0

دست همت

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

دست همت

عنوان : دست همت
راوي :
آزاده
منبع :
كتاب برگهايي از اسارت
با آنكه چشم مراقبت نگهبانها هميشه باز و گوش خبرچين آنها تيز بود.ما برنامه هاي مختلفي را براي خود تنظيم كرده بوديم كه از كلاس احكام و اخلاق شروع مي شد تا جلسه هاي دعا و خواندن قرآن و حتي اجراي نمايش.
اخبار كشور را با برعكس تفسير كردن خبرهاي روزنامه منافقيه ويا روزنامه هاي خود عراقيها متوجه مي شديم و در هفته ، يك شب را به خواندن اخبار اختصاص داده بوديم.
براي ايجاد شور و شوق در بين آزاده ها و بالا نگهداشتن روحيه مذهبي ، براي سلامت امام و پيروزي رزمندگان اسلام در جبهه ها ، هركسي داوطلب مي شد كه مثلا هزار صلوات بفرستند. وقتي در سال اول ، جمع صلواتهاي فرستاده شده را شمارش كرديم ، بالغ بر نه ميليون شد و سال بعدش سر از سيزده ميليون درآورد . اختراع و ابتكارهاي بچه ها نيز ازديگر كارهاي رايج بود كه اولا خلاقيت آنها را مي ترساند و ثانيا وقتها را پر مي كرد و نشان مي داد كه علي رغم محيط بسته و جو خفقان بار اسارت ، روحيه ها آن چنان بالا و پر نشاط است كه نه تنها نپوسيده ، كه باور شده است.
عراقيها وقتي از اختراع و نوآوري بچه ها – با چرب زباني جاسوسهايشان – خبر دار مي شدند و مي فهميدند كه مثلا از گوگرد كبريت ، مواد منفجره و از چوبش ، قاب و از هسته خرما ، تسبيح درست كرده اند و يا بر روي پوست پياز نامه نگاري مي كنند ، به ذهن بارورشان اعتراف مي كردند. اين جمله ، از عبدالرحمن – آن گروهبان خشن – معروف است كه دائم ورد زبانش بود:
- اگر شما را آزاد بگذاريم ، پنكه را پايين آورده ، از پره هاي آن هلي كوپتر دست كرده ، فرار مي كنيد!

دوشنبه 11 بهمن 1389  11:07 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها