ليست شهداي دفاع مقدس (پ)

ميکائيل روز سوم ارديبهشت ماه سال 1344 در مشکين‌شهر اردبيل متولد شد؛ سالهاي پر نشاط کودکي او در دامان خانواده سپري گشت سپس به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک سيکل به تحصيل پرداخت. وي در سالهاي جواني به استخدام ارتش درآمد و به منظور حراست از مرزهاي کشور به مناطق جنوبي رفت روز چهاردهم ارديبهشت ماه سال 1366 شلمچه ميعادگاه عشق گشت و ميکائيل 22 ساله به آسمان پر گشود. مزارش در بهشت زهرا (س) قرار دارد.

منبع:پرونده‌ي شهيد در بنياد شهيدمنطقه 3 استان تهران

محمدحسن در يکي از روزهاي زيباي سال 1329 در شهر قزوين به دنيا آمد.دوران پاک کودکي را در دامان پر مهر مادري فداکار با ايمان گذراند و از تعاليم قرآني مادربزرگ مهربانش که از سلاله پاک نبي اکرم (ص) و معلم قرآن بود بهره‌ها برد.محمد حسن تحصيلات خود را از زادگاهش آغاز کرد و پس از گرفتن ديپلم براي ادامه تحصيل راهي دانشکده افسري نيروي زميني قزوين شد.و دوره‌هاي مختلف نظامي را در اين دانشکده با موفقيت گذراند.با شروع انقلاب اسلامي محمدحسن که همواره عشق به حق و حقيقت در اعماق روحش زنده بود.با دلي سرشار از شوق خدمت به انقلاب براي گذراندن دوره عالي زبان راهي تهران شد،تا به خواست خداوند در درگيريهاي بين مردم و ارتش شاهد پرپر شدن جوانان هم‌وطنش نباشد. پس از به آتش کشيده شدن دانشکده زبان دوباره به قزوين آمد و تا پيروزي انقلاب در قزوين ماند. آنگاه به فرمانبرداري از رهبر کل قوا حضرت امام (ره) براي خدمت به نظام جمهوري اسلامي به يگان خدمتي خود در ارتش بازگشت. در همين دوران بود که با همسري مهربان ازدواج کرد که حاصل اين پيوند آسماني يک دختر به نام فاطمه و يک پسر به نام مهدي مي‌باشد. با شروغ غائله کردستان و تهاجم ضد انقلاب به پادگانهاي نظامي و غارت ادوات و مهمات پادگان محمدحسن راهي سنندج شد و در دفاع از پادگان اين شهر رشادت‌هاي فراوان از خود نشان داد و پس از آزادسازي پادگان و ژاندارمري سنندج در تاريخ 1/8/1358 راهي پيرانشهر شد و در درگيريهاي دره قاسملو از ناحيه پا مجروح گرديد و براي مداوا به بيمارستاني در اروميه انتقال يافت. اما با شروع جنگ تحميلي اين سرباز عاشق دوباره به سوي جبهه‌هاي نبرد غرب سوسنگرد هويزه و سويداني رفت و در عملياتهاي بيت‌المقدس و طريق‌القدس شرکت نمود و در عمليات طريق‌القدس بار ديگر مجروح شد. سرانجام پس از حضوري درخشان در ميان رزمندگان اسلام و در عمليات والفجر مقدماتي زمانيکه به عنوان فرمانده گروهان اردکان و رکن 3 گردان به همراه فرمانده گردان و فرمانده لشگر در منطقه فکه براي شناسايي منطقه عملياتي رفته بود روز يازدهم مردادماه سال 1362 هدف اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت. همچون برادر شهيدش در سن 33 سالگي عاشقانه به سوي معبود پر گشود.

