احتمالا خبر را همه شنيده اند.مجامع معتبر بين المللي و دانشگاهيي مرتبط با حمل و نقل از جمله چهار موسسه معتبر جهانی شامل انجمن بینالمللی حمل و نقل عمومی (UITP)، سازمان برنامه محیط زیست سازمان ملل UNEP (یونپ)، موسسه GTZ و دپارتمان امور اقتصادی و اجتماعی سازمان مللUNDESA (United Nations Department of Economic and Social Affairs) ، شهر تهران را جزء پنج شهر برتر دنيا در توسعه حمل و نقل عمومي پايدار انتخاب كرده اند.خبر دلربا و لذت بخش است.
از آن خبرهايي است انسان را سر شوق مي آورد و غرور به سراعش مي آيد. بعضي ها هم دلشان بسوزد! اجازه دهيد يك راز برايتان بگويم. واژه "ايووووووول خارج" دو كلمه اي بود كه در تمام عمرم وقتي يك بار آن را شنيدم لذت بردم و حسابي خستگي چند روزه ام را از بين برد و اشك شوق در چشمهايم جمع شد. حتما مي خواهيد بدانيد راز اين دو كلمه عجيب و غريب و عاميانه چه بود كه اينگونه بر من اثر كرد. چهار پنج سال قبل؛ رييس دفتر معاون ترافيك شهردار تهران بودم.
ماهها بود سالن كنفرانس دفتر معاون شهردار تهران شاهد جنب و جوش عجيبي بود.رفت و آمدها بسيار زياد بود و برخي اوقات جلسات بيش از شش ساعت طول مي كشيد.حتي راننده ها و همكاران خدمات هم متوجه شده بودند اين نشست و برخاستها بوي ديگري مي دهد و حتما قرار است اتفاق خاصي رخ دهد.شهردار قاليباف هم مرتبا بالاخص صبح هاي زود مي امدند و بعد از يكي دو ساعت جلسه مي رفتند.اساتيد دانشگاه بالاخص دانشگاه اميركبير در كنار متخصصان حوزه حمل و نقل و ترافيك هزاران صفحه گزارش و مطلب تدوين مي كردند و زمان به سرعت مي گذشت.ديگر همه مي دانستيم قرار است تهران با ابتكار شهردارش صاحب BRT يا خطوط تندروي اتوبوسراني شود.
مراحل ساخت ايستگاهها در سرخه حصار آغاز شد.قرار بود ايستگاههاي خط يك از آزادي تا تهرانپارس به صورت پيش ساخته به سطح شهر منتقل شوند. كار كردن و ساختن ايستگاههاي اتوبوس تندرو در دماي چندين درجه زير صفر شبهاي سرخه حصار را فقط آنهايي مي توانند در ذهن مجسم كنند كه يكبار اين سرما را به همراه كار سخت تجربه كرده باشند.مطالعه و جانمايي مسير و همينطور طراحي و ساخت ايستگاهها با تلاش فراوان تمام شد. ديگر همه چيز براي انتقال و نصب ايستگاهها در يكي از سخت ترين و حساس ترين خيابانهاي شهر آماده بود. شهردار قاليباف گزارش اقدامات را در جلسه حضوري شنيدند و شايد همگان منتظر تشويق شهردار بودند.شايد هم فرصت براي اندكي استراحت مي خواستند تا خود را براي پروژه نصب و راه اندازي مسير آماده كنند.شهردار پرسيدند چقدر زمان براي بهره برداري از خط تندرو نياز داريد؟
پاسخ حداقل 45 روز بود.پاسخي كه لبخند معروف را بر لبهاي قاليباف جاري كرد و قاطعانه دستور دادند كار بايد ظرف چهار روز به اتمام برسد و دقيقا به خاطر دارم يك روز از آن چهار روز عيد غدير خم بود. تلاش شبانه روزي آغاز شد. بيش از بيست اكيپ تشكيل شد و دهها كفي و جرثقيل در قالب زمانبندي مشخص و بدون استراحت اقدامي بزرگ و به ياد ماندني را آغاز كردند. حتي همكاراني داشتيم كه مي گفتند اين كار عملي نيست اما نتيجه چيز ديگري بود. قطعات پيش ساخته هر ايستگاه در دو تا سه كفي در سرماي خشك و جانسوز سرخه حصار بارگيري مي شد و بلافاصله شروع به حركت مي كرد.
