي در حفظ و حراست از دستاوردهاي آن خيلي تلاش نمود. هر جا که احساس نياز مي‌شد، حضور مي‌يافت. حضور در انجمن اسلامي مدرسه، پايگاه مقاومت مسجد محل و مجالس مذهبي از او فردي متديّن و متعهّد ساخت.
در دانشگاه نيز همراه تحصيل، در فعاليت‌هاي اجتماعي شرکت مي‌نمود. در زمان جنگ تحميلي بارها به جبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام گرديد که در اعزام آخر به تاريخ 11/1/1367 به فيض عظيم شهادت نايل آمد.

منبع:پرونده شهيد در مديريت فرهنگي دانشگاه تبريز

خليل حسن بيگي در روستاي با صفاي نصرآباد از توابع استان يزد در سال 1333چشم به هستي گشود. او از همان كودكي پرتلاش و پركار بود و خود را در اداره خانواده سهيم مي‌دانست. پدرش به دليل نوع كار خود، در تهران به سر مي‌برد و چرخ خانواده با پول اندكي كه او مي‌فرستاد به سختي مي‌چرخيد. به همين دليل خليل از 9 سالگي مدرسه را رها نموده به كار در بازار پرداخت. دو سال بعد روح مستعد او دوري‌اش از درس و كتاب را تاب نياورد و او را به كلاس‌هاي شبانه كشاند. كار و درس همزمان و بار مسئوليت خانواده در نبود پدر، خليل را براي مبارزه و يك زندگي سرشار از حادثه آماده مي‌ساخت. تازه پا به عرصه‌ي جواني نهاده بود كه براي حضور در جمع مبارزان فعال و پرورش و سازندگي روح جسور و بي‌انتهايش به تهران سفر نموده در كارخانه‌ي موكت‌سازي مشغول كار شد. او حتي در دوران سربازي هم دست از مبارزه و نگهباني (پاسداري) از سرمايه‌هاي انقلاب بر نداشت چنان‌كه در طي مدت سربازي به «بابا خليل» معروف شده بود. با پيروزي انقلاب ايران و تأسيس سپاه پاسداران يزد به همراه عده‌اي از دوستان سرپرستي اين نهاد را به عهده گرفت و پس از آغاز دفاع مقدس، با عزمي جزم و سري پرشور به سوي جبهه‌ها عازم شد. حدود 6 سال حضور دائم در دشت نبرد، از او رزمنده‌اي خستگي‌ناپذير و عارفي متقي ساخته بود، تا جايي كه دوستان او را «كتاب كهنه جنگ» لقب داده بودند. خليل در طول 6 سال حضورش در جنگ فرماندهي سپاه يزد، فرماندهي دژباني جبهه‌هاي غرب، جانشين ستاد تيپ 1 لشکر 8 نجف در عمليات والفجر مقدماتي، مسئول ستاد تاکتيکي در عمليات‌هاي والفجر 2 و 4، فرمانده سپاه هرات، رياست ستاد تيپ در عمليات بدر، فرماندهي محور خط شلمچه، معاونت لجستيک در عمليات قدس، جانشين ستاد تيپ در عمليات والفجر 8 و کربلاي 4 را برعهده داشت.
و سرانجام «كتاب كهنه جنگ» نيز پيش از عمليات كربلاي 5 در روز بيست و پنجم دي‌ماه سال 1365، در حالي كه مسئوليت جانشين ستاد تيپ 18 الغدير را بر عهده داشت، به جاودانگان پيوست.

منبع:كتاب خليل كتاب كهنه جنگ

سال 1347 بود که عباس در آغوش پدرش حسين جاي گرفت. کودکي او در شهرستان آستانه اشرفيه سپري گشت و در محضر خانواده با فرامين دين اسلام آشنا شد.
عباس در سال‌هاي نوجواني به منظور دفاع از خاک کشور راهي ميدان نبرد گشت و بعد از حماسه‌اي بـــــــي‌نظير در تاريــــــخ 10/6/1365 در سن 18 سالگي از سرزمين حاج‌عمران به اوج آسمان پر کشيد و در جرگه شهداي استان گيلان قرار گرفت.

منبع:روزنامه جمهوري اسلامي 2/8/83

عبدالحسن در سال 1340 در روستاي چنارستان استان کهکيلويه و بويراحمد ديده به جهان هستي گشود.
حسن‌پور فردي خوش‌اخلاق، وظيفه شناس، بي‌‌ريا، باوفا و با اخلاص بود. در زمان جنگ تحميلي به ياري رزمندگان اسلام شتافت.
وي سرانجام در سال 1366 در منطقه ماووت در سن 26 سالگي به آرزوي ديرينه‌اش رسيد.

منبع:ماهنامه وصال   -  شماره مجله: 16

علي در روز چهاردهم خردادماه سال 1345 در روستاي کنگان از توابع استان بوشهر ديده بر جهان هستي گشود. کودکي مهربان که در سايه‌ي زحمات والدينش بزرگ شد. وي در سنين جواني به خدمت نظام وظيفه فرا خوانده شد و به عنوان سرباز وظيفه در ارتش مشغول خدمت گرديد.
حسن‌پور با حضور در ميدان جنگ به دفاع از خاک کشور پرداخت و سرانجام در تاريخ 10/12/1365 در سنّ 20 سالگي در منطقه‌ي کله‌قندي به شهادت رسيد.
مزار پاکش در کنگان قرار دارد.

منبع:مجله عرشيان شماره 26

در سپيده دمان روز پنجم مهر ماه سال 1332 کودکي در شهر اردکان يزد ديده به جهان گشود که به مناسبت هم زماني تولدش با ميلاد پيامبر گرامي اسلام (ص) نامش را «محمد» نهادند.
دوره تحصيلات ابتدايي‌اش را در مدرسه منطقي اردکان و با کسب نمره‌هاي عالي طي کرد، اما فقر مالي خانواده به اي اجازه ادامه تحصيل در مقاطع بالاتر را نداد.
محمد که تهيدستي خانواده‌اش را با تمام وجود حس مي‌کرد به شاگردي در يک مغازه مکانيکي مشغول شد.
مدت زيادي نگذشته بود که با شروع مبارزات مردم غيور ايران عليه رژيم ستم‌شاهي، بخش زيادي از وقت و فرصت محمد صرف همراهي و همکاري با انقلابيون مي‌شد.
او ضمن حضور فعال در محافل و مجامع انقلابي، دوستان و نزديکان خود را نيز جهت پيوستن به درياي مواج انقلاب اسلامي دعوت مي‌کرد. ميزان عشق و ارادت محمد به حضرت امام خميني (س) به حدي بود که وجودش را از شهر کويري اردکان به مراسم 12بهمن 57 13در تهران کشاند.
محمد پس از به ثمر رسيدن نهضت خون‌رنگ مردم ايران به رهبري امام و شروع جنگ تحميلي و به رغم داشتن سه فرزند در کسوت يک بسيجي مؤمن و خط امامي عازم ميادين نبرد حق عليه باطل شد.
محمد در ادامه حضور جانانه‌اش در جبهه‌هاي جنگ تحميلي، سرانجام در تاريخ 9/9/1360در عمليات پيروزمندانه طريق‌القدس و در حالي که هنوز 28 بهار از عمر پر برکتش نگذشته بود، مقصود را در آغوش کشيد و روح ملکوتي‌اش در جبهه دهلاويه به عرش اعلا پر کشيد.
«محمد حسن‌پور»_ نخستين شهيد متأهل اردکان يزد بود. فرزندان بسيجي او اينک در مراکز عاليه تحصيلي همواره به تداوم راه پدر مي‌انديشند.
همسر شهيد: سکينه عبدالحسني

منبع:روزنامه كيهان   -  تاریخ:  1379/9/9 -  صفحه: 13