عنوان : سينههاي نذري
مكان : عراق
راوي :آزاده
منبع :كتاب محرم در اسارت
همه با هم يكي شده بوديم كه از ساعت 9 تا 10 شب سينه بزنيم. ساعت 9 كه شد، شروع كرديم. صبح كه شد، داد و فرياد سرهنگ اردوگاه و تهديدهايش بلند شد كه اگر اين كارها امشب هم ادامه پيدا كند، مسوول عواقب آن خواهيد بود.
ارشد آسايشگاه گفته بود كه اين سينههاي بچهها نذر شده «آقا» است؛ شما نميتوانيد عقايد خودتان را به ما تحميل كنيد. آن شب هم نوحه خوانديم و به سينه زديم. حدود 20 دقيقه از عزاداري گذشته بود كه خبردار شديم از آسايشگاههاي پايينتر از ما شروع كردهاند به زدن بچهها. وقتي آمدند سراغ ما، دستهاي گرم و سينههاي سوز گرفته با چوبهاي خشك و شلاقهاي نرم درآميخت.
راوي: فتحعلي حاتمي