عنوان : اطاعت محض
نوع اصطلاح :آداب و رسوم
اطاعت محض و مخلصانه رزمندگان از مسئولان و فرماندهان خود در همه مراتب، از روي علم و ايمان و همراه عقل و عشق بود و براي بسياري واجب شرعي محسوب مي شد و آن قدر همه جانبه و فراگير بود كه گاهي بچه ها از خود مي پرسيدند: «بالاخره حد اين اطاعت كجاست؟» و در صورتي كه عملاً از آنها سهوي سر مي زد، هرگز به خود اجازه نمي دادند براي موردي موجب اغتشاش در نظم بشوند و كليت فرماندهي را مخدوش كنند. اين بود كه به راحتي و بدون چون و چرا از كنار آنها مي گذشتند و ذره اي در ارادت و محبتي كه نسبت به آنها داشتند كم نمي شد. چنانچه در حين آموزش فرمانده از آنها مي خواست كه خودشان را به زمين بيندازند و روي خار و خاشاك و سنگ هاي دشت در سرما و گرما سينه خيز بروند كسي نمي گفت: «حالا نمي شود...» صرف نظر از اينكه عادت و اخلاق فرماندهان چنين بود كه نخست خودشان شروع مي كردند و بعد از نيروها همان كار را مي خواستند. گاهي بچه ها براي نشان دادن ميزان متابعت و قبول فرماندهي و اظهار تسليم و تمكين اوامر آنها دست به راه پيمايي مي زدند، خصوصاً پيش از عمليات. با پاي برهنه، در تابستان روي رمل هاي آتش گرفته جنوب به سمت سنگر فرماندهي راه مي افتادند و با حالت تضرع و تأثر ابراز مي كردند كه تا آخرين نفر و آخرين گلوله و قطره خون آماده اند در اجراي فرمانشان جان بدهند و اگر پاي فرستادن بچه ها به مرخصي - قبل از علميات، يا به لحاظ عقب افتادن عمليات - در ميان بود از آنها مي خواستند كه در تصميم خود تجديدنظر كنند.