عنوان : فصل جديد
راوي :آزاده
منبع :كتاب برگهايي از اسارت
جاي ماندن نبود. او هم ساكت ننشست و با فرياد ، از ما خواست بيرون بياييم . دستها را روي سر گذاشتيم و آهسته و آرام زديم بيرون. جمع چند نفري ما كم كم زياد و زيادتر شد و اسرايي كه از اطراف و اكناف جمع آوري شده بودند، در يك مكان جمع كردند و كاروان اسرا رو به شهر العماره حركت كرد.
به شهر كه رسيديم ، ما را در خيابانها گرداندند. مردم – از زن و بچه گرفته تا بزرگ و كوچك – با چشم حقارت ، به ما نگاه مي كردند. بسياري ازآنها ، سنگ ، ميوه گنديده ، چوب و يا هرچه كه به دستشان مي رسيد ، به طرف ما پرتاب مي كردند.
با اين استقبال فهميديم كه با چه نژاد و اصل و نسبي رو به رو هستيم ؛ به قول معروف ، سالي كه نكوست از بهارش پيداست و ما بهار سالهاي نكويي را ديديم! از مردم كه خلاص شديم ، به دست نيروهاي دولتي ، آن هم در يك محيط بسته ، افتاديم . تا سه – چهار روز ، به سوالهاي ريز و درشت بازجوها جواب داديم و آنها چه جوابي مي شنيدند يا نمي شنيدند ، زدنشان به راه بود.
بازجوئيها كه تمام شد ، روانه بغداد شديم. در استخبارات آن شهر با تمدن ، از جديدترين فرهنگ خششونت محروم نبوديم و ازهمان روز اول چوب و چماقشان مثل باران به سرمان ريخت تا روز بعد كه مي خواستند ما را به موصل ببرند. در ساعت رفتن نيز تونلي از نيروهاي بزن خود درست كردند و هركس از وسط آن تونل مي گذشت تا سوار اتوبوس شد ، از كابل و چمال سربازها در امان نبود.
موصل ، مقصد ما بود. اتوبوسها جلو اردوگاه شما يك ترمز كردند . باز همان حكايت آمدن تكرار شد و در لحظه ورود ،حدود بيست نفر از سربازهاي عرقاي ، به صورت زيگزاگ و با باتوم و كابل و چماق ، كوچه اي درست كردند كه در نزد بچه ها به تونل معروف شده بود.
جلاب اينجا بود كه همان ضربه و كتكي كه براي اسير سالم نوشته شده بد، بر سر اسير مجروح معلول و پير نيز مقدر گشته بود. بعضي از كابلها و شلاقها نيز قابل توجه بود. بعضي كابلها كه از دو يا سه رشته سيم تشكيل شده بود، سررشته هاي سيم را به هم گره زده بودند كه وقتي آن گره روي پوست مي نشست ،ردش كبود مي شد و سوز دردناكي را عمق جان و استخوان مي انداخت.
زهر چشم گرفتن كه تمام شد ، مجروحها و ازجمله مرا به بيمارستان بردند . "عيسي نظري" كه يكي از همرزمان مخلص و فداكار بود و خودش را وقف خدمت به مجروحها و جانبازان اسير كرده بود ، در بهداري اردوگاه كار مي كرد. ساير بچه ها نيز با ايثار تمام ، در خدمت مجروحان بودند و با گذاشتن پولشان روي هم ، براي ما مواد غذايي لازم را تهيه مي كردند.