0

رنج خويشتن و راحت دوست

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

رنج خويشتن و راحت دوست

عنوان : رنج خويشتن و راحت دوست
نوع اصطلاح :
آداب و رسوم
از"انالله" يعني عزيمت به جبهه ي حق تا "و انا اليه راجعون" و شهادت، شعار جمله ي جنور خدا به رنج افكندن خود براي راحت و رفاه ديگران بود؛ يك وقت به طور علني با دادن اوركت خود به برادر سرمايي هم پست موقع نگهباني –ولو همراه با مشكل در راضي كردن او به پذيرفتن و وقت ديگر با انداختن تنها پتوي خويش در شب هاي سرد زمستان كردستان روي عزيز هم رزمي كه از سرما به خود مي لرزيد و بيرون رفتن و مشغول نماز و راز و نياز شدن و قبل از بانگ نماز صبح بازگشتن و پتو از روي وي كشيدن و او را شرمنده ي خود نكردن.
جايي نوبت خود را با همه ي اضطرار در صف طويل دست شويي به نفر بعد از خود دادن؛ وقتي پركردن آفتابه هاي آب براي صرفه جويي در وقت و ابراز ارادت به دوستان و نظيرآن از رسيدگي پاس بخش به نگهبانان خود در سر پست با بردن نان و خرما و احياناً اگر نزديك بودند چاي؛ خانه داري برادراني كه در نوبت كار در مهندسي رزمي در حال استراحت بودند براي آن دسته از گروه جهادگري كه به خط رفته بود؛ تهيه و تدارك آب و چاي و قوت و غذا براي بقيه؛ نور چشماني را كه به خواب رفته بودند و از فرط گرما مرتب دنده به دنده مي شدند با تكه مقوايي باد زدن، و اگر احياناً بيدار مي شدند با وعده ي "وقتي خوابيدم تو مرا باد بزن"، آن ها را راضي كردن و بعد از دو، سه ساعت از نوبت شانه خالي كردن و راضي به رنج و زحمت وي نشدن.
در بي جايي و كم جايي ايستاده و نشسته خوابيدن و حاضر به بيداركردن برادران خسته و از پا درآمده نشدن؛ شستن ظروف غذاي گروهان در خفا تا آن جا كه وقتي شخص مريض مي شد،مرخصي مي رفت يا شهيد مي شد بچه ها مي فهميدند تا حالا چه كسي اين كار را انجام مي داده؛غيب شدن ناگهاني ظروف غذا و شست و شوي آن ها زير شير آب كه معمولاً هم طرف سرش را هم بلند نمي كرد و سلام رهگذري را به عليكي پاسخ مي داد تا كارش عادي جلوه كند و ديگران شرمنده نشوند؛ بذل وب خشش دار و ندار، خود حتي تنقلات و جيره هاي جنگي، حين عبور و مرور در خطوط عملياتي ــ غرب ـ و رفع نياز بچه هاي روستايي سر راه كه آتش جنگ دامن آن ها را هم گرفته بود، بدون ملاحظه ي روز مبادا .
بعضي ها حتي به اين كارها هم بسنده نمي كردند و از ديگران تقاضا مي كردند كه :"شما را به خدا اگر كاري داريد به من محول كنيد". صميميت و احساس خودي و خويشي آن قدر بود كه كسي ازكمك مضايقه نمي كرد؛ برخي از پيش كسوتان ازاوقات فراغت و راحت باش استفاده مي كردند وبه ملاحظه ي وضع آشفته ي تداركات وبراي حداكثر صرفه جويي در
هزينه ها دوره مي افتادند براي جمع آوري لباس هاي پاره و مندرس، شيشه ي خالي دور انداخته شده، باقي مانده ي شامپو و پودر لباس شويي و فيلتر و امثال آن از اطراف اردوگاه و منابع آب و چادرها و مرتب كردن و تحويل دادن آن ها به تداركات؛ عادت به برداشتن سنگ و چوب و قوطي خالي و ساير قطعات از سر راه تا ساير برادران با آن برخورد نكنند.
عادت و علقه ي خاص به رسيدگي به وسايل سنگر و چادر چون وسايل خانه و كاشانه ي خود، مثل وارسي كردن نفت فانوس و چراغ خوراك پزي و نظافت و راست و ريس كردن فيتيله و لوله و ساير لوازم، به اين منظور كه سالم و به راه باشند، چنان كه يك روز غيبت آن ها به خوبي محسوس بود.
ماسواي برادري هاي رزمندگان مرتبط و متصل به هم در منطقه كه هميشه و در همه ي فصل ها حي وحاضر در معركه بودند، بايد ياد كرد از ساير نيروهاي مردمي كه در سنگرهاي اجتماعي عقبه وشهر مسئوليتي داشتند ودركارجنگ سر بزنگاه مشت وپشت ديگران مي شدند وجنگ در رأس همه ي امورشان بود؛ چون گروه هايي كه به گردان هاي مهندسي خدمات
مي رساندند و هميشه، حجم كار در خط چنان نبود كه كفاف ظرفيت بعضي ازآن ها رابكند؛ نيروهاي پياده ي رزمي درپست مدير و مسئول هم سعي مي كردند از قافله ي مقاطع و عمليات حساس جنگ عقب نمانند و اگر عذري موجه براي شركت دائمي داشتند، مانع از آن نمي شد كه در مواقع حساس، همشان جنگ نباشد.

چهارشنبه 13 بهمن 1389  3:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها