عنوان : نماز
راوي :آزاده
منبع :كتاب برگهايي از اسارت
در اوايل كه خيلي سختگيري روي مسئله نماز مي كردند . بعد از اينكه خواندن نماز افرا آزاد شد ، از تمسخر دست برنداشتند. يادم است كه يك روز ، يكي از عزيزان در حال قنوت بود كه سربازي كه يك لنگه دمپايي از زمين برداشت و در دستهايش گذاشت و گفت آنچه از خدا مي خواهي من به تو دادم!
مهمترين موضوع براي همه ، اين بود كه بتوانند نماز را به صروت جماعت بخوانند . در روزهاي اولي مه خواندن نماز جماعت ممنوع بود، اين كار با دو – سه نفر انجام مي شد؛ امام نم نمك به عرقيها ثابت كرديم كه براي خواندن نماز جماعت مصمم هستيم ، تا جايي كه توانستيم در محوطه اردوگاه ، نماز جماعت بخوانيم . بعد از هر نماز ، دعاي معروف "خدايا ، خدايا" خوانده مي شد.