0

مقـلد رهبر

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

مقـلد رهبر

عنوان : مقـلد رهبر
راوي :
آزاده
منبع :
روايت هجران
يك روز بعثيها وارد آسايشگاه شدند و با تهديد از ما خواستند كه ريشمان را با تيغ اصلاح كنيم. قبول درخواست آنها براي من مشكل بود. جرأتي به خود دادم و گفتم:« من ريشم را با تيغ نمي زنم؛ زيرا تابع و مقلد رهبرم امام خميني هيتم و او اين كار را منع كرده است.»
يكي از بعثيها با شنيدن اين حرف در حالي كه به زحمت جلوي عصبانيت خودش را مي گرفت، گفت:«مگر خميني رئيس جمهور است؟» از كوته فكري او خنده ام گرفت و گفتم:«او رئيس جمهور تمام جهان است.»
اين حرف من كه با خونسردي و بدون ترس زده شده بود، براي بعثيها گران آمد و يكباره به سمتم هجوم آوردند و از روز زمين بلندم كردند و در همان حال مرا وارد حمام كردند و از بالاي سر به سمت كف حمام پرتاب كردند. اگر در همان حال خود را كنترل نكرده بودم، با سر به زمين مي خوردم و مطمئناً نمي توانستم جان سالم به در ببرم. بعد از آن بعثيها با كابل به جانم افتادند. زير ضربات وحشيانه عراقيها در ميان لجنهاي كف حمام غلت مي زدم و ناله مي كردم. دقايقي بعد، خسته شدند و دست از كتك زدن كشيدند. بي حال و بي رمق كف حمام افتاده بودم .
محمد علي شهيد زاده
دوشنبه 11 بهمن 1389  10:48 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها