0

غذا

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

غذا

عنوان : غذا
راوي :
آزاده
منبع :
كتاب برگهايي از اسارت
صبحها ، چاي داشتيم ، با تقريبا يك قرص نان . هر چند كه چاي هميشه شيرين بود ، تلخي دوران اسارت ، بر شيريني آن مي چربيد ! ناهار ، برنج بود و شام نيز معمولا خورش پوست بادمجان! يا گوشت. نه آن برنج و نه اين گوشت ، لقمه دندان گيري نبود و بعضا با خراب يا كرم گذاشتن گوشت و و غذا ، موجب دردسرهاي بعدي نيز مي شد. كمبود ويتامين هاي مورد نياز بدن در غذا ها و كم بودن آنها، تاثيرهاي بسيار سوئي روي بدن بچه ها و لاغر شدن آنها گذاشت كه در طول اسارت و مخصوصا در روزهاي آخر بسيار مشهود بود ؛ به طوري كه بسياري شده بودند مثل چوب خيزران و چشمها نيز كم سو شده بود .
گاه بعد از غذا ،ميوه نيز بين بچه ها توزيع مي شد. ميوه نيز مثل غذا نه تنها كيفيت نداشت ، كه كمي آن نيز قابل نبود. مثلا اگرانگور مي آوردند ، به هر نفر سه حبه بيشتر نيمي رسيد و اگر ميوه پرتقال بود ، يك دانه را بايد بين سه نفر تقسيم مي كردند.
در اردوگاه ، فروشگاهي بودكه همه با حقوق اندك ماهانه خود، مايحتاج ضروري را تهيه مي كردند. حال بماند كه فلسفه فروشگاه چه بدو و تا چه اندازه فروشنده دستش در دست مسئولان اردوگاه ، باريكه آبي بود كه نمي بر له له تشنگي مي گذاشت و حكايت لنگه كفش و بيابان را در خاطر زنده مي كرد.
بچه ها با آنچه كه از فروشگاه خريد مي كردند و با آنچه كه در اختيار داشتند ، در روزهاي جشن و ميلاد ، شيريني درست كرده ، بين همه توزيع مي كردند . يك بار ، يكي از بچه ها ذوق به خرج داد و پس از درست كردن كيك ، آرم جمهوري اسلامي را با خامه روي آن نقاشي كرد .
در جلو هر آسايشگاه محوطه بازي بود كه بچه ها پس از راضي كردن فرماندهان عراقي اردوگگاه ، آن محوطه را شخم زده ، بذر كاشتند. اين باغچه ها پس از مدتي كه طراوت و سبزي را به خود ديد، بوته هاي هندوانه و خربزه و خيار از خاك سر برآوردند و عراقيها كه شايد اصلا فكر نمي كردند ما بتوانيم در كوير ، برايشان صيفي كاري كنيم ، براي چيدن ميوه ها با هم كورس گذاشته بودند!

دوشنبه 11 بهمن 1389  10:51 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها