0

كمبود جا و پتو

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

كمبود جا و پتو

عنوان : كمبود جا و پتو
نوع اصطلاح :
آداب و رسوم
هميشه وضع به يك منوال نبود. بسيار اتفاق مي افتاد كه رزمندگان خصوصاً در فصل سرما، كه امكان استفاده از فضاي باز نبود يا آتش دشمن سنگين بود و نمي شد بيرون ازسنگر استراحت كرد و خوابيد، با كمي جا مواجه مي شدند. در چنين شرايطي، سر و ته مي خوابيدند و به اين نحو تا حدودي كمبود جا جبران مي شد.
گاه اتفاق مي افتاد كه پتو به اندازه ي كافي نبود. در چنين وضعي بچه هاي جا افتاده تر كه از زير و بم امور مطلع بودند و طبعاً زودتر مي توانستند بفهمند كه چه دارند و چه ندارند، با ديرتر آمدن به سنگر يا چادر به ديگران اين فرصت را
مي دادند كه از آنچه وجود داشت استفاده كنند؛ در نتيجه، خودشان تا صبح از سرما بيدار مي ماندند؛ با اين ملاحظه كه قبل از بيدار شدن بقيه، بيرون مي رفتند تـا معلوم نشـود روانـداز نـداشته انـد و نـخوابيدند. آفتاب كه بالا مي آمد و هوا گرم تر مي شد، درصورت امكان چند ساعتي مي خوابيدند.
درمورد برادراني كه پاسي ازشب گذشته از مأوريت و پست و نگهباني به چادر يا سنگر باز مي گشتند و كساني كه براي راز و نياز به اطراف مقر رفته بودند اصل براين بودكه بچه ها متوجه آمدنشان نشوند و كسي را بيدار و خواب زده نكنند. چه بسا ممكن بود در آن تاريكي پا روي سر و دست و شكم ديگران بگذارند اما بچه هايي كه خوابيده بودند معمولاً به روي خودشان
نمي آوردند. هركس هرجا مي شد مي خوابيد دم در، روي كفش ها، بيرون سنگر، بدون روانداز يا با پتوي كهنه و پاره و مچاله شده. كسي هرگز پتو از روي برادري نمي كشيد وقتي جا به اندازه ي كافي نبود و بچه ها دوتا دوتا سرو پايشان را درجهت مخالف قرار مي دادند بعضي ازفرصت استفاده كرده و پاي يكديگر راغرق بوسه مي كردند.
خوابيدن پهلوي شهدا درمناطق عملياتي و پدافندي بيش تر به بهانه ي نبودن جا و مكان صورت مي گرفت اما اين فضيلت براي اهلش كم تر از ليالي قدر نبود.
عنوان : كمبود جا و پتو
نوع اصطلاح :
آداب و رسوم
هميشه وضع به يك منوال نبود. بسيار اتفاق مي افتاد كه رزمندگان خصوصاً در فصل سرما، كه امكان استفاده از فضاي باز نبود يا آتش دشمن سنگين بود و نمي شد بيرون ازسنگر استراحت كرد و خوابيد، با كمي جا مواجه مي شدند. در چنين شرايطي، سر و ته مي خوابيدند و به اين نحو تا حدودي كمبود جا جبران مي شد.
گاه اتفاق مي افتاد كه پتو به اندازه ي كافي نبود. در چنين وضعي بچه هاي جا افتاده تر كه از زير و بم امور مطلع بودند و طبعاً زودتر مي توانستند بفهمند كه چه دارند و چه ندارند، با ديرتر آمدن به سنگر يا چادر به ديگران اين فرصت را
مي دادند كه از آنچه وجود داشت استفاده كنند؛ در نتيجه، خودشان تا صبح از سرما بيدار مي ماندند؛ با اين ملاحظه كه قبل از بيدار شدن بقيه، بيرون مي رفتند تـا معلوم نشـود روانـداز نـداشته انـد و نـخوابيدند. آفتاب كه بالا مي آمد و هوا گرم تر مي شد، درصورت امكان چند ساعتي مي خوابيدند.
درمورد برادراني كه پاسي ازشب گذشته از مأوريت و پست و نگهباني به چادر يا سنگر باز مي گشتند و كساني كه براي راز و نياز به اطراف مقر رفته بودند اصل براين بودكه بچه ها متوجه آمدنشان نشوند و كسي را بيدار و خواب زده نكنند. چه بسا ممكن بود در آن تاريكي پا روي سر و دست و شكم ديگران بگذارند اما بچه هايي كه خوابيده بودند معمولاً به روي خودشان
نمي آوردند. هركس هرجا مي شد مي خوابيد دم در، روي كفش ها، بيرون سنگر، بدون روانداز يا با پتوي كهنه و پاره و مچاله شده. كسي هرگز پتو از روي برادري نمي كشيد وقتي جا به اندازه ي كافي نبود و بچه ها دوتا دوتا سرو پايشان را درجهت مخالف قرار مي دادند بعضي ازفرصت استفاده كرده و پاي يكديگر راغرق بوسه مي كردند.
خوابيدن پهلوي شهدا درمناطق عملياتي و پدافندي بيش تر به بهانه ي نبودن جا و مكان صورت مي گرفت اما اين فضيلت براي اهلش كم تر از ليالي قدر نبود.
چهارشنبه 13 بهمن 1389  3:49 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها