0

فوران حيات

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

فوران حيات

عنوان : فوران حيات
مكان : بصره
راوي :
آزاده
منبع :
خاطرات آزادگان
سه نفر بوديم كه در محاصره افتاديم. سر هر سه نفرمان به شدت زخمي بود.
وقتي دستگيرمان كردند حال «سيد علي اكبري» از همه وخيم‏تر بود. تيري به پيشاني‏اش خورده، چشمانش به سختي آسيب ديده بود. از سرش خون فوران مي‏زد. عطش هم به او فشار مي‏آورد.
ما را به بصره بردند. سيد ما را همان جا بيرون اتاق رها كردند. هيچ كس به سراغش نيامد. لبهايش از شدت تشنگي خشكيده بود. نميه جاني بيش در بدن نداشت. تا شب خبري از پزشك نشد.
تا نيمه شب سيد دردمندانه راز و نياز كرد. آن هنگام، روحش پرواز كرد و آزاد شد.
چقدر غريبانه پشت در به شهادت رسيد! صبح جسدش را بردند.
دوشنبه 11 بهمن 1389  11:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها