ليست شهداي دفاع مقدس (ح)

سيف الله در سال 1344 در شهر «آبادان» و در خانواده‌اي کارگري که از لامرد مهاجرت کرده بودند، متولد شد. تحصيلاتش را تا کلاس پنجم ابتدايي ادامه داد و سپس در خياطي به کار مشغول شد. با آگاهي از اوضاع اجتماعي کشور در سال 1357 به صفوف مبارزين پيوست و بيشتر شب‌ها در آبادان به پخش اعلاميه مشغول بود. پس از پيروزي انقلاب، با ايمان به آرمان‌هاي بلند امام خميني (ره) در دفاع از انقلاب پاي فشرد و افشاگر توطئه‌هاي ضدانقلاب بود. در آستانه‌ي جنگ تحميلي به عضويت سپاه پاسداران درآمد و تا لحظه‌ي شهادت از تماميت ارضي کشور دفاع کرد. وي در بين خانواده و اقوام به غيرت و مردانگي معروف بود. پس از درگذشت پدر، سرپرستي خانواده را برعهده گرفت ليکن، دفاع از انقلاب را بر آسايش خانواده ترجيح داد. سرانجام در عمليات بزرگ ثامن‌الائمه (ع) ، در حالي که شاهد آزادسازي آبادان بود، در نزديکي پل مارد در تاريخ 6/7/1360 در سن 26 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:كتاب حديث عاشقان صفحه 155

يوسف حسين‌پور در روز اول فروردين ماه سال 1331 در روستاي ييلاقي بندپي از توابع شهرستان بابل و در خانواده‌اي مذهبي و متدين ديده به جهان گشود.
پنج ساله بود که زلزله‌ي شديدي منطقه‌ي محل زندگي آن‌ها را تقريباً ويران کرد اما خواست خدا اين بود که وي به همراه ديگر اعضاي خانواده سالم بمانند.
در شش سالگي به مکتب‌خانه رفته و به يادگيري قرآن کريم و خواندن و نوشتن پرداخت سپس در مغازه‌ي بقالي پدرش مشغول به کار شد، اما چون بهره‌ي لازم را در اين کار نمي‌ديد به همراه پسرعمه‌اش عازم تهران شد و به کار در کارگاه کشبافي پرداخت.
در سال 1351 ازدواج نمود و چهار فرزند از خود به يادگار گذاشت. در سال 1352 قصد خراسان کرده و به مشهد مقدس مهاجرت کرد و دوباره مشغول کار کشبافي و آهن فروشي گرديد.
پس از مدتي با اوج گيري انقلاب شکوهمند اسلامي، فعالانه در تظاهرات و راهپيمايي‌ها شرکت نمود و در راه انقلاب تلاش‌هاي زيادي کرد به همين دليل دوبار از سوي ساواک دستگير شد اما به دليل نداشتن مدرک مستند از وي، آزاد گرديد.
پس از پيروزي انقلاب و تشکيل جهادسازندگي به اين نهاد پيوست تا دين خود را به انقلاب و اسلام ادا نمايد. با شروع جنگ تحميلي عاشقانه به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل اعزام شد و در مناطق مختلفي چون منطقه بستان، فاو و تنگه چزابه شرکت کرد و در آخرين عمليات در منطقه شلمچه به تاريخ 28/3/1366 بر اثر اصابت ترکش خمپاره در سن 35 سالگي به درجه رفيع شهادت نايل آمد و پيکر پاکش در قطعه‌ي شهدا بهشت رضا مشهد به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس   -  صفحه: 401

نادر حسين‌پوري در تاريخ 1/10/1344 در شهرستان عجب‌شير استان آذربايجان‌شرقي به دنيا آمد. با توجه به شغل پدر ( ارتشي ) تحصيلات مقدماتي را در شهرهاي مختلف با موفقيت به پايان رساند. در آزمون سراسري سال 1363 دانشگاه‌ها در رشته‌ي « کارداني الکترونيک » پذيرفته شد، ولي انصراف داد. سال بعد دوباره شرکت نموده و در رشته‌ي « طراحي جامدات » دانشگاه شيراز پذيرفته شد که از طريق جابجايي، به دانشگاه تبريز انتقال يافت.
حسين پوري علاقه زيادي به تلاوت قرآن داشت و نمازهاي خود را با حالت خاصي اقامه مي‌نمود. ارادت ويژه‌اي به امام (ره) داشت و پيروي از آن حضرت را موجب سربلندي اسلام و مسلمين در سراسر جهان مي‌دانست. حسين‌پوري قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در راهپيمايي‌ها و تظاهرات مردمي شرکت مي‌کرد و بعد از پيروزي، در صحنه‌هاي مختلف، حضوري فعال داشت و در دبيرستان با هواداران گروهک‌هاي وابسته به شرق و غرب بحث و مناظره مي‌کرد.
وي پس از اخذ ديپلم به خدمت سربازي اعزام گرديد؛ ولي پس از هفت ماه خدمت به علت قبولي در دانشگاه ترخيص شده و به تحصيلاتش ادامه داد. او در هنگام تحصيل، فعاليت اجتماعي داشت و با جهاد دانشگاهي همکاري مي‌نمود. حسين‌پوري در جنگ شهرها و در بمباران شهرستان مياندوآب در تاريخ 12/11/1365در سن 21 سالگي به فيض شهادت نايل آمد.

منبع:پرونده شهيد در مديريت فرهنگي دانشگاه تبريز

امير در خانواده‌اي مذهبي و عاشق دين مبين اسلام به دنيا آمد؛ او موجودي بي‌آلايش بود که تن به مسايل مادي نمي‌داد.
در دوران نوجواني و در زمان نظام فاسد پهلوي آگاهانه راه اسلام را انتخاب کرد و در کلاس‌هاي درس استاد شهيد عباس‌علي ناطق‌نوري شرکت کرد و به کسب معارف غني اسلام پرداخت.
هم‌زمان با يادگيري قرآن و شناخت اسلام، با راهنمايي‌هاي استادش به ماهيت پليد طاغوت پي برد و در جهت افشاي ماهيت آن تلاش نمود. وي که به نقش هنر اسلامي در شناساندن فرهنگ اسلامي و افشاي حکام جور آگاه بود، از اين هنر استفاده کرد که نمايش " تثليت شوم " نمونه‌اي از آن است.
حسين‌خاني در اکثر تظاهرات‌ها شرکت فعال داشت و هم‌زمان با آن اعلاميه و پوستر امام را نيز پخش مي‌کرد. از آن‌جا که ساواک بر اين مسئله آگاه بود، با يورشي سعي در دستگيري استاد ناطق‌نوري و شاگردانش که امير هم يکي از آن‌ها بود، کرد که با آگاهي از اين موضوع از چنگ آنان گريختند و چند هفته‌اي مخفيانه زندگي مي‌کردند تا اين‌که انقلاب به نقطه‌ي اوج خود رسيد و آن‌ها توانستند آزادانه شروع به فعاليت کنند.
با پيروزي انقلاب به صورت افتخاري در کميته‌ي انقلاب مشغول فعاليت شد و بعد از مدتي به استخدام رسمي اين نهاد درآمد و ضمن آن با برپايي کلاس قرآن سعي کرد فرهنگ غني اسلام را گسترش دهد.
امير آن‌گاه به استخدام سپاه پاسداران درآمد و در واحد فرهنگي مشغول به کار گشت. او در نهاد انجمن اسلامي و سپاه را دوست داشت و در دعاهاي کميل به يک معنويت خاصي مي‌رسيد.
وي سرانجام در تاريخ 3/3/1361 هنگام عمليات بيت‌المقدس در خرمشهر به شهادت رسيد و مهمان خوان گسترده‌ي الهي گشت.

منبع:روزنامه كيهان   -  تاریخ:  1380/3/12

هادي حسين‌زاده در روز بيست و ششم تير ماه سال 1335 در خانواده‌اي مذهبي و در شهرستان ماهشهر به دنيا آمد.
دوران کودکي و تحصيلات خود را در ماهشهر سپري نمود و بعد از اتمام دبيرستان وارد دانشسراي راهنمايي اهواز شد و فعاليت سياسي و مذهبي خود را از اين زمان به کمک يکي از برادران و استادان شروع کرد که اين فعاليت پخش کتاب و نوار و اعلاميه‌هاي رهبر کبير انقلاب بود.
بعد از اتمام دانشسرا به خدمت سربازي اعزام شد؛ و در سال 1357 به نداي رهبرکبير انقلاب لبيک گفت و بعد از تشويق سربازان پادگان را ترک کرد و مدت زيادي مخفيانه در اهواز فعاليت مي‌نمود.
بعد از پيروزي انقلاب به پادگان رفت و خدمت سربازي خود را به پايان رسانيد و سپس در آموزش و پرورش اهواز استخدام شد.
با اين‌که محل کارش اهواز بود ولي روح جهادگرش به او اين اجازه را نداد که آن‌جا بماند و به سوي مردم محروم ايذه شتافت و در آن‌جا علاوه بر تدريس در مدارس، در جهادسازندگي ايذه فعاليت شبانه‌روزي داشت، و در کنار اين تلاش، با روابط عمومي سپاه ايذه نيز همکاري مجدانه‌اي داشت.
او پس از اين حضور مؤثر و خدمت يک ساله در ايذه، براي فراگيري علوم ديني به قم هجرت کرد.
با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران، و پس از 5 ماه اقامت در قم، دوباره به بسيج اهواز پيوست و در پشت جبهه فعاليت مي‌کرد اما به عنوان عضو انجمن اسلامي لشکر 92 زرهي اهواز به عنوان ديده‌بان به منطقه سوسنگرد اعزام گرديد و بعد از 3 ماه تلاش و کوشش در راه خدا در تاريخ 24/9/1359 در سن 24 سالگي به نداي حق لبيک گفت و به لقاءالله پيوست.
روحش شادباد

منبع:كتاب ميان مدرسه وعشق   -  صفحه: 64

سيدجمال فرزندي پاک از سلاله آل طه بود. انساني وارسته از تعلقات دنيا؛ در روستاي جم استان بوشهر بزرگ شد و در آغازين سال‌هاي انقلاب به عضويت بسيج درآمد تا او نيز نگهبان و حافظ انقلاب باشد.
سيد در زمان جنگ تحميلي مردانه جنگيد و سرانجام در هنگام عمليات کربلاي 4 در شلمچه در تاريخ 4/10/1365 به شهادت رسيد و در گلزار شهداي شهرستان جم به خاک سپرده شد.

منبع:ماهنامه عرشيان   -  شماره مجله: 23

عزت‌الله در سال 1344 به دنيا آمد و در روستاي دنرج حاتم خان منطقه‌ي چايپاره ازتوابع شهرستان خوي بزرگ شد.
خانواده‌اش کشاورز بودند و او در کنار پدري زحمتکش پرورش يافت. 7 ساله بود که به مدرسه رفت. با اتمام دوره‌ي ابتدايي، دوره‌ي راهنمايي را در روستاي حاجيدار با تحمل رنج و مشقت به پايان رساند سپس به دبيرستان جهاد قره ضياالدين راه يافت.
سال دوم دبيرستان، جنگ تحميلي آغاز شد و او درس و مدرسه را رها کرد و در خيل رزمندگان اسلام به جبهه رفت. عزت‌الله يک بار نيز به زيارت امام علي بن موسي الرضا (ع) مشرف گرديد و آن‌جا در جوار حرم پاک امام عاشقان از خدا تقاضاي شهادت در راه حق را نمود.
چند روزي نگذشت که دعايش مستجاب شد و در روز هفتم خرداد سال 1365 در سنّ 21 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:روزنامه كيهان  

اسدالله در روز ششم مهرماه سال 1349 در روستاي «نورآباد» متولد شد و در خانواده‌اي عاشق بيت عصمت و طهارت باليد و رشد کرد. در هفت سالگي قدم بر عرصه‌ي علم و دانش نهاد، تحصيلات ابتدايي را در دبستان «هجرت خندق» و راهنمايي را در مدرسه‌ي شهيد اندرزگوي «لامرد» با رتبه‌ي ممتاز به پايان رساند و سپس وارد دانشسراي تربيت معلم امام صادق (ع)لامرد شد. نوجواني از نسل انقلاب بود که بيشتر عمرش را در فضايي اسلامي گذرانده بود. با قلبي پاک در افق‌هاي روشن اميد، آينده‌اي بهتر را جستجو مي‌کرد که جنگ خانمانسوز عراق عليه ايران آغاز شد.
پس از کسب آمادگي‌هاي لازم در بسيج، ابتدا در ستاد جمع‌آوري کمک‌هاي مردمي فعال شد و مدتي بعد علي‌رغم سن کم، راهي جبهه‌هاي نبرد گرديد.
چهل و پنج روز در محور آبادان به پيکار با دشمن پرداخت. در بازگشت از جبهه دوباره رحل سفر بست و همراه سپاهيان موسوم به حضرت محمد (ص) رهسپار ديار عشق شد. در جبهه پيک گردان حضرت زينب (س) جمعي لشگر 19 فجر بود.
در سپيده‌دم خونين روز 4/10/1365 در سن 16 سالگي خورشيد هنگامي که از افق گلگون شلمچه سربر آورد که پيکر غرقه به خون آن چابک‌سوار عشق در کنار درياچه‌ي ماهي، شاهد حماسه‌آفريني‌ رزمندگان اسلام بود. بيست روز مهمان ملائک بود تا آن‌که عمليات کربلاي 5 آغاز شد و پيکر پاکش به پشت جبهه منتقل گرديد.

منبع:كتاب حديث عاشقان صفحه 153