پاسخ به:ليست شهداي دفاع مقدس (پ)
شهيد اسدالله پاكاري

|
تاريخ تولد :29/6/1347
|
نام پدر :
|
تاریخ شهادت : 23/3/1367
|
محل تولد :گيلان /لنگرود /شلمان
|
طول مدت حیات :20
|
محل شهادت :
|
مزار شهید :گلزارشهداي شلمان |
اسدالله پاکاري در تاريخ 29/6/1347 در خانوادهاي متديّن و کشاورز در شلمان از توابع شهرستان لنگرود ديده به جهان گشود.
وي تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خود و با کسب نمرات عالي به پايان رسانيد و پس از پيروزي انقلاب اسلامي و با تشکيل بسيج به فرمان معمار بزرگ انقلاب حضرت امام خميني (ره) به عضويت اين نهاد مقدس و مردمي درآمد.
همزمان با شلعهور شدن آتش خشم دشمنان نسبت به نظام مقدس جمهوري اسلامي و شروع جنگ تحميلي وي در سال 1362 جهت فراگيري آموزش نظامي به پادگان آموزش نظامي منجيل اعزام و پس از فراگيري آموزشهاي لازم وارد سنگرهاي حق و حقيقت گرديد و به دفاع از ارزشهاي انقلاب اسلامي پرداخت. پاکاري با وجود سنّ کم در عملياتهاي مختلف حضوري پررنگ و فعال داشت به طوريکه در خاکهاي تفتيدهي اهواز و کوههاي استوار کردستان شاهد فداکاريها و عشق بازيهاي فراوان او بودند.
اسدالله در سال 1366 و در عمليات والفجر 10 بر اثر انفجار خمپارهي دشمن در منطقهي عملياتي باني بنوک دچار موج گرفتگي از ناحيهي سر شد و تا لحظهي شهادت زخمها و جراحات حاصل از آن، بدن پاک و مطهرش را رنج ميداد. حضور پرشور او در سنگرهاي دفاع هيچگاه او را از سنگر علم غافل ننمود؛ به طوريکه همزمان با حضور در سنگر جهاد، به ادامهي تحصيلات نيز ميپرداخت و تا قبل از شهادت توانسته بود سال سوم متوسطه را در رشتهي علوم انساني با موفقيت به پايان برساند.
پاکاري در اوايل سال 1365 دورههاي تخصصي مخابرات را فرا گرفت و پس از آن به عنوان مسئول تخصصي مخابرات لشکر قدس گيلان را در عملياتهاي کربلاي 4 و 5 آنها را همراهي نمود. در اواخر سال 1366 به جهت علاقهي خاص به سپاه پاسداران، به عضويت اين نهاد مقدس و متعالي درآمد.
اسدالله جواني متديّن، باوقار و با تقوا بود. وي از چهرهاي معصوم و رويي گشاده و مهربان برخوردار بود و در کارها بسيار صبور، دقيق و با صلابت بود. يکي از جملات هميشگي وي که در جمع دوستان و خانواده مطرح مينمود، جملهي معروف شهيد چمران بود که ميگفت: « اي تاريخ بشکند قلمت که اگر ننويسي ياران خميني چگونه به شهادت رسيدهاند؟ » پاکاري انساني پرتلاش، دلسوز و شجاع بود.
شجاعت وي به گونهاي بود که در عمليات بيتالمقدس (7) آن هنگام که آسمان شلمچه همانند گلولههاي دشمن، گرما و آتش را بر سر و روي رزمندگان اسلام ميپاشيد، وي به هنگام "نياز باغباني" فرماندهي گردان حضرت رسول (ص) به بي سيم چي، با وجود اين که مسئوليت مخابرات گردان را بر عهده داشت، خواستهي فرمانده را لبيک گفت و خود را به خط مقدم دشمن رساند و در نبردي بيامان با دشمنان از ناحيهي شکم مجروح و به دليل جراحت زياد در دست دشمنان اسير و پس از تحمل شکنجههاي فراوان، بر اثر اصابت تير به ناحيهي سر توسط نيروهاي بعث در تاريخ 23/3/1367 در 20سالگي شهد شيرين شهادت را نوشيد و به جمع قدسيان الهي پيوست و سرانجام پس از 9 سال از پيکر پاک و مطهرش که جز مشتي استخوان و پلاک باقي نمانده بود و سالها در خاکهاي پر رمز و راز شلمچه سرود عاشقي سر ميداد، در سال 1371 بر روي دستان مردم شهيدپرور لنگرود تشييع و در گلزار شهداي شلمان به خاک سپرده شد.

منبع:ماهنامه ستارگان درخشان - شماره مجله: 53
|
پنج شنبه 14 بهمن 1389 1:43 PM
تشکرات از این پست