پاسخ به:ليست شهداي دفاع مقدس (ت)
شهيد عبدالامير تقي زاده
![](http://www.sobh.org/images/Shohada/kenar.jpg)
|
تاريخ تولد :1339
|
نام پدر :غلام حسين
|
تاریخ شهادت : 12/2/1361
|
محل تولد :خوزستان /آبادان /-
|
طول مدت حیات :22
|
محل شهادت :بيمارستان گلستان اهواز
|
مزار شهید :گلزارشهداي آبادان |
با عبدالامير از همان ابتداي کودکي دوست بودم. سال 1339 در آبادان متولد شد و پدر و مادرش که دزفولي هم بودند او را در جوي کاملاً مذهبي که ارادت خاصي نسبت به اهل بيت داشتند، پرورش دادند. از همان کودکي هوش و استعدادش او را از ديگر اعضاي خانواده متمايز ساخت و در دوران تحصيل عموماً به عنوان شاگرد ممتاز به حساب ميآمد. بعد از اتمام دوران راهنمايي وارد هنرستان فني شد و رشتهي برق را انتخاب کرد. آشنايي با امام و راهش تحول عظيمي را در او به وجود آورد. در مسائل اعتقادي هر مطلبي را به سادگي نميپذيرفت، اول بايد به آن ميرسيد بعد آن را بپذيرد. وقتي کنکور داد در رشتهي مهندسي برق دانشگاه آمل قبول شد. پس از مدتي تحصيل با ايجاد انقلاب فرهنگي دانشگاهها تعطيل شد و او به جهاد پيوست و مشغول برقرساني روستاها شد. با شروع شدن جنگ مسئول کميته ارزاق جهاد شد و توزيع اقلام و مواد غذايي بين رزمندگان جبهه آبادان را بر عهده گرفت. عبدالامير هيچ گاه دوست نداشت بيکار بماند. در تابستان جنوب که دماي هوا 50 درجه بود مشغول برقرساني به روستاها ميشد و در حالي که عراق در جادهي آبادان _ ماهشهر و ميدان تير آبادان مستقر بود همچنان مشغول تأمين برق آبادان از فاصلهي 18 کيلومتري بود که بالاخره موفق شد با زبان روزه برق را تا سنگرهاي رزمندگان اسلام برساند و دعاي خير آنها را متوجه خود سازد. روزهاي ابتدايي با بيل مکانيکي کانالي طولاني به عنوان سنگر حفر نمود و تعجب همه را برانگيخت. هيچ وقت يادم نميرود در جريان برقرساني به آبادان وقتي قرار بود تيرهاي برق را ايجاد کند ارتفاع زياد بود و دقيقاً در ديد دشمن قرار داشت. بچهها هربار او را از بالاي تير به پايين ميکشيدند ولي او هر بار بالا ميرفت و به کارش ادامه ميداد. عبدالامير دوبار تا آستانه شهادت پيش رفت ولي خودش با اطمينان ميگفت: من بار سوم شهيد ميشوم. در همين اثنا برايش از دانشگاه اخطاريه آمد که اگر برنگردد اخراج ميشود. بچهها بهش ميگفتند برو حيف است فقط چند واحد مانده، اما او ميگفت مگر ميشود از منطقهي جنگي خارج شد و در دانشگاه راحت مشغول درس خواندن شد. عمليات بيتالمقدس بود و در جاده خرمشهر _ اهواز مشغول خاکريز زدن که در يورش هواپيماهاي دشمن دچار حادثه و بر اثر اصابت بيل لودر مجروح شد. او را به بيمارستان گلستان اهواز منتقل کردند اما خدا نخواست بيشتر از اين زميني بماند و براي همين در دوازدهمين روز از ارديبهشت ماه 1361 در 22 سالگي به ضيافتي عظيم دعوتش کرد تا از شراب طهور الهي سرمست شود. هماکنون گلزار شهداي آبادان معطر به عطر آسماني اوست.
![](http://www.sobh.org/images/Shohada/line.gif)
منبع:كتاب نخل هاي ايثار - صفحه: 43
|
|
|
![](http://www.sobh.org/images/Shohada/icon-shohada.gif) |
شهادت |
|
|
پنج شنبه 14 بهمن 1389 7:16 PM
تشکرات از این پست