منبع:كتاب سفر عشق صفحه 90

مسعود در سال 1331 در شهر قزوين ديده به جهان گشود دوران کودکي را در دامان پاک خانواده‌اي متعهد و پرهيزگار گذراند و از همان کودکي عشق به ائمه اطهار و با احکام الهي اسلام در قلبش جوانه زد 7 ساله بود که به همراه ديگر کودکان راهي مدرسه شد.
در کنار تحصيل به فعاليتهاي مذهبي و فرهنگي مي‌پرداخت.با شروع انقلاب اسلامي مسعود نيز عاشقانه به صف مبارزان حق‌طلب پيوست و فعاليتهاي مبارزاتي خود را با راه‌اندازي کتابفروشي و تکثير و توزيع اعلاميه‌ها و عکس حضرت امام (ره) آغاز کرد.پس از پيروزي انقلاب مسعود يکي از مؤسسين سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در قزوين بود که در کنار تلاش براي حفظ امنيت و آرامش شهر کار کتابفروشي را رها کرد و با تمام وجود خود را وقف حراست و پاسداري از ارزشهاي انقلاب کرد. مأموريتهاي نظامي سپاه در ارتباط برادران پاسدار با روحانيت از جمله فعاليتهاي او بود با شعله‌ور شدن آتش جنگ در مرزهاي ميهن اسلامي اين سرباز جوان و عاشق امام زمان (عج) لباس رزم پوشيد و مردانه قدم بر عرصه‌هاي خون و شهادت نهاد جبهه‌هاي کرمانشاه، قصرشيرين، ايلام و ميمک تجلي‌گاه حضور پر شور او بود.در همين دوران با وجود مشغله کاري زياد و عشق به جهاد در راه خدا با تقدير الهي و اصرار خانواده با همسري دلسوز و فداکار ازدواج کرد.
او که يکبار در بهار سال 1360 در عمليات ميمک زخم گلوله را به جان خريده بود بعد از 4 روز مجروحيت با عنايات حضرت ولي‌عصر (عج) از ميان سپاه دشمن به مقر رزمندگان اسلام بازگشت. اين سرباز راه حق پس از حضوري پربار در جبهه‌هاي نبرد در حين عمليات رمضان و در تيرماه سال 1361 درست در روز بيست و يکم ماه مبارک رمضان به پيروي از مولا و مقتداي خود حضرت علي (ع) پس از عمري عاشقي و جانبازي در راه دوست در حاليکه فرماندهي گردان قدس از يگان 17 لشگر علي‌بن‌ابيطالب (ع) را بر عهده داشت در سن 30 سالگي دعوت حق را لبيک گفت و به سوي عرش اعلي پر گشود .مزار پاکش در گلزار شهداي قزوين واقع است برادر اين شهيد بزروار محمدمحسن نيز در جبهه به شهادت رسيده‌اند.

منبع:كتاب سفر عشق  

خليل نام‌آور جهادسازندگي و نمونه‌ي دلاوران عصر خميني(ره) از محله سعدي شيراز بود. او با شروع جنگ همراه و همگام همه بسيجيان به جبهه رفت. ابتدا با لودر و بلدوزر و ماشين‌هاي مهندسي کارکرد و بعد در آبادان به عنوان مسئول محور انتخاب شد. آرام و قرار نداشت هرجا که صداي شيپور جنگ را مي‌شنيد، مشتاقانه شرکت مي‌کرد تا آن‌جا که نام حاج خليل در ميان اسامي حماسه‌سازان ايران اسلامي در عمليات‌ها ثبت شد.
پرويزي شناخت عجيبي نسبت به گلوله‌ها داشت و به خوبي تشخيص مي‌داد که شليک کدام توپ و خمپاره به سوي لودر و بلدوزر است. لذا در مواقع خطر از ماشين پياده شد و از آن‌جا دور مي‌شد و اگر لازم نمي‌ديد همچنان در شليک گلوله‌ها به فعاليت خود ادامه مي‌داد. وي بعد از عمليات رمضان جاده‌اي را از طرف خسروآباد به طرف فاو احداث کرد که نامش را جاده شهدا گذاشتند، در عمليات والفجر 8 نيز باران شديد آتش جاده‌اي را در منطقه باتلاقي به راه انداخت.
حاجي در عمليات رزمي نيز صاحب نظر بود و اغلب نيروها او را به عنوان محور مي‌شناختند.
سرانجام زماني‌که به منظور شناسايي به همراه چند تن از برادران راهي سرزمين فاو شد. بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به ناحيه سر مجروح گشت و نامش را چون ستار‌ه‌اي تابناک بر فراز آسمان ايران جاودان ماند.

منبع:كتاب ره يافتگان صفحه 403

نامش را محمدعلي گذاشتند؛ سال 1345 به دنيا آمد. مهربان بود و صبور و در نزد خانواده‌ي متديّنش با اسلام و احكام الهي اين دين آسماني آشنا گشت.
در سنين جواني در جرگه‌ي رزمندگان اسلام قرار گرفت و شجاعانه راهي خطوط مقدم رزم گشت.
وي سرانجام در تاريخ 27/11/1364 در منطقه‌ي ام‌القصر در سنّ 19 سالگي شهيد راه حق شد.

منبع:ماهنامه عاشوراييان   -  شماره مجله: 11-  صفحه: 4

نامش " علي " بود. روز پنجم تيرماه سال 1345 به دنيا آمد؛ كودكي و نوجواني او در هشترود گذشت و در هفتمين برگ‌ريزان پاييزي به مدرسه رفت و تا اخذ مدرك سيكل درس خواند.
جنگ كه شروع شد، جمع پرشور جوانان راهي ديار خون و آتش شدند و علي بي‌تابانه براي رفتن به ميدان رزم آماده مي‌شد. بالاخره توانست رضايت پدر و مادر را جلب كند و در كسوت رزمندگان اسلام به جبهه رفت.
پرويزي در جبهه مردانه جنگيد و سرانجام در تاريخ 25/10/1365 در عمليات كربلاي 5 آسماني شد. 20 ساله بود كه او را در گلزار شهداي روستاي لامشان هشترود به خاك سپردند و آن‌جا مأمن دل بي‌قرار مادر شد.

منبع:كتاب حيات جاويد جلد1   -  صفحه: 189

ابراهيم پرويزيان در خانواده‌اي مذهبي در منطقه شهريار چشم به جهان گشود،‌ تحصيلات خود را با موفقيت به پايان رساند و در سال 1365 به همراه برادران غيور خود به جبهه اعزام شد و سرانجام در تاريخ 12/2/1365 در منطقه فکه درسن 23 سالگی رداي زيباي شهادت را بر تن کرد.

منبع:كتاب يادياران

احمد رعناقامتي از ديار پاکان شهرستان دشتي بود؛ او دلاورمردي بود که با پيروزي انقلاب به عضويت بسيج درآمد تا يار و ياور امام (ره) باشد.
احمد در زمان جنگ تحميلي همراه رزمندگان اسلام به جبهه رفت و مردانه در خرمشهر جنگيد و سرانجام هنگام عمليات بيت‌المقدس در تاريخ 17/2/1361 به بي‌کران آسمان بال گشود.

منبع:مجله فتح / ويژه نامه عمليات بيت المقدس

داوود در روز چهارم آذرماه سال 1342 در شهر اراک چشم به جهان هستي گشود. سال‌هاي زيباي کودکي را در سايه پر مهر مادر سپري کرد و از او معارف اسلامي را آموخت. با رسيدن به سن تکليف به اجراي فرامين آيين رسول اکرم (ص)‌ همت گماشت و اقامه نماز اول وقت را ترک نکرد.
17 ساله بود که مادر را به خاک سرد سپرد و خود در فراقش به سوگ نشست، مدام قرآن مي‌خواند و از خاطرات مادر براي دوستان و آشنايان مي‌گفت.
حمله رژيم بعثي پريزن را به ميدان نبرد کشاند و داود در عمليات خيبر در تاريخ 4/12/64 بر اثر اصابت ترکش راکت به پهلو و قطع انگشتان دست، به سختي مجروح شد و در باتلاق افتاد. دقايقي بعد اين جوان 20 ساله در جزاير مجنون آسماني شد.

منبع:پرونده شهيد در گروه تحقيقاتي فتح‌الفتوح

اصغر پريشاني درسال 1338 در آغوش پر مهر خانواده جاي گرفت.کودکي مهربان و صميمي که با حضورش نشاط و شادي خاصي را به ارمغان آورد مادر او را چنان پرورش داد، که نور ايمان در تمام سکناتش مشهود بود. اصغر در اوج مبارزات امام خميني (ره) دل به عشق روح‌الله (ره) سپرد و همراه مبارزان ايراني با پخش اعلاميه، و نوار و حضور در راهپيمائي‌هاي سراسري نسبت به حکومت سلطنتي پهلوي بيزاري جست. شکوفه‌هاي انقلاب که به بار نشست، پريشاني مبارزه بر عليه سوداگران مرگ را آغاز نمود.و بارها با منافقين (فدائيان خلق،‌ کمونيست‌ها، ‌مجاهدين خلق) برخورد کرد. با آغاز جنگ تحميلي به مدت يک ماه دوره آموزشي را در پادگان اهواز(آموزش سلاح سنگين) به پايان رساند و سپس به جبهه‌هاي سوسنگرد، بستان، کوههاي البرز و .... رفت. وي بعد از بازگشت از جبهه سرپرستي پاسداران مستقر در فرودگاه اهواز را پذيرفت، اما به علت علاقه به جهاد و مبارزه با دشمن بعثي با موافقت فرمانده کل به هويزه رفت و توسط مزدوران و سربازان صدام‌حسين به شهادت رسيد. پيکرخونين اصغر بر روي زمين هويزه نشاني از مظلوميت شيعيان زهراي اطهر (س)‌ بود که با خون خويش وضو ساخته بود و بر درگاه خداوند متعال سجده نمودند.

منبع:اسوه‌هاي شهادت در اصفهان صفحه 495

در اولين روز فروردين ماه سال 1340 در خانواده‌اي از سادات «اشکنان» کودکي متولد شد که او را موسي ناميدند. موسي در کانون معنوي خانواده با تعاليم روح‌بخش اسلام آشنا گرديد. در نوجواني به خاطر بيان شيرين و صوت زيبايش به روستاي «پسبند» مي‌رفت و از روي کتاب براي مردم روضه مي‌خواند. سال‌ها بعد، در عنفوان جواني با آوازه‌ي بت‌شکن قرن، خميني کبير (ره) آشنا شد و به خاطر شجاعتي که در پاره کردن تصوير فرعون زمان نشان داد، تحت تعقيب مأموران شاه قرار گرفت. پس از آن‌که در بهمن ماه سال 1357 باغ آرزوهايش شکوفه داد، همواره در خدمت انقلاب بود و با شروع جنگ خانمانسوز عراق عليه ايران، خدمت مقدس سربازي را برگزيد. پس از طي دوره‌ي آموزشي در بهبهان، به نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران پيوست و 9 ماه در جبهه‌ي جنوب به دفاع از انقلاب و مرزهاي ميهن اسلامي پرداخت. به نماز اول وقت اهميت فراوان مي‌داد و در خدمت به والدين از هيچ کوششي دريغ نداشت. سرانجام به پيماني که با خداي خويش بسته بود جامه‌ي عمل پوشيد و در بامداد روز دهم خرداد ماه سال 1360 در سن 20 سالگي بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسيد و از ستاره‌هاي آسمان ايران شد.

منبع:كتاب حديث عاشقان صفحه 107

فرهنگ در سال 1343 در آغوش پرمهر مادر جاي گرفت و از او فرامين دين اسلام را آموخت. هنوز كودكي بيش نبود، كه عشق اهل‌بيت (ع) در جانش ريشه كرد و او را با فرهنگ ايثار آشنا ساخت.
پزشكي كم‌كم به خيل كثير ياوران امام (ره) پيوست و سلاح بر دوش به جنگ با متجاوزين عراقي پرداخت. وي سرانجام در سال 1361 در حالي‌كه 18 سال داشت، از خاك فكه در عمليات والفجر مقدماتي به ملكوت آسمان پر كشيد.

منبع:مجله‌ي اوج

بهرام پژوهش از جوانان پرشور و انقلابي روستاي «خيرگو» از توابع شهرستان لامرد بود که در روز اول اسفند ماه سال 1346 به دنيا آمد، از کودکي با تربيت اسلامي آشنا شد. در نه سالگي به نماز مي‌ايستاد و فرايض ديني را به دقت انجام مي‌داد. تحصيلاتش را تا سال اول راهنمايي ادامه داد. سپس درس و مشق را کنار گذاشت و بيشتر اوقات را در پايگاه مقاومت بسيج گذراند. تجاوز ناجوانمردانه‌ي دشمن بعثي به مرزهاي ميهن اسلامي، دانشگاهي به گستره‌ي جبهه‌هاي غرب و جنوب فراروي جوانان آزاده وطن گشود و او که فطرت پاک و الهي‌اش، در مسير رشد و کمال بود، شاگرد اين دانشگاه شد. در عمليات بزرگ محرم، عضو تيپ المهدي (عج) بود. سرانجام در ارتفاعات 175 عين خوش، در حالي که با بازواني مجروح به جهاد با متجاوزان مشغول بود، از کالبد تن آزاد گرديد و در تاريخ 10/8/1361 در سن 15 سالگي به عرش اعلا پرواز نمود.

منبع:كتاب حديث عاشقان صفحه 109

عزيز در سال 1300 ديده به جهان هستي گشود. روزهاي كودكي را با شادي و نشاط سپري كرد. سال‌ها گذشت و با پيروزي انقلاب او در جرگه‌ي رزمندگان اسلام قرار گرفت و جان بر كف آماده‌ي رزم با دشمن بعثي شد.
پژوهشي سرانجام در تاريخ 18/2/1361 در فكه در سنّ 61 سالگي به آرزويش رسيد و به سوي عرش اعلي پرواز كرد.

منبع:ماهنامه عاشوراييان   -  شماره مجله: 11-  صفحه: 5