عنوان : كارلوس
راوي :آزاده
منبع :كتاب مقاومت در اسارت
يكي از نمايندگان صليب سرخ جهاني كه «كارلوس» نام داشت, نسبت به ساير نمايندگان منصفتر بود و بيشتر جانب بچههاي آزاده را ميگرفت. يك روز او به طور غير منتظره وارد اردوگاه عنبر شد و دور از چشم عراقيها به من كه در آن زمان ارشد قاطع بودم گفت: با شما يك كار خصوصي دارم!
وقتي به نزدش رفتم, مخفيانه نامهاي را از جيبش درآورد و به دستم داد.نامه به انگليسي نوشته شده و حاوي پيام حاج آقا ابوترابي در مورد استفاده از تلويزيون و چگونگي برخورد با مسائل داخلي آسايشگاه بود. ايشان نوشته بودند: فكرتان را محدود به داخل اردوگاه نكنيد, چون آب هم يكجا بماند ميگندد. شما بايستي در فكر پيشرفت باشيد و به خدا توكل كنيد و ... اين پيام را, طوري كه عراقيها متوجه نشوند, به تمام بچهها برسان.
براي اجراي رهنمودهاي حاج آقا بابستي ابتدا از صحت پيام مطمئن ميشديم. به همين علت از آقاي كارلوس خواستيم كه مخفيانه گزارشي جامع از وضعيت بد امكانات بهداشتي نظير حمام, دستشويي و بهداري را به گوش مسئولان جمهوري اسلامي و صليب سرخ جهاني در ژنو و حاج آقا ابوترابي برساند, . همين طور هم شد.
بدين ترتيب ما از صحت پيام مطمئن شديم و سعي كرديم رهنمودهاي حاج آقا ابوترابي ار به نحو احسن در اردوگاه پياده كنيم.