ليست شهداي دفاع مقدس (ح)

اعظم حصيني در سال 1328 در تهران و در خانواده‌اي ديندار و مؤمن ديده به جهان گشود محيط خانواده‌اش از او فردي متدين و پرهيزگار ساخت و باعث شد او از همان آغاز گامهاي زندگي خويش را در راه تحصيل عرفان و کمالات انساني بردارد تحصيلاتش را تا آخرين مقطع دوره‌ي راهنمايي ادامه داد و سپس ازدواج کرد. در زندگي مشترک صاحب سه فرزند شد و آنها را فاطمه گونه در دامان خود پرورش داد. تقدير الهي چنين رقم خورد که اعظم به همراه خانواده‌اش در اولين روز بهار سال 1367 در پي بمباران هوايي مناطق مسکوني تهران در سن 39 سالگي به ملاقات پروردگار بشتابد.يادگش گرامي و روحش شاد.

منبع:كتاب آينه و شقايق جلد1

رحمان در سال 1341 متولد شد. پدرش به شادباش حضور گرم وي يک بوته گل محمدي در باغچه حيات کاشت رحمان در سايه لطف خداوند رشد کرد دبستان اوحدي شهرستان فسا شور و هيجان خاص را براي رحمان رقم زد. سالها گذشت و انقلاب به اوج خود رسيد رحمان در جريان نهضت پر شور امام (ره) با پخش اعلاميه‌ها و نوشتن شعار به حمايت از انقلاب برخاست. با شروع جنگ از زير آب و قرآن مادر گذشت و در عملياتهاي فتح‌المبين و والفجرا و .... حماسه آفريد. سال 1362 منطقه طلائيه با حضور پر شور رحمان يکي از با شکوه‌ترين صبح‌هاي طلائي خود را آغاز کرد. جانشين گردان تيپ 32 المهدي (عج) در سن 21 سالگي در عمليات خيبر نامش را در جرگه شاهدان عاشورايي ثبت نمود پيکرش پس از 12 سال به ميهن اسلامي بازگشت.

منبع:كتاب خلاصه خوبيها جلد 3 صفحه 99

داود حق ورديان در تاريخ 15 /1/1341 در شهرستان منجيل استان گيلان در آغوش مهربان مادر جاي گرفت، پدر پس از قرائت اذان و اقامه در گوش او از خدا خواست فرزندش جزو مؤمنين درگاه او شود، او دوران کودکي را در ميان مهر و صفاي مردم زادگاهش سپري کرد تا اينکه در سالهاي آخر دبيرستان رژيم بعثي به ايران حمله نمود و داود مردانه به ديار جنوب شتافت،‌ وي چندي بعد ضمن همکاري با سپاهيان به ياري برادران غيورش در واحد جهادسازندگي خمام پيوست، اما هنوز مدتي نگذشته بود که به استخدام سپاه پاسداران درآمد و در واحد عمليات رشت فعاليت نمود. در سال 1360 در کمال سادگی بر سر سفره عقد دختری مؤمنه نشست و حاصل این ازدواج دختری است که امروز از مباهات علمی و فرهنگی کشور محسوب می شود.
‌ از جمله اقدامات حق‌ورديان در زمان دفاع مقدس حضور در سپاه شهرستان پاوه، مسئوليت حفاظت از فرودگاه رشت،‌ حضور در سپاه سومار،‌ مبارزه بر عليه منافقين، فرماندهي عمليات سپاه لنگرود بود،‌ داود با پيوستن به لشگر16 قدس در عمليات‌هاي بي‌شماري با سمت فرماندهي گردان رزمی شرکت نمود و سرانجام در هنگام جهاد في سبيل‌الله در تاريخ 18/2/1361 طی عملیات بیت المقدس در شهر خرمشهر در سن 20 سالگي در خون سرخ خويش غلطيد و عاشقانه به شهادت رسيد.

منبع:كتاب با اميران دل ها  

عباس در سال 1337 در روستاي آويزه هشترود متولد شد؛ کودکي را در ميان مردم مهربان زادگاهش سپري کرد و علي رغم علاقه شديد به درست و مردسه، به علت مشکلات عديده‌ي خانواده در سال ششم ابتدايي از ادامه تحصيل بازماند. عباس با وجود اين مشکلات از مطالعه کتب مختلف غافل نشد و در جريان مبارزات ملت غيور ايران به جمع پيروان مکتب توحيد پيوست و فرياد استقلال و آزادي سر داد و در پي آن مسئوليت پخش اعلاميه‌هاي امام را پذيرفت. با پيروزي انقلاب لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن نمود و به عنوان مسئول سپاه شهرستان به خدمت مشغول شد. چندي بعد فرماندهي سپاه ميمند را پذيرفت. بعد از شرکت در عمليات بيت‌المقدس در سال 1364 فرماندهي سپاه بدرلنگه به او واگذار شد. تا اينکه از طريق لشکر 41 ثارالله (ع) کرمان به ميدا رزم شتافت و به عنوان فرمانده گردان حضرت زينب (س) در عمليات والفجر 8 حماسه آفريد. در سال 1365 با حفظ سمت فرماندهي بندر لنگه در جمع غيور مردان لشکر 19 فجر قرار گرفت و با پذيرفتن فرماندهي گردان غواصي امام علي (ع) در عمليات کربلاي 4 حماسه آفريد و سرانجام در روز چهارم دي ماه سال 1365 در عمليات کربلاي 4 در سن 28 سالگي زخم گلوله را به جان خريد و سرخ روي به زيارت حق شتافت. برادرش کنعان نيز در همان سالها در راه دفاع از مرزهاي کشور جان به جان آفرين تسليم کرد. پيکر پاک عباس را در فراشبند به خاک سپردند.

منبع:كتاب خلاصه خوبيها جلد 3 صفحه 103

شوذب فرزند محمود در دهمين روز از شهريور ماه سال 1343 در شهرستان ساوه ( استان مركزي ) در آغوش پر مهر مادري جاي گرفت. پدر با شوق فراوان به تربيت او همت گماشت و شوذب در سايه اين زحمات راهي مدرسه شد. تحصيلات خود را تا اخذ مدرك پنجم ابتدايي ادامه داد. سپس به كسب تجربه در حرفه خياطي پرداخت. زمانيكه جنگ تحميلي آغاز شد حق پرست در كارخانه كفش ملي مشغول به كار بود، اما به شوق حمايت از مرزهاي ايران اسلامي همراه بسيجيان غيور پايگاه حمزه سيدالشهدا (ع) به ميدان نبرد شتافت. سرانجام اين اسوه مقاومت و ايثار در تاريخ 26/10/1365 در سن 22 سالگي از شلمچه به ديار جاويدان شاهدان كربلايي كوچ كرد. عمليات كربلاي 5 آغاز پرواز شوذب به بيكران هستي بود. پيكر پاكش را در امامزاده عقيل اسلامشهر به خاك سپردند.

منبع:پرونده شهيد در بسيج پايگاه حمزه سيدالشهداء شهرك ايرانشهر اسلامشهر

پدر نامش را " جمشيد " نهاد و برايش آرزوي سلامتي و سعادت کرد. سال 1344 بود و او در ميان مردمان باصفا و مهربان شهرستان فومن ديده به دنياي هستي گشود. جمشيد از سيره‌ي و داستان زندگي اهل بيت (ع) درس شجاعت و مردانگي را آموخت و زماني‌که دشمن بعثي به ايران حمله نمود، در خيل ياران امام (ره) قرار گرفت و عاشقانه به دفاع از خاک کشور پرداخت.
وي در جبهه مردانه جنگيد و سرانجام در تاريخ 23/12/1363 هنگام عمليات بدر در سنّ 19 سالگي در جزيره‌ي مجنون از شراب طهور الهي نوشيد و به سوي عرش اعلي بال گشود.

منبع:روزنامه جمهوري اسلامي   -  تاریخ:  1382/2/17 -  صفحه: 3

مرتضي حق‌گو، فرزند محمد، در تاريخ 10/3/1344 در شهرستان ديلم، در خانواده‌اي متدين به دنيا آمد. در هفت سالگي به مدرسه‌ي هدايت رفت و با شوق بسيار به فراگيري علم پرداخت. وي پس از اتمام دوره‌ي ابتدايي، وارد مقطع راهنمايي گرديد و در مدرسه‌ي راهنمايي شهيد مدرس ادامه‌ي تحصيل داد، اما به علت مشکلات اقتصادي خانواده، ناچار از ادامه‌ي تحصيل منصرف شد و به منظور تأمين معاش خانواده به کارپرداخت.
در بهمن سال 1364 ش به خدمت مقدس سربازي اعزام و به کرمان عزيمت نمود. پس از فراگيري فنون نظامي به جبهه‌ي مهران اعزام و قريب شانزده ماه در آن‌جا به انجام وظيفه مشغول بود و سرانجام در تاريخ 31/4/1365، در حين مبارزه با مزدوران بعثي، در سن 21 سالگي در منطقه‌ي مهران به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب تولدصبح صفحه 89

محمود حق‌پرست ،فرزند هادي در سوم خردادماه سال 1341 در يک خانواده متدين و مذهبي در تهران ديده به جهان گشود. از همان دوران کودکي علاقه بسيار زيادي به مادر بزرگوارش داشت، با پشت سر نهادن دوران کودکي در سن شش سالگي وارد عرصه علم و دانش شد. بعد از اتمام دوران راهنمايي،وارد دبيرستان گرديد ولي به دليل ذوق و شوق انقلابي که در وجودش موج مي‌زد درس را رها کرد و وارد مبارزات و فعاليت‌هاي انقلابي شد.
و به جهت علاقه‌ فراواني که به حضرت امام (ره) داشت، خط اصلي تمام فعاليتهاي سياسي و مواضع مذهبي را از رهنمودهاي امام (ره) مي‌گرفت .با تمام فعاليتها دست از مطالعه برنداشت و کتابهاي مذهبي همچون کتابهاي شهيد دستغيب، مطهري و شريعتي را مطالعه نموده و نوارهاي سخنراني شيخ حسين انصاريان را گوش مي‌داد و به ورزش فوتبال علاقه زيادي داشت.
به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) عشق مي‌ورزيد و علاقه بسيار زيادي به مراسم عزاداري اهل بيت و هيأت و تکايا داشت.پس از ورود به خدمت سربازي، بلادرنگ به جبهه اعزام شد و بعد از اتمام دوران نظام وظيفه از طريق بسيج به جبهه رفت .در سن 21 سالگي با اصرار خانواده تصميم به ازدواج گرفت که حاصل اين ازدواج دختري به نام «زينب» مي‌باشد .محمود براي بار سوم از طريق سپاه عازم جبهه‌هاي نبرد شد و در عملياتهایي چون فتح‌المبين، رمضان، مسلم بن عقيل،‌ و کربلاي5 خوش درخشيد. او در جبهه‌هاي نبرد ،مسئوليتهايي همچون فرمانده گردان، جانشين فرمانده گردان و فرماندهي گروهاني را بر عهده گرفت.محمود سرانجام در تاريخ 11/12/1365 در سن 24 سالگي در حاليکه مسئوليت مشاور و پيک گردان را بر عهده داشت، بعد از 34 ماه نبرد با دشمن بعثي بر اثر اصابت ترکش به قفسه سينه‌اش جام نوشين شهادن را در حاليکه ذکر يا زهرا را بر لب داشت نوشيد و به لقاء‌الله پيوست و در قطعه26 بهشت‌زهرا به خاک سپرده شد.اين شهيد بزرگوار هدف خود را از رفتن به جبهه رضايت خداوند و اطاعت از اوامر رهبر انقلاب مي‌دانست.

منبع:پرونده شهيد در لشگر 27 محمدرسول‌الله(ص)