ژول ورن
زمستان سال 1828 فرا رسید. پییر و سوفی ورن در انتظار تولد اولین فرزندشان بودند. سرانجام در هشتمین روز ماه فوریه، «ژول گابریل ورن» متولد شد.نانت، پاییز 1839: ژول، نوجوان 11 ساله كه از سختگیریهای خانواده به ستوه آمده بود، مخفیانه به یك كشتی پستی رفت و به عنوان جاشو در آن استخدام شد. این كشتی به هند میرفت. ژول سرشار از هیجان بود. بالاخره سفری پرماجرا را آغاز كرده بود. اما این هیجان دیری نپایید.در یكی از بندرهای میان راه، پییر ورن كه در پی او آمده بود، ناگهان فرزند تا خلف خود را پیدا كرد و به خانه بازگرداند. ژول به سختی تنبیه شد. او به پدرش گفت: «از این پس فقط در رویاهایم سفر خواهم كرد.»سال 1844، ژول 16 ساله وارد دبیرستان نانت شد؛ جایی كه فن سخنوری و فلسفه را آموخت. ژول با نمرههای عالی دیپلم گرفت و سنت حاكم بر خانواده او را مجبور كرد به دانشكده حقوق برود تا همچون پدر، وكیلی موفق شود؛ شغلی كه اصلاً از آن خوشش نمیآمد.عشق به نوشتن آن قدر او را مجذوب خود كرده بود كه شروع به نوشتن نمایشنامه كرد. زمانی كه اولین نمایشنامهاش را نوشت، هیچكس او را تشویق نكرد.روزهای سختی و ناامیدی ژول فرا رسیدند. به پاریس رفت و خودش را برای امتحانها آماده كرد. او حق ماندن در پاریس را نداشت و طبق خواسته پدر، میبایست بعد از امتحانها، به نانت باز میگشت.پاریس تجربه بسیار هیجانانگیزی به ژول ورن بخشید. او بیشتر وقتش را در تئاترهای این شهر میگذراند. ژول عاشق پاریس شد و سرانجام توانست پدرش را راضی كند تا در پاریس وارد دانشكده حقوق شود.اما پییر ورن سختگیر، روش خودش را داشت. او ژول را مجبور كرد در پانسیونی با مقررات سفت و سخت اقامت كند.ژول اشتهای سیری ناپذیری برای خواندن داشت. او سه روز غذا نخورد تا پول خرید نمایشنامههای «شكسپیر» را فراهم كند.روزهای پرماجرایی برای ژول آغاز شده بودند. او با «الكساندر دومای» پدر (رماننویس فرانسوی؛ 1802- 1870) آشنا شد. اعتماد به نفسی كه دوما در او برانگیخت، شوق نوشتن را بار دیگر در وجود ژول بیدار كرد.رشته حقوق بر زندگی ژول ورن سنگینی میكرد و او توان مقابله با پدر را نداشت. پس راه آسانتر را برگزید و به درس خواندن ادامه داد. در سال 1850، ژول جوان از رشته حقوق فارغالتحصیل شد و به خواسته پدرش عمل كرد.اما پییر ورن حالا خواسته دیگری داشت. ژول باید به نانت برمیگشت، به عضویت كانون وكلا در میآمد و شغلش را به عنوان وكیل آغاز میكرد! نه! این بار ژول پاسخی قاطعانه به پدرش داد: «فقط یك حرفه است كه ادامه خواهم داد: نویسندگی!»او در پاریس ماند و روزهای پركاری در زندگیاش آغاز شد. روزها تدریس میكرد و شبها مینوشت.در سال 1852، اولین اثرش را منتشر كرد. «پرواز با بالن»؛ اثری موفق كه راه ترقی را برای او باز كرد.دهم ژانویه 1857 ژول گابریل ورن ، ازدواج كرد و مشكلات مالی او را واداشت تا با حمایت مالی پدرش. وارد بازار بورس شود. اما همچنان به نوشتن، خواندن و سفری كردن ادامه داد: انگلستان، نروژ و اسكاندیناوی. ژول مینوشت و سفر میكرد.در سوم اوت 1861، همزمان با بازگشتش از اسكاندیناوی، «میشل» تنها فرزند ژول ورن، به دنیا آمد. یك سال بعد، رمان «پنج هفته پرواز با بالن» منتشر شد و موقعیت بینظیری برای او رقم زد؛ ابتدا در فرانسه و سپس در همه دنیا.ژول حالا میتوانست بازار بورس را بدون نگرانی ترك كند.آثار جذاب و خارقالعاده او یكی پس از دیگر منتشر میشدند: « سفر به اعماق زمین، (1864)، «سفربه ماه » (1865)، «بیستهزار فرسنگ زیر دریا» و ...ژول، روزبه روز مشهورتر و ثروتمندتر میشد. در سال 1866، یك كشتی خرید و بار دیگر راهی فر شد.روزهای پرماجرا در زندگی ژول ورن میگذشتند. او سفر میكرد، مینوشت و پیر میشد.در سال 1902، ژول آنقدر پیر و بیمار شده بود كه به سختی قلم را در دست نگه میداشت. با این حال، به نوشتن ادامه داد و 10 كتاب دیگر نوشت.در 24 مارس 1905، در آغاز بهاری دل انگیز، ژول ورن در سن 77 سالگی درگذشت، در حالی كه بیش از 80 رمان و 15 نمایشنامه بر جای گذاشت.
پاسخ به:ژول ورن
http://quran1391.blogsky.com/