ليست شهداي دفاع مقدس (ج)

حسین در سال 1338 در آغوش مادر جای گرفت؛ روزهای کودکی‌اش در شهرستان صومعه‌سرا گذشت و خیلی زود با آیین پاک احمدی آشنا گشت و قصه‌ی شجاعت و عدالت‌خواهی فرزندان حضرت زهرا (س) او را نیز تشنه‌ی مکتب سرخ حسینی گرداند.
لذا زمانی که جنگ‌تحمیلی آغاز شد، در جرگه‌ی جان بر کفان اسلام قدم به صفوف مقدم رزم نهاد.
جوان‌بخت سرانجام در تاریخ 24/8/1361 در سنّ 23 سالگی در سومار از شراب طهور بهشتی نوشید.

منبع:روزنامه جمهوري اسلامي   -  تاریخ:  1383/7/27

فرامرز جوانشير در سال 1326 در شهر تهران به دنيا آمد. سال‌هاي کودکي را در آغوش مادر گذراند و از سرچشمه‌ي محبّت پدر سيراب گشت. سال‌ها گذشت؛ او که از ياران شهيد نامجو بود، از طرف آن شهيد براي ترميم دانشکده‌ي افسري و تبديل آن به فيضيه‌ي ارتش انتخاب شده بود.
روزهاي اول انقلاب که دانشکده‌ي افسري جولان‌گاه گروه‌ها و احزاب سياسي شده بودند، وظيفه‌ي خطيري داشت و حفظ گرداني که همه‌ي نيروهاي جوان هدف احزاب شده بودند، بسيار خطرناک مي‌نمود. او با درايت و مديريت خاص خود توانست گردان خود را حفظ کند و آن‌ها را با روشن‌گري‌هاي صحيح از ورود به احزاب باز دارد.
با آغاز جنگ تحميلي او به همراه گردان تحت امر خود به خرمشهر اعزام شدا و با تشکيل گروه‌هاي ده نفري، به حفاظت از آن شهر مظلوم پرداختند. خود او علاوه بر فرماندهي گردان، سرپرست يک گروه ده نفري بود که همه از دانشجويان دانشکده‌ي افسري بودند و در اطراف پادگان دژ به نبرد با عراقي‌هاي متجاوز مي‌پرداختند. دشمن با شدت تمام سعي در تصرف خرمشهر داشت و اين رزمندگانِ داوطلب مانع سقوط آن شهر شده بودند.
در روز 8 مهرماه 1359 دشمن با استفاده از آتش شديد، به کوبيدن پادگان دژ و اطراف آن پرداخت. اين مرد بزرگ و يارانش که در حالت پارتيزاني به دفاع از شهر مشغول بودند، با وجود آتش سنگين دشمن، قدمي عقب ننشستند و در مقابل دشمن ايستادند.
در اين درگيري‌ها سرگرد جوانشير مورد هدف ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و توسط پرسنل تحت امر خود که به او اعتماد کامل داشتند، به پشت جبهه منتقل گرديد و در بيمارستان بر اثر شدت جراحات وارده در سنّ 33 سالگي به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد.
جوانشير از اولين فرماندهان ارتش بود که در روزهاي آغازين جنگ تحميلي به درجه‌ي رفيع شهادت رسيد.
پيکر پاک او به تهران منتقل و در بهشت‌زهرا (س) به خاک سپرده شد.

منبع:مطالب ارسالي ازسازمان ايثارگران نيروي زميني ارتش

محمدرضا جوانمردي در سال 1343 در عطرافشان بهارنارنج شهر شيراز در خانواده‌اي آرام و صميمي پا به عرصه هستي نهاد و با تربيتي آسماني و ايمان رشد پيدا کرد و قدم در راه علم گذاشت او تحصيلاتش را تا دوره راهنمايي ادامه داد ولي در اين مقطع از ادامه تحصيل بازماند و به جهت تامين هزينه معاش خانواده به کارهاي مختلفي از جمله نجاري و کارهاي ساختماني اشتغال ورزيد او از همان آوان کودکي و نوجواني با فقر و تلاش جهت کسب روزي حلال آشنا بود همزمان با اوج‌گيري مبارزات انقلابي مردم بر عليه رژيم پهلوي او نيز دوشادوش ساير برادران مومن و متعهدش به شرکت در تظاهرات و راهپيمائي‌هاي انقلابي پرداخت و باحضور سبزش در تمامي مراحل پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي درس پايداري و مقاومت را به نمايش گذاشت محمدرضا با گذراندن دوره‌هاي مختلف آموزشي به قهرمان هميشه سرافراز انقلاب شهيد چمران پيوست و در بسياري از جنگهاي نامنظم شرکت کرد و چندي بعد به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و به سوي ميدانهاي مبارزه و جهاد در جنوب شتافت و بارها بر اثر اصابت تير و ترکش دشمن بعثي مجروح گشت محمدرضا در سال 1364 همسري وفادار و شايسته برگزيد و صاحب يک فرزند شد.سرانجام در تاريخ 21/10/1365 در سن 25 سالگي در منطقه عملياتي شلمچه در عمليات کربلاي 5 با سمت مسئول محور در عمليات شرکت کرد و به ديدار دوست شتافت مزار اين شهيد گرانقدر در گلزار شهداي دارالرحمه شيراز قرار دارد.روحش شاد و يادش گرامي باد.

منبع:كتاب ناظران وجه الله

جوانمهر در سال1340 چشم بر جهان هستي گشود. کودکي او در سايه‌ي پرمهر خانواده سپري گشت و تعليمات دين مبين اسلام را از آنان فرا گرفت.
علي‌رضا خيلي زود درس ايثار و جوان‌مردي را از مکتب سرخ سيدالشهدا آموخت و دل‌بسته‌ي سيره‌ي اهل‌بيت (ع) گشت.
وي با آغاز جنگ تحميلي در جرگه‌ي سربازان لشگر اسلام به مصاف با بعثيان پرداخت و سرانجام در سال 1361 در عمليات والفجر مقدماتي از شربت طهور بهشتي نوشيد و در سنّ 21 سالگي شهيد راه حق شد.

منبع:مجله‌ي اوج

ستاره‌اي زيبا در آسمان چشمک مي‌زند تقويم سال 1345 را نشان مي‌داد، محمد چشم به ستاره‌ها دوخته بود اضطراب سراپايش را فرا گرفته بود ،اضطراب شيرين پدرشدن. ناگهان صداي گريه نوزادي در فضا پيچيد و ستاره‌اي قدم در خانه آنها گذاشت، اين خانواده گرچه از مال دنيا چيزي نداشت اما از خداوند جواهري به امانت گرفت کودک پسر بود پدر او را ناصر نام نهاد او در هفتمين بهار زندگي پا به پاي بچه‌هاي شهر راهي مدرسه شد تا سال دوم راهنمايي را به موفقيت به پايان رساند ولي به علت وضعيت مالي خانواده به بازار کار روي آورد و شغل قلم‌زني را پيشه نمود .
سالهاي نوجواني را در اوج مبارزات مردم و در روزهاي ملتهب انقلاب گذراند و همراه با خروش مردم در راهپيمايي‌ها و تظاهرات تا حذف رژيم منحوس پهلوي شرکت کرد. در آغازين روزهاي جنگ تحميلي به صف مبارزان حق پيوست . چهاردهم آبان ماه سال 1362 خاطره پرواز اين دلاورمرد ايران اسلامي را در دل خونين خود جاي داده است .ناصر جواهري در جريان عمليات والفجر4 در کردستان در سن 17 سالگي عطش و التهاب دروني خود را با جام شهادت فرو نشاند و آرام و سبکبال در ملکوت اشک و آتش به پرواز درآمد. پيکر پاکش را در گلزار شهداي رهنان به خاک سپردند.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان ج1

در سال 1339 در شهر اصفهان پا به عرصه گيتي نهاد، دوران کودکي را در زادگاهش سپري کرد و تحصيلاتش را تا اخذ مدرک ديپلم در رشته علوم انساني ادامه داد. مجيدضمن تحصيل در مدرسه جوشکاري را فرا گرفت، او با ساخت يک تفنگ ساچمه اي فعاليت خود را در حوزه مبارزه مسلحانه آغاز کرد و اظهار داشت: بايد در زمينه‌اي تخصص پيدا کني، که در آينده به درد مملکت بخورد و کشورمان را از وابستگي نجات دهد، او در زمان اوج‌گيري انقلاب اسلامي با تکثير و پخش اعلاميه‌هاي حضرت امام تلاش وافري در جهت پيروزي انقلاب انجام داد. زمانيکه امام به ايران بازگشت، مجيد مسئوليت پاسداري از خيابانها را در شب پذيرفت و بعد از اعلام پيروزي به خدمت سربازي رفت و در شهرهاي گرگان، کرج و جبهه‌هاي جنوب خدمت کرد.جواهريان در تاريخ 20/10/1359 بر اثر اصابت گلوله در سن 20 سالگي شهد شيرين شهادت را نوشيد و در جمع پيروان کاروان کربلا قرار گرفت.پس از شهادت او پدرش گفت:«من بسيار خوشحالم از شهادت پسرم، مخصوصاًً که در راه دين و کشور اسلاميمان شهيد شده است،‌ من هم حاضرم براي دفاع از اسلام و از بين بردن نيروهاي کافر بعثي به جبهه بروم و جانم را در اين راه بدهم.

منبع:كتاب اسوه‌هاي شهادت در اصفهان

نامش را غلام‌حسين گذاشتند، تا غلام اهل بيت عصمت و طهارت گردد. اهل روستاي نازمکان بود و متولد سال 1315؛ گرچه خانواده از مال دنيا اندوخته‌اي نداشتند اما از نعمت ايمان به ذات پاک پروردگار سيراب بودند.
غلام‌حسين در خانواده‌اي مؤمن بزرگ شد. زماني‌که جنگ تحميلي آغاز گشت داوطلبانه در ژاندارمري دهدشت ثبت‌نام کرد و سپس به اهواز اعزام شد.
جوبه دلاورمردي از تبار عاشوراييان بود که در روز بيستم آبان ماه سال 1359 در سن 44 سالگي به بيکران آسمان بال گشود و خون سرخش خاک اهواز را زينت داد.

منبع:ماهنامه وصال   -  شماره مجله: 32

جواد در سال 1332 به دنيا آمد. کودکي‌اش در شهرستان اراک سپري شد. روزهاي خوش کودکي يکي پس از ديگري مي‌گذشت و او در عنفوان جواني به خيل ياران و ياوران امام (ره) پيوست.
جواد در کسوت بسيجيان جان بر کف به جبهه رفت و بعد از نبردي دلاورانه در روز هفتم مردادماه سال 1361 به شهادت رسيد. وي در سنّ 29 سالگي به آسمان بال گشود.

منبع:روزنامه جمهوري اسلامي   -  تاریخ:  1382/7/22 -  صفحه: 3