پاسخ به:این بخش حاوی خاطرات پزشکان دلاور ایران اسلامی در خطوط مقدم جبهه است
گلوله در پا
بيماران من در آن وضعيت، حالت بحراني شديدي نداشتند و نياز به رسيدگي فوري نبود و تقريباً حالت stable و متعادلي داشتند و فقط بايد كارهاي اوليه براي حضور در اطاق عمل براي آنها انجام ميشد.
به طرف سرباز جوان رفتم. احساس كردم كه بيشك خونريزي شديدي دارد و اين رنگ پريدگي حاصل اين خونريزي است. در كنارش نشستم، ناحيه ران را كه گلوله خورده بود باندپيچي كرده بودند. باندها كاملاً خوني بود. نبضش را گرفتم. ديدم نبض ندارد، فهميدم در اثر خونريزي زياد در همان لحظه، قلبش از كار افتاده و يا در حال از كار افتادن است.
آن موقعها تازه ياد گرفته بودم كه خونريزيهايي كه توي اندام هستند را بايد با فشار مستقيم كنترل كرد. چون هرچه باندپيچي محكم هم باشد باز نميتواند شريان را بند بياورد، مگر اينكه گارنيكه و يا تورنيكهاي خاص با فشارهاي بالاي بيست سانتي متر جيوه باشد تا بتوان از خونريزي جلوگيري كرد. يك قيچي برداشتم و بلافاصله باندها را قيچي كردم و از ران جدا كردم و يك ملافه دور دستم پيچيدم و با فشار گذاشتم روي محلي كه گلوله ران را سوراخ كرده بود و فشار دادم و همزمان پاها را بالا گرفتم. چند لحظه بعد پرستار گفت: آقاي دكتر مريض نبض پيدا كرده است. بله، خوشبختانه بدون اينكه ماساژ قلبي بدهم، نبض برگشته بود.
همانطور كه دو تا پايش را بالا گرفته بودم او را به اطاق عمل كه به فاصله بيست سي متر در مجاورت اورژانس بود بردم. در همان حال مريض را كه كاملاً هوشيار شده بود با مقداري داروي بيهوشي، بيهوش كرديم. محل زخم را باز كردم، شريان پاره شده بود كه با چند بخيه آن را ترميم كردم. سرباز مجروح بلافاصله بعد از عمل حالش كاملاً خوب شد و حتي لازم نشد كه به جايي اعزام شود. فرداي آن روز مريض كاملاً راه ميرفت و هيچ مشكلي نداشت.
منبع: كتاب پرسه درديارغريب (خاطرات پزشكان)  - صفحه: 166
چهارشنبه 13 بهمن 1389 3:18 PM
تشکرات از این پست