ليست شهداي دفاع مقدس (ح)

سيد عليرضا حسيني فرزند سيد عباس در سال 1345 در روستاي خوان از توابع شهرستان بيرجند متولد شد.تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش گذراند. پس از اتمام سال اول راهنمايي در بيرجند از محضر اساتيد حوزوي کسب فيض نمود.وي با کتابخانه آيت‌الله آيتي همکاري داشت.هنگامي که به روستا مي‌رفت در کارهاي کشاورزي و قاليبافي يار و مددکار خانواده‌اش بود. سيد عليرضا دوبار داوطلبانه به مناطق جنگي اعزام شد و بيش از 5 ماه در جبهه‌ها حضور يافت.سرانجام در تاريخ بيست و هشتم آبان ماه سال 1362 در منطقه‌ي عملياتي پنجوين در سن 17 سالگي، در عمليات والفجر4، بر اثر جراحات وارده به فيض عظماي شهادت نايل آمد. پيکر پاک شهيد پس از تشييع در شهرستان بيرجند به زادگاهش منتقل و به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجندجلد1

فرزند صالح، گلي است از گلهاي بهشت و چه زيباست اين گل از ذريه فاطمه زهرا (س) باشد ،خداوند متعال در سال 1347 فرزندي به سيدحسن عطا نمود، او را سيد قاسم ناميدند. او در منطقه رهنان اصفهان به دنيا آمد و رشد نمود دوران ،دوران استبداد بود و تبعيض .او درس معرفت و عشق را از پدر و مادر فرا گرفت و در 7 سالگي پا به عرصه علم و دانش نهاد و تمام وقت خويش را مصروف فراگيري علم نمود. اخلاق حسنه ،رعايت موازين دين اسلام و اقامه نماز اول وقت از جمله خصائل او بود، حسيني مشغول به تحصيل در مقطع سوم راهنمايي بود که جنگ تحميلي او را به سوي خود کشاند و سيد قاسم مشتاقانه به صف جهادگران راه حق پيوست و در اولين حضورش در ميادين جنگ موفق به حضور در عمليات محرم گشت و از ناحيه کتف مجروح شد، او بعد از بهبودي با عزمي راسخ در لشگر 14 امام حسين (ع) حضور يافت.
روز بيست و هفتم مردادماه سال 1362 روز وصال بود، سيد قاسم حسيني در جريان عمليات والفجر2 در حاليکه 15 سال بيشتر نداشت دعوت حق را لبيک گفت و رداي سرخ شهادت را بر تن نمود. مزار مطهرش در گلزار شهداي رهنان واقع مي‌باشد.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان ج1

عزيزالله در سال 1346 در شهر تهران متولد شد .سالهاي پر نشاط کودکي را در دامان پر مهر مادري پرهيزگار و مؤمن زير سايه لطف پدري مهربان گذراند; تحصيلات خود را از هفت سالگي آغاز نمود و تا اخذ مدرک سيکل ادامه داد ،حسيني پس از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي به جمع ياران پر شور و نشاط انقلاب در بسيج پيوست با شروع جنگ تحميلي اشتياق دفاع از مرزهاي ميهن اسلامي و جنگ در برابر رژيم بعث هر لحظه بيشتر در دل عزيزالله جاي گرفت و سرانجام جواز حضور در کنار ابرمردان تاريخ ايران را گرفت و راهي ميادين خون و مبارزه شد حسيني سرانجام روز هجدهم اسفندماه سال 1361 در حاليکه 15 سال بيشتر نداشت در منطقه فکه دعوت حق را لبيک گفت و به سوي عرش اعلي پر گشود مزار مطهرش نيز در گلزار شهداي امامزاده عباس (ع) واقع مي‌باشد.

منبع:حوزه 273 ناحيه سيدالشهداء بسيج اسلامشهر

در سال 1349 سيد مجيد در منطقه رهنان از توابع شهر اصفهان چشمان کوچکش را به روي جهانيان گشود ايام شيرين کودکي را با نشاط پشت سر نهاد و در هفتمين پائيز زندگي‌اش به مدرسه رفت و تحصيل را آغاز کرد سيد مجيد که اصول ديني را از خردسالي آموخته بود و همواره در راه جلب رضايت حق گام برمي‌داشت پس از پيروزي انقلاب در جلسات قرآن و کلاسهاي رزمي مسجد جامع شرکت کرد و براي حمايت از بسيج و ديگر فعاليتهالي مذهبي در پادگان امام حسين (ع)حاضر مي‌شد.سيد مجيد پس از گذراندن دوره آموزشي سپاه در اواخر سال 1364 همراه برادر بزرگترش به جبهه رفت و از آن پس حضور در ميان رزمندگان و نبرد با متجاوزان برايش لذت‌بخش بود.
اين بسيجي سلحشور در سال 1365 در اعزام مجدد در گردان امام رضا (ع) مشغول خدمت شد.روح اين سلاله طاهرين جلاي آسماني يافت ،سيد مجيد با آنکه 16 سال بيشتر نداشت اما با قلبي پاک آماده پرواز شد در تاريخ 7/3/1365براي آخرين بار با خانواده‌اش را ملاقات نمود و پنج روز بعد در تاريخ 12/3/1365 که مصادف با ليالي قدر بود در جاده فاو – ام القصر با جسمي خونين به لقاء‌محبوب شتافت.زيارتگاه شهيد سيد مجيد حسيني در گلزار شهداي رهنان مي‌باشد.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان ج2

در يکي از روزهاي سال 1350 در جمع گرم خانواده‌اي از سلاله پاک سادات در رهنان متولد شد.نامش را به تبرک نام مبارک مولايمان صاحب‌الزمان (عج) سيد مهدي نهادند و نهاد پاکش را در سرچشمه زلال معارف الهي شستشو دادند سيد مهدي 7 ساله بود که همراه ديگر کودکان راهي سنگر علم و معرفت شد و تحصيلات خود را تا پايان دوره ابتدايي ادامه داد با شروع جنگ تحميلي سيد مهدي که تازه وارد روزهاي نوجواني خود شده بود هميشه آرزوي حضور در ميان رزمندگان پر شور اسلام را داشت و براي ورود به جبهه تلاش مي‌کرد، اما به علت سن کم اجازه اعزام نمي‌يافت. سرانجام با وساطت پدر و برادرش بعد از گذراندن دوره آموزشي راهي جبهه‌هاي نبرد گرديد. هرچند در اين ايام مصادف با شهادت برادر بزرگوارش بود اما سيد مهدي مردانه سلاح برادر را بر دوش کشيد و سرانجام پس از نبردي دلاورانه در جبهه شلمچه روز پنجم اسفندماه سال 1365 در حاليکه تنها 15 بهار از عمرش گذشته بود عاشقانه به نداي ملکوتيان عرش لبيک گفت و به سوي پروردگار پر گشود. مزار مطهرش در گلزار شهداي رهنان به خاک سپردند.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان 2

در ششم شهريورماه سال 1345 آسمان شهر رهنان در قاب چشمهاي سيد عباس جاي گرفت و با صداي اولين گريه‌اش زيبايي زندگي را به پدر و مادر هديه کرد. و در دامان آنها اصول صحيح زندگي را آموخت. سيد عباس پس از طي دوران کودکي به مدرسه رفت و تا پايان دوره راهنمايي در يکي از مدارس رهنان درس خواند. او با دستان کوچکش پدر را در کشاورزي ياري کرد و روح بلندش پاکي را از طبيعت آموخت. شعله‌هاي تجاوز خاک گرم ايران را در کام خويش فرو برد و سيد عباس را که در سنگر علم تحصيل مي‌کرد به سنگر جهاد و مبارزه کشانيد. سيد عباس از روح والايي برخوردار بود و حضور در جنگ را تکيلف الهي مي‌دانست. او در سال 1361 توسط سپاه خميني‌شهر به لشگر نجف اشرف اعزام شد و سه ماه بعد دوران سربازي خود را در لشگر امام حسين (ع) آغاز کرد. پس ازطي دوران سربازي سيد عباس به همراه بسيجيان وارد ميدان نبرد گشت و فرماندهي دسته را بر عهده گرفت. او در مدت حضور در جبهه در عمليات والفجر8 از ناحيه صورت و پا و در منطقه درياچه نمک از ناحيه سر مجروح گشت. سيد عباس همواره به دفاع مي‌انديشيد تا اينکه در عمليات کربلاي4 در تاريخ 10/4/1365 در منطقه ام‌الرصاص به لقاء محبوب شتافت. شهيد سيد عباس حسيني 20 سال از عمرش را در راه تلاش و مجاهدت سپري کرد و سرانجام پيکر خونينش در گلزار شهداي رهنان در خاک آرام گرفت.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان 2

طليعه خورشيد ظهور صبح صادق را نويد مي‌داد، در يکي از روزهاي سال 1364 صداي اولين گريه سيد محسن در فضاي آرام خانه پيچيد و خانواده تولدش را جشن گرفتند. سيد محسن دوران کودکي را در زادگاهش رهنان به پايان رساند و سپس به مدرسه رفت. او پس از اتمام دوره راهنمايي به سنگر جهاد و مبارزه شتافت و از آنجا که 15 سال بيشتر نداشت با استفاده از شناسنامه برادر بزرگتر خود به جبهه رفت. سيد اشتياق شديدي براي حضور در جبهه داشت و از اين رو مدت 4تا 5 سال دائماً به مبارزه مشغول بود.او که به عنوان فرمانده دسته در عمليات‌هاي متعددي حضور داشت رشادت‌هاي فراواني از خود نشان داد تا اينکه سرانجام در تاريخ 4/10/1365 در عمليات کربلاي4 در منطقه ام‌الرصاص در 19 سالگي به درجه رفيع شهادت نايل آمد و مفقودالجسد گرديد. پيکر پاک شهيد سيد محسن حسيني در سال 1376 به ميهن اسلامي بازگشت و در گلزار شهداي رهنان به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان 2

در سال 1349 سيد تقي در شهر رهنان از توابع استان اصفهان، قدم به عرصه هستي نهاد روزهاي کودکي را با بازي و نشاط پشت سر نهاد و سپس به مدرسه رفت. چند سال بعد با آنکه به تحصيل علاقمند بود اما به دليل مشکلات اقتصادي آن را رها کرد و به شغل آزاد پرداخت. سيد تقي با آنکه نوجوان بود اما مقتضيات زندگي را به روشني درک مي‌کرد، روح والايي داشت و عقايد مذهبي در دل او ريشه دوانيده بود. پس از شروع جنگ به فعاليت‌هاي مذهبي و حضور در مسجد روي آورد و از سال 1363 عازم جبهه‌هاي نبرد گشت او 2 سال با رشادت جنگيد و در 16 سالگي در تاريخ 4/10/1365 در عمليات کربلاي4 به فيض شهادت نائل آمد. اما جسم خونينش درمنطقه ام‌الرصاص باقي ماند و 9 سال بعد در سال 1374 به وطن بازگشت و با افتخار به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان 2