دو شب اول را به جرئت مي گويم هيچ كدام از همكاران بيشتر از يكي دو ساعت نخوابيدند تا جابجايي و حمل ايستگاهها به اتمام رسيد. در هر دو شب هم شهردارمان را چندين بار كنار خود در نيمه هاي شب مي ديديم و خدا قوت گفتنش آرامش عحيبي به همه ما مي داد. دو روزي هم مونتاژ و رفع عيب طول كشيد و جمعه شب كه در معيت معاون حمل و نقل و ترافيك شهردار تهران از آزادي تا تهرانپارس را براي صدمين بار طي كرديم لبخند رضايت را بر چهره ايشان براي اولين بار در آن چهار روز بسيار سخت ديدم و بالاخره صبح شنبه اول هفته آمد و همشهريان تهراني به يكباره با اتاقكهايي مواجه شدند كه برايشان عجيب بود.
يكي مي پرسيد اتوبوس داخل ايستگاه مي آيد؟ يكي مي پرسيد پس ايستگاه كجاست و دهها سئوال ديگر كه دقايق اوليه مواجهه با ايستگاههاي تندرو ذهن هر كسي را به خود مشعول مي كرد. در ايستگاه داريوش كه اتفاقا مسئوليت حمل و جانمايي آن و نيز رفع عيب تا بهره برداري اش بر عهده من بود جوان حدودا بيست ساله اي را ديدم كه وقتي وارد ايستگاه شد كمي تامل كرد و به يكباره به هوا پريد و فرياد زد: ايوووووول خارج...دمت گرم شهرداري.....و من آن لحظه از ديدن شادي آن جوان خستگي و بي خوابي چند روز گذشته را فراموش كردم و اشك شوق بر چشمانم حاري شد.
اگر من كه نقشي بسيار جزئي و در حد يك ناظر داشتم اينگونه خوشحال شدم حال مجسم كنيد شهردار تهران و يا معاون ترافيك شهردار تهران در آن روز چه حسي داشتند و غمناك تر آنكه مجسم كنيد وقتي اين كار بزرگ را با قصد و غرض به باد حمله گرفتند و فيلم معروف 7دقيقه اي را براي توقف آن و تخريب وجهه شهرداري ساختند چگونه خستگي را بر تن مي گذاشتند.
اما امروز روزي است كه هيج كس خستگي و كم لطفي و بي معرفتي را نمي شناسد و برايش ارزشي نمي گذارد چون همگان مي دانند كه احداث خطوط تندرو اتوبوسراني و افزودن ناوگان اتوبوسزاني با كيفيت چگونه عصاي دست شهروندان شده و صدايش مرزها را پشت سر گذاشته و تهران را هم رديف چهار شهر برتر دنيا در توسعه حمل و نقل عمومي پايدار قرار داده است.
امروز براي مردم تهران روز بزرگي است چرا كه نام شهر آنها اين بار نه به خاطر آلودگي هوا و طنز معروف آب پاشي با هواپيماي سمپاش براي كاهش آلودگي هوا بلكه به خاطر كار و همت و تلاش در دنيا بر زبانها جاري شده است.اين بار نام شهر تهران چون نگيني مي درخشد هر چند شهرداري اش را متهم مي كنند كه در زمان آلودگي هوا فواره هاي چند ميدان شهر را روشن نكرد و موجب افزايش آلودگي هوا شد. امروز شهر تهران به خود مي بالد كه اگر شهرداري اش در توليد خودرو و سوخت بي كيفيت نمي تواند نقش ايفا كند هر آنچه مي توانست در طبق اخلاص تقديم همشهريانش نمود و با گسترش خطوط تندرو و مترو و حركت به سمت شهر الكترونيك ثابت كرد كه ما مي توانيم. ما هم به عنوان يك شهروند به شهر خود مي باليم و اين غرور و افتخار را به تمام مردم ايران تقديم مي كنيم..زنده باد ايران...زنده باد تهران
وبلاگ آوای سبز