عنوان : قرآن هاي جيبي
نوع اصطلاح :آداب و رسوم
سمت و سوي دفاع در جانبداري از حق تعالي و تلاش براي رسيدن به غايت بندگي و تسليم و رضا، جز به آويزه جان كردن آيات مقدور نبود. قرآن، اين حقيقت نازله، قبله اقبال به دين بود؛ آنكه بچه ها اول و آخر و ظاهر و باطن هر رطب و يابسي را از آن سراغ مي گرفتند؛ محرم همه ناگفته ها و ناشنيده ها، آشناي سابق و لاحق، مبنا و منطق همه حب و بغض ها و جاذبه ها و دافعه ها. هر كس پايش به جبهه مي رسيد، درِ ساكش را كه مي گشود، اول از همه اين قرآن بود كه برمي داشت و مي بوسيد و در دسترس قرارش مي داد؛ همان كه تا كسي غيبش مي زد، ردش را كه مي گرفتي، مي ديدي با اوست، در نقطه اي خلوت و چنان به هم پيچيده و در هم تافته كه گويي آيات بر او نازل مي شود؛ همان كه حتي خانه قبر را بعضي بي او نمي خواستند و وصيت مي كردند كه يار غار و مونس شب هاي تار و تنها رازدارشان، يعني قرآنشان را بالاي سر و بر مزارشان قرار بدهند، قرآني كه پس از شهادت از جست و جو در جيب هايشان به دست مي آمد و بعضاً تير و تركش خورده و آغشته به خاك و خون بود؛ همان قرآن هاي جيبي كيفي و زيپ دار ترجمه استاد الهي قمشه اي كه در جيب لباس هاي خاكي شان جاي مي گرفت يا به هر نحوي جايش مي دادند، با همان حروف به غايت ريز و كوچك؛ قرآن هايي كه گاهي يك گردان از يك نوعش را داشتند، در نذري كه به طمع عملياتي يا توفيقي، برادري كرده بود و بعد بچه ها تو خرجش انداخته بودند! بعضي مي آمدند از باب ارادتي كه به بعضي آيات داشتند يا بيشتر مورد استفاده و مراجعه شان بود مثل آيات مربوط به جهاد و مقابله با دشمن و آيات راجع به تقوا و خودسازي، از متن قرآني كه داشتند استخراج مي كردند و با خط خوش در دفتري به همان قطع جيبي بازنويسي مي كردند. با خودكار سبز كه علامت آرامش و باعث تلطيف روح بود، اِ عراب مي گذاشتند و حواشي صفحات را با سليقه و حوصله تزيين مي كردند. بعد اگر مي خواستند به قرآن مراجعه كنند به آن دفتر رجوع مي كردند. چقدر بعضي ها نقشه مي كشيدند كه بعد از شهادت صاحب آن دفترچه آن را به يادگار بردارند. گاهي هم به شوخي و جدي مي خواستند آن را از چنگشان در بياورند، چون فوق العاده جذاب، دلپذير و منحصر به فرد بود.