عنوان : سقاي تشنه لب
تاريخ : 1/5/67
راوي :آزاده
منبع :كتاب روايت عشق استان خراسان
يك كيسهي سِرُم گير آورده بود. يواشكي ميرفت. پر از آب ميكرد و ميريخت تو دهان بچهها. روز اول مرداد 67 بود. تشنگي، جان به لب همه آورده بود. زخميها همان طور افتاده بودند كف سوله.
اين همه خطر كرد، يك بار خودش آب نخورد. تازه يك روز از اسارتشان ميگذشت. از صبح رو زمين ننشست. ديشت هم همهاش دنبال آب بود.
وقتي ساعت 10 صبح شهيد شد، تشنه بود. به جاي خودش به چند نفر ديگر آب داد.