.. براي کشف اقيانوس هاي جديد بايد شهامت ترک ساحل آرام خود را داشته باشيد ،
اين جهان، جهان تغيير است نه تـقدير! - تولستوي
از همين امروز چند برنامه رو از كامپيوتر مغزتون پاك كنين و بذارين زماني رو كه زنده هستين با سهولت و رضايت و كاملاً مُفيد و ارزنده طي بشه. برنامههاي آرامش ، خوشبختي ، انتخاب صحيح و دريافتِ ايدهآلها رو براي هميشه Remove كنين! بايد تا الان فهميده باشين كه اين برنامهها باعثِ هنگكردنِ زندگي شُما ميشن! يعني شايد منطقاً بشه برنامهاي نوشت كه با پروسسهاي پيچيده و سنگين نتـيـجه و خروجي اون خوشبختي باشه، ولي كامپيوتر هيچ انساني قادر به اجراي چنين الگوريتمي نيست! چون ما وظايفِ ديگهاي رو هم به صورت تماموقت در پيش داريم كه وقتي بخواهيم به ايدهال برسيم بايد همه اون برنامههاي ديگه رو تعطيل كنيم و با تمام قــُوا به سمت اجراي برنامهاي بريم كه زمانِ گرفتن پاسخ از اون هم معلوم نيست زندگي به تنهايي يك روالِ بيلذت و پوچيه. در حالي كه وقتي اين زندگي با ديگران و براي ديگران به اشتراك گذاشته ميشه مفهومي بينهايت پيدا ميكنه كه آدم رو از روزمرهگي و كسالت و تنگناهاي روحي و بيانگيزهگي نجات ميده. من فكر ميكنم آدمها بايد زندگي نسل بشر رو باارزش بدونن نه فقط زندگي شخصي خودشون رو. حقيقت اينه كه زندگي ما با زندگي همسر ، خانواده ، همسايه ، فاميل ، همشهري ، هموطن و همنوع و همسياره! عجينه و بهتره بگيم اين زندگي ما نيست كه برامون نعمته. همه چيز نعمت محسوب ميشن و بايد در زندگي يك ديدِ چندبُعدي به زندگي داشت.
فرار از روزمرّهگي با معنا :
يه راهش اينه كه يادمون بيفته اگه به روزمرّهگي ادامه بديم بي هيچ نفعي يه روزي خواهيم مُرد. مرگانديشي حتا ما رو از ابتذال هم نجات ميده ، به هر حال از اون روال خارج ميشي حالا يا خودكـُشي ميكُني يا اينكه به رستاخيز مُعتقدي و نجات پيدا ميكُني! ولي از شوخي گذشته مبناي علم تاريخ اصلاً تكرار زندگي بشره. يعني تاريخ به اين جهت آموزنده است كه وقايع با تشابه زياد با گذشته تكرار ميشن. چيزي كه ما رو نارحت ميكنه شايد تكرار نزديك وقايع ، عدم تنوع و انجام كارهاي بيمعناست. مثلاً توي فيلم عصر جديد چارليچاپلين بيمعنيترين كار يعني پيچاندن يه پيچ رو ميبينيم بدونِ اينكه خود شخص بدونه چيكار ميكنه. حال اينكه اين شخص ميتونه خودش توليدكننده يا ابداعكننده كامل يه چيز و مستقل باشه.
نياز به ايجادِ تنوع بدونِ معنا :
همين بچهدار شُدن آدمها خودش ناشي از نياز آدمها به توليد و خلق هست! آدمها بچه درست ميكنن و مدتها سرشون به بزرگكردنِ اون گرمه! نترسين چيزي كه ميتونه منشاء اثر باشه فقط بچه نيست، بزرگترين ارزش و تعهدِ هُنر فراردادن آدمها از روزمرّه گيه. جوك گفتن ، سينما ، تأتر ، موسيقي ، و حتا مُدگرايي! برخلافِ تصور آدمها ، فقط براي آدمهاي بيخيال و بيدغدغه نيستن! گاهي بازي كنين ، تفريح و سرگرمي ، انجام مُطالعه و كسب مهارت در زمينههايي كه دوست داريم ، همه و همه به شكل قابلقبولي مؤثر هستن. براي همين ما علاوه برا اينكه كارهاي معنيداري رو در زمينه علم و هُنر انجام ميديم بايد مصرفكننده فعال هم باشيم. ..