0

گاه شمار زندگي اشو

 
m_salehy
m_salehy
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 443
محل سکونت : اصفهان

گاه شمار زندگي اشو

گاه شمار زندگي  اشو

 

درباره زندگاني اشو کتاب هاي مختلفي منتشر شده است. شرح زندگاني او بر اساس گفته هاي خودش در کتابي به نام اينک برکه اي کهن (حدود 420 صفحه) به تفصيل بيان شده است.

 

اشو در يازدهم دسامبر 1931 در روستاي کوچوادا در استان مادياپرادش هند ديده به جهان گشود. او والدينش را زوجي عاشق و يکدل مي داند. و مي گويد: « دوران کودکي من، دوران طلايي زندگي ام بود؛ روزگاري به معناي واقعي کلمه طلايي و ناب؛ روزگاري فراموش نشدني ». در 1938 در هفت سالگي پدربزرگش را از دست داد. پيرمرد بيمار سوار بر درشکه، سر بر روي پاي نوه اش گذاشته بود و راهي طولاني را به سوي نزديک ترين پزشک موجود در آن حوالي مي پيمود. اين حادثه اثري عميق بر زندگي اشو گذاشت و باعث برانگيختن تصميمي راسخ و دروني براي کشف آنچه که ابدي و ناميرا است شد. اشو بعدها گفت: از سکوت آن لحظه چيزهاي فراواني آموختم و دنيايي جديد در مقابل ديدگانم گشوده شد.

 

در سال 1952 در 21 سالگي نور الهي و حالت روشن بيني و اشراق براي او حاصل شد. او مي گويد: «ساليان مديد، تلاش و تقلا نمودم و هر آنچه لازم بود انجام دادم، اما به آنچه مي خواستم نرسيدم و اتفاقاتي که انتظارش را داشتم رخ نداد. در حقيقت تلاش فراوان، خود مانعي بود براي رسيدن به هدف... جستجو لازم بود، اما لحظه اي فرا رسيده بود که کنکاش نيز بايد کنار گذاشته مي شد... در آن روز کاوش متوقف گرديد... و آن حادثه به وقوع پيوست... نيرويي جديد خلق شد؛ نيرويي که از هيچ جا و از همه جا مي جوشيد و سر بر مي آورد. آن انرژي در درختان، صخره ها، آسمان، خورشيد و هوا وجود داشت، در حالي که پيش تر تصور مي کردم فرسنگ ها با من فاصله دارد و از من دور است.»

 

اشو در 21 مارس 1953 از دانشگاه سائوگر در رشته فلسفه دانش آموخته مي شود و نه سال در دانشگاه جبال پور هند به تدريس فلسفه مشغول مي شود. در همان ايام به سراسر هندوستان سفر مي کند و به مباحثه با رهبران اديان مختلف مي پردازد. او بيش از 35 سال مستقيماً به ارائه ديدگاه هاي خود درباره انسان، مراقبه، بلوغ، راز، عشق و سکوت مي پردازد. اواخر دهه 60 اشو به ابداع تکنيک هاي منحصر به فرد مراقبه پرداخت .

 

اشو در سال 1974 در پوناي هندوستان کموني تأسيس کرد که به زودي مردمان بسياري از سراسر جهان براي مراقبه و ديدار او به آنجا سرازير شدند. «کمون بين المللي اشو» هنوز هم بزرگ ترين مرکز مراقبه در هند به شمار مي رود و هر روز پذيراي هزاران نفر از سراسر دنياست. محوطه کمون را باغ هاي پر از گياهان شاداب، استخرها، آبشارها، قوهاي سفيد، طاووس هاي رنگارنگ و ساختمان هاي بسيار زيبا تشکيل مي دهد تا جوي آرام بخش و فضايي دلنشين براي تجربه خاموش درون فراهم سازد.

 

يکي از وقايع مهم زندگي اشو، مهاجرت او در سال 1981 به امريکاست . دليل اوليه سفر او معالجه بود، ولي به دليل استقبال زياد، تصميم گرفت آنجا بماند. مريدان اشو (سانياسين) پس از چهار ماه، محلي را در يکي از نقاط امريکا خريداري و شهري به نام «راجنيش پورام» بنا کردند. محبوبيت او در امريکا فزوني مي يافت که در سال 1985 از امريکا اخراج شد. درباره اخراج او دو نظر وجود دارد. پيروان او معتقدند که اشو کليه ارزش هاي جامعه امريکا را زير سؤال برده و راهي جديد جلوي انسان ها قرار مي داد. بنابراين سران آمريکا از او احساس خطر کردند و او را اخراج کردند.

 

اوشو هفت هزار سخنراني كرده كه سخنانش در هفتصد و پنجاه كتاب گرد آوري شده است . مريدانش سخنانش را نوشته اند ولي اجازه ويرايش به سخنانش را نداده و گفته مطالب را همانطور كه گفته ام بايد به ديگران و نسلهاي بعدي منتقل بشود .از هفتصد و پنجاه كتاب به زبان انگليسي حدود هفتاد كتاب در چند سال اخير به زبان فارسي منتشر شده و يكي از مهمترين آثار اوشو بنام مراقبه هاي اوشو كه اخيرا مجوز چاپ گرفت و منتشر شد.

 

روزنامه ساندی تایمز انگلستان از اشو به عنوان یکی از هزار شخصیت معروف قرن بیستم یاد کرده است، همچنین روزنامی ساندی میدی هند نیز او را در زمره ده شخصیتی که سرنوشت هند را تغییر داده اند قرار داده است (بودا، گاندی و )

او بیش از سی و پنج سال به تعلیم و گسترش دین واقعی و باز کردن چشمان مردمی که هزاران سال است هیپنوتیزم شده اند پرداخت و هدفش رسیدن هر انسانی به مقام والای آدمیت بود . وی به نقاط بسیاری از دنیا سفر کرد و در این سالها بارها و بارها از سوی سیاست مداران و دولتها مورد خشم و غضب قرار گرفت و بارها به زندان افتاد و شکنجه شد و عاقبت در 19 ژانویه 1990 توسط دولت وقت آمریکا به قتل رسید و شهید شد .

 

  پيروان او در اين باره مي گويند: «اشو هرگز نه به دنيا آمد و نه مرد. فقط از يازدهم دسامبر 1931 تا نوزدهم ژانويه 1990 به زيارت سياره زمين آمد.»

تحفه ای از اشو

هرگز گمان مبر که کاینات
در حق تو خست به خرج داده
به دیگران بخشیده اما
تورا بی نصیب گذاشته
نه هر گز چنین نیست
اگر آشنایی و سنخیتی میان تو و رویاهایت نبود
هرگز آن هارا نمی دیدی
رو یا هایت را باور کن
به بخشش بی حساب کاینات ایمان بیاور
این باور تو
اولین و بزرگترین گام برای رسیدن به آنهاست

 

محمد صالحی

http://mahsan.parsiblog.com /

 

یک شنبه 1 آذر 1388  12:01 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها