0

شور و شوق

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

شور و شوق

عنوان : شور و شوق
مكان : عراق
راوي :
آزاده
منبع :
كتاب محرم در اسارت
با نزديكي ايام عاشورا به پيشنهاد تعدادي از بچه‌ها قرار شد كه بر روي سينه همه بچه‌ها جمله «يا حسين مظلوم» نوشته شود كه اين كار در عرض يكي ـ دو شب به طور مخفيانه انجام شد و اين جمله با شور و شوقي كه بچه‌ها داشتند به سرعت كلدوزي شد. اول محرم فرا رسيد. بچه‌ها از همان آ‌غاز شروع به سينه‌زني و نوحه‌خواني كردند. شبها از ساعت هشت تا نيمه شب آن چنان بر سينه خود مي‌زدند كه ديدني بود! يكي ـ دو ـ سه روزي از محرم نگذشته بود كه مسئولين عراقي اعلام كردند كه عزاداري را آهسته و بدون سينه‌زني انجام دهيم. وقتي اين پيشنهاد از طرف اسرا قبول نشد، تهديدها شروع شد. شب سوم يا چهارم بود كه درِ چند اتاق را بستند و عزاداران حسيني را زنداني كردند. شب ششم هنگام سينه‌زني افسر عراقي كه يك سروان «گردن شكسته» بود و طوقي قرمز نيز بر گردن داشت وارد اتاق شماره شش شد. آن شب، افسر عراقي با فحش و تهديد اتاق ما را ترك كرد. شب تاسوعا فرا رسيد. سينه‌زني همچنان ادامه داشت. افسران عراقي با تعداد زيادي از گارد حفاظت وارد اردوگاه شدند. ابتدا تعدادي را جدا كردند و در گوشه‌اي نشاندند. ناگهان با يك سوت حدود پنجاه سرباز لخت باطوم به دست مثل گرگ‌هاي هار به ما هجوم آوردند. هر كسي كه دستشان مي‌رسيد مي‌زدند. پس از مدتي با سوت افسر عراقي همه سربازان از اتاق خارج شدند. پس از درگيري، ‌اتاق شده بود خونِ خالي. از سر و صورت بيشتر بچه‌ها خون مي‌چكيد.
راوي: محمدرضا مولايي

دوشنبه 11 بهمن 1389  11:48 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها