عنوان : تشنه اي در شط
تاريخ : مرداد 64
مكان : استخبارات
راوي :آزاده
منبع :خاطرات آزادگان
«جمشيد» از بچههاي سپاه بود. اواخر مرداد 64 در حياط استخبارات عراق بوديم، به عنوان اسيراني تازه وارد. گرما وتشنگيمان طوري بود كه عراقيها مجبور شدند به همه آب بدهند. به جمشيد كه رسيدند، ليوان آب را تا نزديك لبش بردند. تا آمد آب بخورد، ظرف آب را عقب كشيدند. بعد هم يك ضربه به سرش زدند. چند بار اين كار را تكرار كردند. جمشيد همچنان تشنه ماند. شب كه همه را داخل بازداشتگاه كردند، يك شيلنگ آب دادند داخل. همهي بچهها لولهي آب را بردند به طرف جمشيد تا شايد بتواند آب بنوشد؛ اما داد و فرياد نگهبان عراقي و كشيدن لولهي آب، همه را متحير كرد. جمشيد بازهم تشنه ماند. ساعت 2 بامداد، غريب و مظلوم شهيد شد. همه اشك ميريختند و ميگفتند: يا حسين مظلوم!