عنوان : جاده صاف كن ها
راوي :آزاده
منبع :كتاب برگهايي از اسارت
شكي نبود كه عراقيها دستي سنگين در رذالت و جنايت دارند ؛ اما كساني كه آنها را در جنايتشان ياري مي دادند ، اسراي جاسوس ، منافق و خود فروخته بودند . اين تعداد كه بيشترين شان از عربهاي غير نظامي بودند، با امكانات رفاهي ممحدودي كه فرماندهان بعثي در اختيارشان مي گذاشتند ، در بست ،خود را دراختيار اوامر بعثيها قرار داده بودد و جاده جنايت آنها را با غلتك جاسوسي ، صاف مي كردند.
سركرده ي جاسوسهاي اردوگاه ما ، "عيدي" بود كه خودش مي گفت من پنجاه و يك نوچه دارم . "خيرالله آژخ، اكبر لازمي ، حسين شيشه كار، فاضل ، رضا قدس – كه اين يكي دست و پايش معلول بود ؛ ولي چون زبانش سالم مانده بود ، آن را وقف عراقيها كرد!- و ..."
از جمله جاسوسهاي اردوگاه بودند و خلاصه نمي گذاشتند خر مراد نظاميهاي ستاره به دوش بعث لنگ بزند.
هركدام ازآقاياني كه اسمشان را آوردم، به نوبه ي خود – هر چند كه به ديده خودشان ، يا سروران گرانقدرشان ناقابل – خدماتي كرده بودند كه هر خدمت – حتي كوچكتر نيش – چيزي جز عذاب و رنج و درد و زخم و جراحت براي دوستان ما نداشت.