عنوان : سينههاي سرخ
مكان : عراق
راوي :آزاده
منبع :كتاب محرم در اسارت
ناگهان صداي شكستن شيشه به گوش رسيد. عراقيها را پشت پنجره ديديم. سينهزني قطع شد و عراقيها داخل شدند و گفتند: چرا مرگ بر صدام ميگفتيد؟
ـ مسئول آسايشگاه جا خورد و گفت:
ـ نه والله، اينها براي امام حسين(ع) عزاداري ميكردند.
ـ نه! ما شنيديم شما ميگفتيد مرگ بر صدام.
فهميديم كه دنبال بهانهاند. يك دفعه تعدادي سرباز ـ كه چوب و لوله و كابل به دست داشتند ـ وارد شدند. آنها هر كسي را كه سينهاش قرمز شده بود، به سوي ته آسايشگاه هل ميدادند و شروع به زدن ميكردند. اگر چوبشان ميشكست، با فانسقه به جانشان ميافتادند. نوبت من هم رسيد. سمت راست پيشانيام به اندازه يك پرتقال باد كرد. پس از ساعتها ضرب و شتم بالاخره سربازان خارج شدند و در را بستند.
راوي: بيژن ابراهيمي