0

تنبيه غيرمستقيم

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

تنبيه غيرمستقيم

عنوان : تنبيه غيرمستقيم
نوع اصطلاح :
آداب و رسوم
الف) بوسه زدن بر پاي شاگرد در يكي از كلاس هاي عسكريان مربي آموزش پايگاه مالك اشتر،برادري از نيروهاي آموزشي بود كه بيش از حد شوخي مي كرد؛ ايشان هم مدام تذكر مي داد و او گوش نمي كرد. در حالي كه بعضي تصور مي كردند طاقتش طاق شده است، رو به شخص كرد و گفت: «بيا بيرون» همه بچه ها ساكت و منتظر برخورد تند او بودند. گفت: «پوتينت را دربياور» او هم اين كار را كرد. بعد گفت: «جورابت را هم دربياور» او هم جورابش را در آورد و در حالي كه همه بچه ها مضطرب بودند و سكوت مطلقي حاكم بود، عسكريان خم شد و پاي آن برادر را بوسيد و گفت: «شما را به خدا شوخي نكن!» ب) كادوي دكمه براي يقه باز اگر دكمه بالايي پيراهن كار - فرنج - كسي باز بود و برگ سينه نداشت، به لطايف الحيلي او را متوجه و متنبه مي كردند؛ يكي اينكه دكمه بالايي لباس خود را از قبل باز مي گذاشتند و در ضمن گفت و گوي با شخص آن را مي بستند، به نحوي كه او متوجه بشود و دكمه اش را ببندد. ديگر اينكه دو نفر با هم قرار مي گذاشتند در مقابل آن برادر كم ملاحظه، يكي از ايشان دكمه پيراهنش را باز بگذارد و ديگري رو به وي كند و بگويد: «مگر نگفتم دكمه پيراهنت باز است» يا بدون گفتن چيزي، دكمه هم رزم خود را ببندد تا او متوجه بشود. ديگر اينكه اگر دكمه پيراهن شخص افتاده بود، دكمه اي را كادو مي كردند و دو دستي به او تقديم مي كردند و مي رفتند، او هم متوجه قضيه مي شد. بالاخره اگر سوراخ جاي دكمه اش گشاد شده بود، او را با خود به خياطي مي بردند و به بهانه دوخت و دوز لباس خودشان، به كار او هم مي رسيدند. ج) اول اخلاق، بعد بازي وقتي در حين فوتبال كسي دستش به توپ مي خورد «هند» مي شد و به روي خود نمي آورد يا در واليبال دستش به تور مي خورد و چيزي نمي گفت، بدون آن هياهوهاي پشت جبهه و زد و خوردهاي معمول كه در شأن جبهه و بچه هاي رزمنده نبود كسي كه قضيه را مي دانست و ديده بود كه دست شخص به توپ يا تور خورده، آهسته به نحوي كه فقط او قضيه را بفهمد مي گفت: «اول اخلاق». اگر باز هم شخص اعتنا نمي كرد، ديگري مي گفت: «مثل اينكه دست كسي به تور خورد!» ديگر عبارت را تكرار نمي كرد و بقيه دوستان هم چيزي نمي گفتند؛ اگرچه به ندرت اين نحو برخوردها پيش مي آمد. د) از نگهباني برداشتن ترك كننده پست ساعات نگهباني كه از اول غروب تا سپيده صبح بود، به طور مساوي بين افراد تقسيم مي شد و اين توفيقي بود كه توفيق هاي ديگري را نيز به دنبال داشت؛ از خلوت و تنهايي و تفكر، تا راز و نياز و ذكر و قرآن و ارتباط با خدا. همين امر، پاسداري و نگهباني ساعات نيمه شب را دوست داشتني تر مي كرد و دست مسئولان را باز مي گذاشت تا براي بعضي تذكرها و يادآوري ها از فرصت و موقعيتي كه پست فراهم مي كرد استفاده كنند. در مورد برادري كه در شرايط صد در صد عادي محل نگهباني خود را چند لحظه ترك مي كرد، سخت ترين تنبيه منع از نگهباني بود. وقتي او را براي تنبيه از نوبت برمي داشتند، به مسئولان مراجعه و گريه كنان تقاضا مي كرد اين توفيق را بيش از اين از او سلب نكنند، يعني به اندازه كافي تنبيه شده است. البته فرماندهان هم با پي بردن به متنبه شدن او، نامش را به لوحه بر مي گرداندند. آنچه دست مسئولان را براي اين نوع تنبيه باز مي گذاشت، خيل برادران داوطلبي بود كه يا تا آن زمان نگهباني نداده بودند يا مايل بودند ساعات پست ديگران را هم قبول كنند. مي توان گفت عزيز شدن نگهباني تا حدودي در گرو به تأخير افتادن عمليات هم بود. وقتي بوي عمليات به مشام مي رسيد ديگر به هيچ طريقي نمي شد كسي را در عقب نگه داشت. البته نگهباني هميشه اختصاص به شرايط عادي نداشت. پست هايي هم بود كه اگر غافل مي شدي سرت را روي سينه ات مي گذاشتند! بچه ها گاهي به شوخي به كسي كه سر چنين پستي مي رفت، مي گفتند: «اگر سرت را روي سينه ات گذاشتند التماس دعا، يا شفاعت ما را هم بكن.»

چهارشنبه 13 بهمن 1389  3:17 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها