زیباترین اشعار حافظ
با صدای دلنشین و عارفانه استاد عالی نژاد روان انسان را به جهانی دیگر میبرد
من از
آنکه گردم به مستي هلاک
به
آ
يين مستان بريدم به
خاک
به آب
خرابات غسلم دهيد
پس آنگاه بر دوش مستم
نهيد
به تابوتي
از چوب تاکم کنيد
به راه خرابات خاکم
کنيد
مريزيد بر
گور من جز شراب
مياريد در ماتمم جز
رباب
"
مبادا عزيزان که در مرگ من
بنالد بجز مطرب و چنگ زن
"
تو خود
حافظا سر ز مستي متاب
که سلطان نخواهد خراج از
خراب
ترسم که
اشک در غم ما پرده در شود وين راز سر به مهر به عالم سمر
شود
گويند سنگ
لعل شود در مقام صبر آري شود وليک به خون جگر
شود
خواهم شدن
به ميکده گريان و دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر
شود
از هر
کرانه تير دعا کردهام روان باشد که زآن ميانه يکي کارگر
شود
اي جان
حديث ما بر دلدار بازگو ليکن چنان مگو که صبا را خبر
شود
از کيمياي
مهر تو زر گشت روي من آري به يمن لطف شما خاک زر
شود
در تنگناي
حيرتم از نخوت رقيب يا رب مباد آن که گدا معتبر
شود
بس نکته
غير حسن ببايد که تا کسي مقبول طبع مردم صاحب نظر
شود
اين سرکشي
که کنگره کاخ وصل راست سرها بر آستانه او خاک در
شود
حافظ چو
نافه سر زلفش به دست توست دم درکش ار نه باد صبا را خبر
شود
یاهو و حافظ
یا هو یا
هو یا من هو قلندرانه شاهو ، قلندارانه شاهو
گفتم غم
تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر آید
گفتم ز
مهر ورزان رسم وفا بیاموز گفتا ز خوب رویان این کار کمتر آید
بیقرار
اثر استاد عالی نژاد
تا
به کجا مي برد اين دل مرا سوي فنا مي برد اين دل مرا
بين که چه سان جانب دشت جنون بي سروپا مي برد اين دل مرا
از حرم خاصه اسرار خويش تا به سما مي برد اين دل مرا
مطرب چنگي به مقامات وصف کرده ندا مي برد اين دل مرا
در
طلب حضرت سلطان عشق تحت لواء مي برد اين دل مرا
فاش و
عيان گفت سخن بيقرار سوي فنا مي برد اين دل مرا
به سر درب آرامگاه استاد چنین نوشته اند
خوشا آنانكه بار دوستی را كشیدندو
نرنجیدندو رفتند