0

ايثار سرو

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

ايثار سرو

عنوان : ايثار سرو
مكان : موصل
راوي :
آزاده
منبع :
خاطرات آزادگان
دو سال از حادثه‏ي آتش گرفتن انبار اردوگاه موصل گذشته بود. بچه‏ها خوشحال بودند كه قضيه فيصله يافته است.
روزي كه در هواكش حمامها يك نارنجك كشف كردند، دلهره، همه را گرفت. بلافاصله، يك گروه بازجويي و شكنجه در اردوگاه مستقر شد. افرادي را از چهار اردوگاه موصل با چشمهاي بسته به اتاق بالا مي‏بردند و بي‏رحمانه شكنجه مي‏كردند. براي اعتراف گرفتن از بچه‏ها، به بدنشان برق وصل مي‏كردند. نخ‏ نخ سبيل بعضي‏ها را مي‏كشيدند. آنها را فلك مي‏كردند و آن‏قدر كابل‏هاي روغن مالي شده را بر كف پاهاشان مي‏زدند كه بيهوش مي‏شدند.
تازه پي برده بودند كه در جريان آتش‏سوزي انبار، مقداري اسلحه و مهمات به دست اسرا افتاده و پنهان شده است.
روز به روز بر تعداد شناسايي شده‏ها افزوده مي‏گشت. وحشت بر اردوگاه حكومت مي‏كرد. در ميان كساني كه به اتاق شكنجه برده شدند، «يعقوب» نيز وجود داشت. پس از شكنجه‏هاي فراوان، او را با چند نفر ديگر نگه داشتند و در اتاقي زنداني كردند.
يعقوب، نام مستعاري براي «خليل فاتح» بود؛ جواني ورزيده كه در باغچه‏ي اردوگاه سبزي كاري مي‏كرد. سبزي‏ها بر زميني مي‏روييدند كه زير آن بسياري از سلاحها و مهمات پنهان بود.
وقتي بسياري از وسايل، از زير بوته‏هاي درون باغچه كشف شد يعقوب را رها نكردند. مي‏خواستند كه او عوامل اصلي را معرفي كند.
وحشت به اوج خود رسيد و اردوگاه در ورطه‏ي اضطراب و سرگرداني غوطه‏ور شد. به ناگاه، او همه چيز را به گردن گرفت تا ديگران آسوده باشند.
روزي كه چند بعثي او را از زندان به طبقه‏ي بالا براي شكنجه‏هاي مجدد مي‏بردند، به سوي نگهبان پشت بام حمله‏ور مي‏شود تا سلاح را از دست او بگيرد؛ اما افسر بعثي از پشت، او را مورد هدف گلوله قرار مي‏دهد و جسم بي‏جان او بر زمين مي‏افتد و به شهادت مي‏رسد.
يعقوب ايثار كرد. با شهادتش، همه‏ي شكنجه‏ها قطع شد و پرونده‏ي انبار مختومه گشت.

دوشنبه 11 بهمن 1389  11:30 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها