0

شميم اهل بهشت

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

شميم اهل بهشت

عنوان : شميم اهل بهشت
مكان : زندان الرشيد
راوي :
آزاده
منبع :
خاطرات آزادگان
از بچه‏هاي كربلاي 5 بود. تير و تركشهاي زيادي كه به بدنش خورده بود، او را به ناله وا مي‏داشت. به جاي بيمارستان، در زندان الرشيد نگهش داشتند.
با آن همه زخم و جراحت، مگر چقدر مي‏شود طاقت آورد؟! نه امكانات بهداشتي و درماني بود و نه جايي براي نفس كشيدنِ سالم.
عاقبت هم شهيد شد.
بعثي‏ها را صدا زديم و گفتيم: «يك نفر از دنيا رفته، او را ببريد»!
آنها در را باز كردند. چهار نفر از بچه‏ها كمك دادند تا جنازه‏ي شهيد غريب را بيرون ببرند. همين كه پيكر مقدسش به راهرو زندان رسيد، بوي عطر سرمست‏كننده در راهرو پيچيد. سربازان بعثي به اطراف بو مي‏كشيدند. مي‏خواستند باور نكنند؛ اما باز چشمهايشان به سوي جنازه برمي‏گشت.
آخر كار گفتند: «شما خودتان به اين جنازه عطر زد‏ه‏ايد. مي‏خواهيد بگوييد كه كشته‏هايتان شهيد و اهل بهشتند.»
بعد هم با كابل به جان ما افتادند.
كسي نمي‏توانست به آن زبان نفهم‏ها بگويد، «با آن همه تفتيش، شما كه چيزي براي ما نگذاشتيد. تازه، بر اين محيط متعفن و اين بدن سراسر مجروح با زخم‏هاي عفونت كرده، آيا عطر هم اثر مي‏كند و بوي محيط را تغيير مي‏دهد»؟!

دوشنبه 11 بهمن 1389  11:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها