ليست شهداي دفاع مقدس (ت)

سال 1352 به دنيا آمد.
از اهالي شهرستان ايوان استان ايلام بود. تولّدش شور و شعفي خاص ميان اهل خانه پديد آورد.
حمدالله هنوز سرمست از بازي‌هاي کودکانه بود که هواپيماهاي متجاوز رژيم عراق به زادگاهش حمله نمودند و برايش در سنّ 12 سالگي مرگ را به ارمغان آوردند. روز هجدهم خردادماه سال 1364 روز پرواز حمدالله بود.

منبع:كتاب ملكوتيان   -  صفحه: 203

سال 1344 براي عباس سال زيبائي بود شور عجيبي در دل داشت، فرزندش را تنگ در آغوش گرفت و از خداي منان سلامتي و بهروزي او را خواستار شد ناصر گرچه دوران خردسالي را در هاله‌اي از فقر گذراند اما اميدش به رحمت خدا همچنان او را سرزنده و شاد نگه داشت.در 7 سالگي با سعي و تلاش به آموختن پرداخت و تا پايان سال سوم راهنمايي تحصيل نمود اما به علت مشکلات مالي به ناچار به کار روي آورد و در حرفه قاب سازي به کسب تجربه پرداخت.
انقلاب اسلامي آغاز راه نويني براي زيبازيستن بود ناصر نيز شوق عجيبي براي درک اين زيبايي داشت لذا به عضويت بسيج درآمد و بعد از آغاز جنگ در ميان انبوه ياوران روح‌الله نداي لبيک سر داد تا اينکه در بيست و سومين روز از تيرماه سال 1361 در عمليات رمضان در ماه ميهماني خدا بر سر خوان گسترده الهي نشست و در سن 17 سالگي رداي سرخ شهادت را بر تن نمود. جنوب بصره براي هميشه پيکرش را در خويش نگه داشت تا در روز محشر گواهي باشد بر مظلوميت شيعيان زهراي اطهر (س).

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1ص209

حسن تيرخطير در روستاي باغدشتاز در خانواده‌ي مذهبي و سخت‌کوش به دنيا آمد و با توجه به مهاجرت خانواده به کفشگرکلاي بزرگ تحصيلات ابتدايي و راهنمايي خود را در مدارس آن‌جا سپري نمود. او در سال 65 هم‌زمان با اخذ ديپلم با کسب رتبه‌ي عالي در رشته‌ي مهندسي کامپيوتر به دانشگاه شيراز راه يافت و هم‌زمان با تحصيل در معاونت امور دانشجويي سپاه نيز مشغول به کار شد. پس از گذشت مدتي از تحصيل و اشتغال به کار هم‌زمان با شروع عمليات کربلاي 5 تقاضاي اعزام به جبهه را کرد ولي با حضور او مخالفت شد و او تصميم گرفت که استعفاي خود را تقديم سپاه نمايد لذا سپاه با شرط اين‌که او ايام مأموريت خود را در هفت تپه بگذراند با اعزام او موافقت کرد.
حسن براي شرکت در عمليات والفجر 10 در سال 1367 عازم جبهه شد و در اين عمليات با اصابت گلوله خمپاره به چادر آن‌ها دچار سوختگي شديدي شد و به بيمارستان وليعصر قائمشهر انتقال يافت و هنوز سوختگي‌هايش التيام نيافته بود که در روز چهارم خردادماه مصادف بيست و چهارم رمضان 67 دوباره عازم جبهه جنوب کشور گرديد و بعد از چند روز اقامت در شلمچه و نبرد با دشمن در نزديکي مرز ايران در جايي که آن را چهار راه شهادت مي‌نامند در سن 20 سالگي از ناحيه‌ي پا مجروح گرديد و به علت جراحتي که از قبل داشت موفق به بازگشت به مرز ايران نشد و بعد از هشت سال در سال 1374 پيکر مطهرش بر فراز دست‌هاي مردم هميشه در صحنه قائمشهر با شکوه تشييع گرديد.

منبع:سايت سبزسرخ

محمد در سال 1345 به دنيا آمد، خانواده بلندآوازه‌ترين و با عظمت‌ترين نام عالم هستي يعني محمد را براي او برگزيدند.
وي در دوران تحصيلات با استعداد ذاتي خود تلاش نمود شناخت عميق و مناسبي را نسبت به مباني ديني پيدا کند. نسبت به انقلاب اسلامي و جايگاه رفيع ولايت فقيه و رهبري هدايت‌گرانه امام (ره) عشق‌ورزي توام با معرفت عقيدتي داشت و علي‌‌رغم کمي سن با تمام وجود تلاش مي‌کرد در جهت اداي تکليف موفقيت‌هايي را به دست آورد. در کنار امور درسي آن چنان در فعاليت‌هاي مذهبي، اجتماعي در مدرسه و پايگاه‌هاي مقاومت و اموري نظير راهپيمايي فعال بود و هيچ‌گونه خستگي به خود راه نمي‌داد.
بعد از پيروزي انقلاب نيز در سپاه و بسيج فعاليت داشت و اخبار جنگ را از طريق رسانه‌ها دنبال مي‌کرد. اما نتوانست دوري از سرزمين حماسه را تحمل کند و خود را به ميادين نبرد رساند.
سرانجام اين عاشق پاک‌باخته در بيست‌وسوم مرداد ماه سال 1360 در سر پل ذهاب در سن 15 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:كتاب شقايق هاي آسماني جلد 1   -  صفحه: 43

جعفر تيغ‌نورد در سال 1342 در شهر فومن از استان گيلان در خانواده‌اي پر مهر ديده به جهان گشود. وي تحصيلاتش را تا سال سوم دبيرستان ادامه داد. در سال 1360 با گروه تئاتر ابوذر فعاليت هنري خويش را آغاز كرد.
نمايش «مسلمانان آن‌سوي ديوار » به كارگرداني علي ‌پور‌جاني نقطه‌ي عطف زندگي هنري جعفر بود. وي با ايفاي نقش يك «محصل» در اين زمينه هنرنمايي كرد.
در ادامه‌ي اين راه وي با جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل آشنا شد و به ديارعاشقي شتافت. وي در سال 1361 در دهم ارديبهشت ماه، در منطقه‌ي خرمشهر، عمليات بيت‌المقدس در سن 19 سالگي به ديار ابدي شتافت و نامش در صفحه‌ي هنرمندان عاشق جاودانه گشت.

منبع:كتاب هزارچشمه‌ي خورشيد صفحه 48

ذهنم خسته‌ي نبودن توست و روحم سنگين داغ نديدنت.
18 ساله بودي که در منطقه‌ي کرخه در عمليات فتح‌المبين شرکت کردي. دومين روز از فروردين‌ماه 1361 بود. عطش شهادت را مي‌شد در چهره‌ي تک‌تک بچه‌ها خواند. انگار همه‌جا بوي وصل مي‌داد و تو همان‌جا بودي که به دعوت حق لبيک گفتي و به ديدار خدا شتافتي.
سال 1343 در کوتيان چشم گشودي. نامت را "قربان‌علي" گذاشتند تا فدايي مولاي موحّدان و فرزندانش شوي تا نگذاري اسلام، مظلوم واقع شود. جنگ برايت ارمغان کميل شب جمعه‌اي بود که با رهبر و خداي خود عهد کردي با بعثيون متجاوز بجنگي تا به فوز شهادت نايل شوي و شهادت برايت دعوت به مهماني باشکوهي که شرکت در آن را بزرگ‌ترين افتخار خود مي‌دانستي.
هيچ‌گاه نتوانستي خدا را فراموش کني؛ خدا برايت نزديک‌تر از سياهي چشم به سفيدي‌اش بود. حالا چندين سال است که پيکر مطهرت خاک گلزار شهداي صفي‌آباد را متبرّک کرده است و زيارتگاه عشاقي شده است که هر پنج‌شنبه گرد مزارت حلقه مي‌زنند و مي‌خوانند "الرحمن علم القرآن"

منبع:كتاب سبك بالان ساحل ها صفحه 25

عيدو تيموري در سال 1344 در يكي از روستاهاي شهرستان زابل چشم به جهان گشود. وجود مشكلات و تنگناهاي مالي، نتوانست در عزم وي براي تحصيل خللي وارد كند و موفق به كسب مدرك ديپلم گرديد. ضمن كار و درس از همكاري با بسيج روستا نيز غافل نبود. تلاش و جديت او در كارهاي شخصي و جمعي، نمودي بارز داشت. محبت‌ها و رفتار مهرآميزش، خاطرات خوشي را براي خانواده و دوستانش به يادگار گذاشت. تيموري بر اثر اصابت تركش مجروح گرديده و براي استراحت به منزل آمده بود. ولي چند روز بعد طاقت نياورد و به جبهه بازگشت و مي‌گفت من هرگز نمي‌توانم در منزل استراحت كنم و هم‌رزمانم در جبهه سرگرم مبارزه باشند. وي پس از يك سال حضور در جبهه‌هاي نبرد، بر اثر بمباران شيميايي به فيض شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد4 صفحه 71

رضا در شهرستان تويسرکان ديده به جهان هستي گشود و در سايه زحمات بي‌دريغ خانواده بزرگ شد. فرامين دين مبين اسلام را آموخت و دل‌بسته مکتب سرخ ولايت گشت.
رضا در زمان جنگ تحميلي فرمان امام امت (ره) را لبيک گفت و به منظور دفاع از کيان ايران اسلامي عازم ميدان جنگ شد.
تيموري مردانه جنگيد و سرانجام در روز يازدهم شهريور ماه سال 1362 در پيرانشهر به شهادت رسيد.

منبع:ماهنامه جاودانه ها   -  تاریخ:  1388/6 -  شماره مجله: 94